شنبه ۷ آذر ۹۴
شغل من این است که ساعتی پس از غروب ،
غروب سرخ ، غروب پرغم ،
یک غروب دیگر بی تو ،
بنشینم و آسمان را بنگرم ،
بنشینم و ماه را نظاره کنم .....
شنبه ۷ آذر ۹۴
هشام بن سالم: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: کسی که خودش به واسطۀ
بیماری یا مشکلی نتواند به زیارت امام حسین علیه السلام برود و در عوض شخصی
دیگر را روانه کند(هزینه هایش را بدهد)، چه اجری دارد؟
امام صادق علیه السلام فرمودند:
1.به ازای هر درهمی که خرج کند، خداوند همانند کوه اُحد برایش حسنه می نویسد.
2.چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی گرداند!
3.بلاهایی را که فرود آمده تا به او برسد، از او می گردانَد و از وی دور می کند و مالش حفظ می شود.
هشَامُ بْنُ سَالِمٍ عَنْ أَبِی
عَبْدِ اللَّهِ ع:.. قُلْتُ: فَمَا لِمَنْ یجَهِّزَ إِلَیهِ وَ لَمْ
یخْرُجْ لَعَلَّهُ تُصِیبُهُ لِقِلَّةِ نَصِیبِهِ قَالَ: یعْطِیهِ اللَّهُ
بِکلِّ دِرْهَمٍ أَنْفَقَهُ- مِثْلَ أُحُدٍ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ یخْلِفُ
عَلَیهِ أَضْعَافَ مَا أَنْفَقَهُ وَ یصْرَفُ عَنْهُ مِنَ الْبَلَاءِ
مِمَّا قَدْ نَزَلَ لِیصِیبَهُ وَ یدْفَعُ عَنْهُ وَ یحْفَظُ فِی مَالِهِ.(1)
پس اگر جا مانده از قافله عشق حسینی در پیاده روی زیارت حسین به هر علتی
توفیق نشد. بی نصیب نمی مانیم. چرا که امام صادق علیه السلام بشارت داده
است. به شرطی که در مسیر حسین قدم برداریم و برای زائر حسین هزینه کنیم.
گرچه به یک درهم و دینار، باشد.
پی نوشت:
(1)ابن قولویه، کامل الزیارت، ص129.
منبع : کامل الزیارت، ص129.
شنبه ۷ آذر ۹۴
شعری که ایت الله بهجت(ره) در اواخر عمرشان زمزمه میکردند....
با کدام آبرو، روز شمارش باشیم؟
عصرها منتظر صبح بهارش باشیم؟
سال ها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...
گیرم امروز به ما اذن ملاقاتی داد
مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم
سال ها در پی کار دل ما افتاده
یادمان رفت کمی در پی کارش باشیم
ما چرا؟ خوبترین ها به فدای قدمش
حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم؟
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم...
اللهم عجل لمولانا الغریب الفرج
شنبه ۷ آذر ۹۴
هجر تو ز درد و داغ، دلگیرم کرد.
اندوه و غم زمان، زمین گیرم کرد.
گفتند که جمعه می رسی از کعبه
این رفتن جمعه جمعه ها، پیرم کرد.
جمعه ۶ آذر ۹۴
سلام بر مهدی مظلوم و بر منتظرانش
" چند سئوال از خودمان: "
تا به حال کاری برای دل شکسته و غمگین مولایمان انجام داده ایم ؟
تا به حال توانسته ایم مرهمی بر درد های فراوانش بگذاریم ؟
تا به حال توانسته ایم لبخندی برای زمانی کوتاه بر لبان مبارکشان بنشانیم ؟
اصلا ! تا به حال برای فرجش واقعا از ته دل دعا کرده ایم ؟
شب جمعه است ، چشمهایمان را بسته و خود را زیر گنبد مولای بی کفن و در حضور منتقم غریبش فرض کرده و چهل مرتبه از ته دل و با خلاص برای فرجش دعا کنیم . . .
اللهم عجل لولیک المظلوم الفرج به حق زینب سلام الله علیها
اللهم اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه
التماس دعای فرج
----------------------------------------------------------------
امام زمان (عج):
شیعیان ما، ما را به اندازه ی آب خوردنی نمی خواهند . . .
این حدیث بدجوری آتیشم میزنه مهدی جاااان
جمعه ۶ آذر ۹۴
آقا شنیدم بی کس و بی یار و بی معینی
شب تا به سحر کنج بیابون تنها مشیینی
گریه میکنی وقتی پرونده سیامو میبینی
آقاجون بسه دیگه گریه نکن دلت میگیره
براکه راحت بشی دعا بکن گدات بمیره
گدات بمیره
توکه بازار عشقت این همه گرم و شلوغه
گول حرفای منو نخور آقا همش دروغه
همش دروغه
جمعه ۶ آذر ۹۴
از دوری تو غمین ونالان هستیم وز کرده خودکمی پشیمان هستیم
اصلیت مارا تو اگر می پرسی از کوفه ولی مقیم تهران هستیم
هر جمعه که شد بیا که ما منتظریم این هفته فقط نیا !!عروسی داریم
از جور زمانه ما شکایت داریم اندازه کوه و صخره حاجت داریم
ما مشکلمان گرانی و بیکاریست آقا به نبودنت که عادت داریم
صد موعظه کن ولی زتسلیم نگو از خمس وزکات وضرب وتقسیم نگو
آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط از آنچه که ما دوست نداریم نگو!!!!
جمعه ۶ آذر ۹۴
مرحوم شیخ طوسی(ره) در این باره روایتی را از امام حسن عسکری(ع) نقل کرده
اند: «علامت مؤمن (شیعه) پنج چیز است: نماز 51 رکعتی (17 رکعت واجب و 34
رکعت مستحبی و نافله)، زیارت اربعین، انگشتر در دست راست، پیشانی را در
سجده بر خاک نهادن و بسم الله الرحمن الرحیم را بلند گفتن.» (تهذیب
الاحکام، ج 6، ص 52؛ مصباح، کفعمی، ص 648.)
پنجشنبه ۵ آذر ۹۴
شبیه چشم شـمـا چـشم های تـر دارد
کسی که خـاکِ حسینیه را به سـر دارد
تو گریه کردی و شد سرخ چهره فهمیدم
که وقتِ روضه ی تـو اشک هم جگر دارد
خدا به رویِ من و تـو حساب وا کـرده
که گریـه ای بکنیم و حـساب بـردارد
هـوای امشب مان فـرق می کند انـگار
نشسته مـادری و دست بـر کمـر دارد
حسین(ع) روز و شبـم را گرفته می دانم
بـرایِ عاشقی ام عـقل درد سـر دارد
فقط به تـربتِ اربـاب سجده می چسبد
همیشه سجـده ی مـا مـزّه ی دگر دارد
مـرا حوالـه نمودند خـاکِ پـا ببـرم
هـزار شکر که ایـن خیمه رُفته گر دارد
میـانِ روضه نشستیم و عـاشقی می گفت
بـخوان دعـای فـرج را دعـا اثر دارد
کسی که داغِ بـرادر کشیـده می دانـد
کــه رویِ قـوَّتِ زانـویِ او اثـر دارد
چـقـدر روضه ی نـا گفته در گلو داریم
بیا بـه مجلسمان روضه ی عمـو داریـم
شاعر : حسن لطفی
پنجشنبه ۵ آذر ۹۴
وقتی که دل شکسته مناجات می کنم
حس میکنم که با تو ملاقات می کنم
از اینکه همنشین شب گریه ی تواَم
بر عالمی همیشه مباهات می کنم
هر شب به پای شمع تو تا اوج عاشقی
پروانه وار سیر مقامات می کنم
وقتی دلم برای شما تنگ می شود
می آیم و به روضه تماشات می کنم
حالا برای آنکه نگاهی به من کنی
همراه ابر گریه مناجات می کنم
یابن الحسن،یابن الحسن
پنجشنبه ۵ آذر ۹۴
باز هم از عمل خویش به دل غم دارم
خسته از این همه آلودگی و تکرارم
دل من تنگ برای همه شد الا تو
وای از تیرگی این دل بی مقدارم
معصیت کرده مرا دور ز تو ، می دانم
پر شده نامه ی من از گنه بسیارم
نامه ام اشک تو را باز درآورده...ببخش
وای بر من که همیشه سر تو سربارم
مهربان تر ز خودت در همه ی عالم نیست
با همه تیرگی ام سوی شما رو آرم
یک نظر کن که من از دست خودم خسته شدم
بی نگاه تو اثر نیست بر استغفارم
من اسیر غم دنیا شده ام کاری کن
تا رها گردم از این زندگی غم بارم
هر که دور از سر کوی تو شده خوار شده
نده غیر از خودت آقا به کسی افسارم
با همه پستی من دست مرا می گیری
ای فدای تو و بخشیدن تو دلدارم
سمت نوکریت را به دو عالم ندهم
فخرم این است که من نوکر این دربارم
شاعر : مجتبی قاسمی
پنجشنبه ۵ آذر ۹۴
عبدی که یاد دیده ی دلدار می کند
دارد نظر به ماه شب تار می کند
عطری که از نفس زدنت می شود رها
شبها مرا به عشق تو بیدار می کند
قلب اسیر ظلم من خسته دل بگو
کی با جمال عشق دیدار می کند ؟
هر کوچه ای که پای تو در آن قدم زده
دیدم به درد پای تو اقرار می کند
جبریل پیش پای تو افتاده زار ... زار ...
به بودن کنار تو اصرار می کند
هستم خجل که نامه ی اعمال بنده را
خالق به نزد چشم تو احضار می کند
دلهای شیعیان تو را ایها الکریم
شال سیاه دوشت عزادار می کند
پنجشنبه ۵ آذر ۹۴
آنقدَر
خسته شده دل که فقط می بارد
آسمان هم
نفسش بغض عجیبی دارد
برکه ی شب
که دلش مرده و مرداب شده
رفته
نیلوفر خود را به خدا بسپارد
زارع پیر
که درد از دل او می ریزد
بعد از این
بغض زمان را به زمین می کارد
انتظاری که
به یلدای نگاهم جاری ست
کور سویی
که ببیند سحرش پندارد
اشک خورشید
یخ فاصله را آب نکرد
نور باید
قدمش را به زمین بگذارد
آنقدر
حرف نوشتم که سکوتم گم شد
کاش این
همهمه دست از سر من بردارد
عظیمه
ایرانپور
پنجشنبه ۵ آذر ۹۴
یک عمر،
انتظار، مرا پیر کرده است
دنیا مرا
دوباره زمین گیر کرده است
شب در سکوت
مبهم خود آفتاب را
در چشم کور
صاعقه زنجیر کرده است
از ابرهای
تیره بپرسید این سؤال:
خورشید این
قبیله چرا دیر کرده است؟
هر وقت از
زمانه تو را کرده ام طلب
در پاسخم
اشاره به تقدیر کرده است
آیینه ای
شکسته به همراه بادها -
نام تو را
شنیده و تکثیر کرده است
برگرد ای
حماسه ی جاوید روزگار
حال خوشم
بدون تو تغییر کرده است
این جمعه
کاش بشنوم از سوی آسمان
"شاعر!
دعای عهد تو تأثیر کرده است"...
حسین سنگری
پنجشنبه ۵ آذر ۹۴
آیینه ی دق
شدیم،تکثیر شدیم
از گردش
روز و شب دگر سیر شدیم
هرچند
نیامدی و حق هم با توست
هر جمعه سر
قرار خود پیر شدیم
محمدمهدی
عبدالهی
چهارشنبه ۴ آذر ۹۴
....اگر
چه
او یوسف
دلربای زهراست، با هیچ گوهری خریدنی
نیست
با دیده
لبریز از گناه، آن روی چون ماه دیدنی
نیست
....ولی
تو مگو
ما را بدان شه بار نیست
با کریمان
کارها دشوار نیست
چهارشنبه ۴ آذر ۹۴
کسی درد فراقت را ندارد
که دل را بر سر کویت گذارد
نیا ای معنی عشق و رهایی
کسی هرگز نگوید تو کجایی!
نیا-اینجا همه در خواب نازند
پی دنیا و پول و رقص و سازند
به اشک تو دلی هرگز نسوزد
به راه تو کسی چشمش ندوزد
تویی تنها غریب این زمانه
که آتش گیرد از قلبت زبانه
خلاصه حال و روز ما خراب است
فراقت ای گل زهرا، سراب است
محمد رضا طاهری
سه شنبه ۳ آذر ۹۴
سخن ما همه از طره گیسوی تو بود
از لب لعل تو واز خم ابروی تو بود
هر کجا پا که نهادند همه خوبان جهان
صحبت از روی تو و موی تو و خوی تو بود
از تو محبوب تری سایه نیفکنده به ما
نظر خالق عالم به جهان سوی تو بود
نظم در عالم افلاک به یک غمزه توست
دم عیسی و ید موسی همه بازوی تو بود
مهدیا خیز و قدم رنجه کن و رخ بنما
که همه خلق جهان منتظر روی تو بود
شاعر:حمیدکرمی
سه شنبه ۳ آذر ۹۴
از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما
یوم العزا شده همه ایام سال ما
عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم
پروانه شو ، بسوز ، رسی تا به حال ما
غرق بلا شدیم ز روزی که با ولا
نقشی کشیده اند به روی جمال ما
نعمت هر آنچه هست ، گوارای جان دوست
این اشک و سوز و زمزمه رزق حلال ما
عقده شده پریدن تا کوی تو به دل
زنجیر بسته داغ فراقت به بال ما
نقص مرا تو با نظر خود علاج کن
بسته به یک نگاه تو باشد کمال ما
تا زنده ایم وقت زیارت به ما بده
تا دیرتر نگشته زمان وصال ما
از هر چه هست و نیست به عالم ، هزار شکر
خاک عبای یوسف زهراست مال ما
شاعر : رضا رسول زاده
سه شنبه ۳ آذر ۹۴
مهدی جان روا بود که گریبان ز حجر تو پاره کنم
دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم . . .