غربت‌زاده


نه در میان مردمم،
نه از تبار فراموشی…
من زنی‌ام از قبیله‌ی غربت،
که تولدم را بی‌تو نوشتند
و مرگم را، شاید با آمدنت.
در کوچه‌های این زمانه
هر صدا، پژواک نبودن توست.
هر آغوش، دیواری‌ست میان من و دلم.
یوسف...
چگونه شرح دهم
که بودنت، تنها تقویم ممکن این جهان بود
و بی‌تو، فصل‌ها
تنها تکرار خاکستری روزهایی‌ست
که رنگت را گم کرده‌اند؟
گمان نکن دلم هنوز زخمی‌ست…
نه، سال‌هاست که زخم نیستم
که خودِ درد شده‌ام
و دعاهایم
شبیه پرنده‌هایی‌اند
که دیگر نمی‌دانند
آسمان چه رنگی بود
وقتی تو نگاه می‌کردی…

۰ ۱
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ

بِأَبصـارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ

و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ

و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـلَمین ۞

-------------------------
به امید گوشه چشمی از جانب حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب سلام الله علیها

1393/11/15
---------------------------
هرگونه کپی برداری بدون ذکرمنبع شرعاحرام است.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان