عطشِ بی‌صدا ...

یوسف...
نه تشنه‌ام،
نه آب می‌خواهم
نه آغوشی برای قرار
من تنها
آن لبخندی را می‌جویم
که پیش از این،
در خوابِ نگاهت گم شده بود.
دلم،
به تپش نمی‌افتد دیگر
جز با نام تو
و این رگ‌ها،
سال‌هاست که
به جای خون،
دعای دیدار دارند
بی‌صدا
بی‌جواب...
من،
در سایه‌ی عطشی خاموش
زیسته‌ام
چون کویری که باران را
نه برای سبز شدن
که برای شنیدنِ صدای آمدنت
آرزومند است.
بیا...
نه برای عشق،
نه برای مرهم
که برای لحظه‌ای یقین
به اینکه این عطش
فقط خواب نبوده ...

۰ ۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ

بِأَبصـارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ

و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ

و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـلَمین ۞

-------------------------
به امید گوشه چشمی از جانب حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب سلام الله علیها

1393/11/15
---------------------------
هرگونه کپی برداری بدون ذکرمنبع شرعاحرام است.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان