در تو فنا، از تو بقا


سلام به جانِ من که در جانِ توست،
سلام به چشم‌هایی که ندیده‌ام، اما جهان را از آستان‌شان می‌بینم.

ای دورترین نزدیک، حالِ مرا مپرس؛ من همانم که هر صبح بر رشته‌ی باریکِ دلتنگی آویزان است،
نه در خاک قرار دارد، نه در آسمان.

بادها از تو می‌پرسند، باران بر نبودنت می‌گرید،
ماه شبانه‌هایم را با سکوتِ یادِ تو پر می‌کند.
و من، در میان این همه نشانه، فانوسی شکسته‌ام
که با آخرین رمقِ شعله، تنها نام تو را بر تاریکی می‌نویسد.

بی‌قراریِ من یک حال نیست، جهانی‌ست که در رگ و ریشه‌ام پیچیده.
صبری که وانمود می‌کنم، ریاضتی‌ست فرو ریخته در کوه‌های تنهایی.
من در سکوت خویش، هزار بار نامت را فریاد می‌کنم،
و در هر فریاد، پاره‌ای از جانم را به پای تو می‌گذارم.

ای یار، سپیدی موهایم را ببین؛
این‌ها برفِ زمستان نیستند،
دانه‌دانه یاد توست که آرام بر شانه‌هایم نشسته.
قلبم را بشنو؛ این تپش آرام نیست،
کوبشی‌ست که بر درِ فاصله می‌کوبد، تا قفل غیبت گشوده شود.

اگر روزی این نامه به دستت رسد، بدان نویسنده‌اش دیگر در خویش نیست.
در تو ذوب شده، در نامت، در سکوتی که میان ما جاری‌ست.
بدان که من نه زیستن را می‌دانم، نه مردن را؛
فقط در مدار تو می‌چرخم، چون سیاره‌ای گمشده
که جز خورشیدِ تو هیچ راهی نمی‌شناسد.

از عمقِ بی‌قراری‌هایم،
همان دیوانه‌ای که در تو فناست و از تو بقا می‌گیرد.

۰ ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ

بِأَبصـارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ

و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ

و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـلَمین ۞

-------------------------
به امید گوشه چشمی از جانب حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب سلام الله علیها

1393/11/15
---------------------------
هرگونه کپی برداری بدون ذکرمنبع شرعاحرام است.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان