یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ؛
اِکْشِفْ لی کَرْبی بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ...
+ خیلی این آهنگ بی کلام و دوست دارم
همیشه با همین شعر میخونم
این بار خودت شعرم را بشنو !!
گاهی سکوت باید کرد ....
میخواهم بدانم
میتوانی حس کنی
وقتی مدام به تو فکر میکنم ؟
به نظر من غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد !!!
اونجا که قیصر امین پور میگه:
در خاک هم دلم به هوای تو میتپد..
خیالت را نفس می ڪشم
این عطر هواے توست ڪه هرصبح
دلتنگی هایم را به دست باد می سپارد..
دوستت دارم ♥️
دلم گریه می خواهد، نه از این گریه های یواشکی، پنهانی، مخفی، خفه….
شب و نیمه شب اشک ریختن در سکوت نه! دلم هق هق می خواهد….
بلند بلند آنقدر بلند که صدایش به گوش خدا برسد،
فقط کاش برای لحظه ای همه دنیا کر می شد و من بلند بلند گریه می کردم…
بغض خفه ام کرده این روز ها، خدایا لحظه ای گوش های دنیا را بگیر می خواهم گریه کنم
این که دیگر به سختی آرزو هایم نیست!
محال و ناممکن نیست، می توانی گوش های دنیا را بگیری
می خواهم امشب یک دل سیر گریه کنم!
بیم آن دارم که زیاد با تو سخن بگویم مبادا خسته شوی
و بیم آن دارم که سکوت کنم مبادا گمان کنی که دیگر برای قلبم مهم نیستی . .
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
ز تو دارم این غمِ خوش، به جهان از این چه خوشتر
تو چه دادی ام که گویم که از آن به ام ندادی؟
چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین
به از این در تماشا که به روی من گشادی
تویی آنکه خیزد از وی همه خرمی و سبزی
نظر کدام سروی ؟ نفس کدام بادی؟
همه بوی آرزویی مگر از گل بهشتی
همه رنگی و نگاری ، مگر از بهار زادی؟
ز کدام ره رسیدی ز کدام در گذشتی
که ندیده دیده ناگه به درون دل فتادی؟
به سر بلندت ای سرو که در شب ِ زمین کَن
نفس ِ سپیده داند که چه راست ایستادی
به کرانه های معنی نرسد سخن چه گویم
که نهفته با دلِ سایه چه در میان نهادی؟
اول ذی الحجه
سالگرد ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها را تبریک عرض میکنم .
وصالِ حیدر و یارش مبارک
وصالِ یاس و دلدارش مبارک♥️
روایتی از کتاب اصول کافی از امام صادق علیه السلام نقل شده که خدای متعال می فرماید:
به عزت و جلال و بزرگواری و جایگاه مرتفع عرشم سوگند،
امید هر کس را که به جز به من امیدوار باشد حتماً و حتماً به وسیله ی نومیدی، خواهم برید و لباس مذلت و خواری در نزد مردم را حتماً حتماً به او خواهم پوشانید و او را از نزدیک شدن به بارگاهم حتماً حتماً دور خواهم ساخت!
آیا در سختی ها جز مرا آرزو میکند؟ و حال آنکه سختی ها همه بدست من است و به کسی به جز من امید بسته است؟
و با حلقه ی فکر، درِ خانه ی غیر مرا میزند؟
و حال آنکه کلید در های بسته بدست من است و درِ خانه ی من به روی هر کسی که مرا بخواند باز است
و کیست آنکه در مصیبت هایش مرا آرزو کرد و من رشته ی اتصال او را با خودم در آن مصیبت بریدم؟
و کیست آنکه در مقصودی که داشت امید به من بست و من امیدش را قطع کردم؟
نگهداری آرزوهای بندگانم را خودم به عهده گرفتم ولی آنها به نگهداری من راضی نشدند و آسمان هایم را از فرشتگانی که از تسبیح خوانی من ملالتی به خود راه نمیدهند پر کردم و به ایشان دستور دادم که درهای میان من و بندگانم را نبندند ولی بندگانم به گفته ی من اعتماد نکردند.
آنکس که مصیبتی از مصیبتها، شب هنگام به سراغش میآید مگر نمیداند که به جز من هیچ کس بر برطرف نمودن آن مصیبت مالک نیست؟
آیا بنده ی من مرا چنین می بیند که منی که پیش از سوال کردن و درخواست، عطا میکنم، پس از آنکه درخواست کند و از من سوال کند اجابتش نمیکنم؟؟؟
مگر من بخیلم که بنده ی من مرا به بخل نسبت میدهد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!
مگر بخشایش و کرم از آن من نیست؟
مگر گذشت و رحمت بدست من نیست؟
مگر من محل آرزوها نیستم؟
پس چه کسی رشته ی آرزوها را به جز من میتواند قطع کند؟
آنان که آرزومندند مگر نمیترسند از اینکه به جز من بر کسی امید می بندند؟؟؟
اگر همه ی اهل آسمانها و زمینم همگی آرزوها داشته باشندو آنگاه من به هر یک از آنان به اندازه ی همه یاآنچه همگی آرزو دارند بدهم به قدر ذره ای از ملک من کم نمیشود و چگونه ممکن است کم شود ملکی که من خودم قیم و برپا دارنده ی آن هستم؟
ای بدا به حال آنان که از رحمت من ناامیدند
و ای بدا به حال آنکه معصیت مرا بکند و احترام مرا نگاه ندارد
مخاطب این پست خودم هستم
به بنده ای با تمام وجودم امید بستم
خیلی ناامید شدم
و بسیار شکستم 💔
این درد و با پوست و گوشت و خونم حس کردم
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه
بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه