برای تبدیل نامه هایم به کتابی که بتوانم با ان کتاب ب همه نشان بدهم
نهایت جنون یک عاشق چقدر است
و بدانند ...
اما نه
میترسم انها هم عاشقت شوند
نکند نگاهت را از من برداری
اینطور نگاهم نکن
بله حسودم
...
هیع بخند حالا انگار نه انگار ...
دلت می اید بخندی به این دیوانه...
بس کن که خودش بد دلباخته است...
....
نامه ها هنوز سر به مهر در کمدم هستند شمارشان از دستم در رفته
پس کی ادرس می دهی تا بفرستمشان...
نه نمیخواهد هر جمعه منتظرم..
هر وقت امدی خودم به شما میدهم
....
پاسخ:
سلام آبجی عزیزم
به این نوشته وشماغبطه خوردم
لازم نیس به آقا نشون بدی یا بفرستی به محضر مبارک مولا چون حضرت عین الله است نامه ی نانوشته میخونه من خیلی وقته برا اربابم نامه ننوشتم چون خودش آگاهه قربونش بریم البته نامه نوشتن برا مولا یه صفای دیگه ای داره نام من رو سیاه روهم در نامه هات ببر
هر چند شاید اقا به شما بیشتر از من توجه داشته باشند
پاسخ:
این از لطف خود آقاست وگرنه من هیچ بنت هیچم
شما بزرگوارید ان شاءالله جزء یاران حقیقی مولا باشید
هیچ اگر سایه پذیرد من همان سایه ی هیچم وگرنه دراین جا من همان صورت بی جانم وبس
حضرت صاحب الزمان روحی و نفسی لک الفداء اونقد به من حقیر وپست لطف داشتند که زبانم لال و واژه ها حقیرند برا توصیفش اما متأسفانه من روسیاه بسیار نامرد وعهدشکنم
دربین شهر شهره شدم به عشق تو مهدی جانم شرمنده ام که باعث بدنامیت شده ام ...