خوشا آن صدا، آن نگاه، آن آمدن

خوشا آن لحظه که بیایی…

که این دل، بعد از آن‌همه دلتنگی

در صدای تو، آرام بگیرد

نه فقط برای اینکه بودنت

پایان انتظار من است

بلکه چون در تو، چیزی‌ست

از جنس نوری که همیشه دنبالش بودم.

من هر شب،

نامت را به زبان نمی‌آورم…

اما در جانم،

ذکر حضورت جاری‌ست.

نه چون عادت،

که چون عبادتی پنهان میان نفس هایم

تو را می‌خواهم

نه برای پر کردن خلأ تنهایی

که برای زنده‌کردن چیزی در من

که جز تو، بیدارش نمی‌کند

آمدنت

شبیه رسیدن باران است بر کویر؛

بی‌صدا،

اما همه‌چیز را دگرگون می‌کند.

و من…

دل‌سپرده‌ام به لحظه‌ای که غم درآید

و تو،

بی‌خبر اما خواسته،

در آستانه‌ی دلم بایستی

و بگویی: رسیده‌ام ...

 

 

 

۰ ۱
بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ

بِأَبصـارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ

و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ

و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـلَمین ۞

-------------------------
به امید گوشه چشمی از جانب حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب سلام الله علیها

1393/11/15
---------------------------
هرگونه کپی برداری بدون ذکرمنبع شرعاحرام است.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان