آن را که به جز قُربِ خدا هیچ ندارد هنگام ِ بلا، غیر ِ دعا هیچ ندارد از لُکنَتَم ایراد نگیرید . . . بلالَم دل مایه یِ قُرب است صدا هیچ ندارد باید به مقامات نظر داشت ، نه اسباب موسی همه کاره ست ، عصا هیچ ندارد پروانه پرش سوخت و من یاد گرفتم عاشق شدنم غیر بلا هیچ ندارد از جانبِ گیسوی نگار است که خوشبوست از ناحیه یِ خویش ، صبا هیچ ندارد اموالِ کریمان همه اش مالِ فقیر است اصلاً چه کسی گفته گدا هیچ ندارد؟!
ﻭﺍﮊﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺻﻒ ﺗﻮ تطهیر ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻭﻗﺘﯽ که ﻣﺎﻩ ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺡ ﺗﻮ ﮔﻔﺘﻪ ﺳﺖ ﺇﻧﻤﺎ
ﺟﺰ ﺗﻮ ﻧﺒﺄ ﺑﮕﻮ ﺑﻪ ﮐﻪ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟
ﺁﻗﺎ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﺆﻣﻨﻮﻥ ﺷﻮﺩ؟
ﻭﺍﻟﺸﻤﺲ ﺭﺍ ﺑﮕﻮ، ﺑﻪ ﭼﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ؟
ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺁﻧﮑﻪ باتو به افلاک میرود
ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺧﻮﺵ ﺑﺨﺖ ﺗﺮ ﮐﺴﯽ، ﮐﻪ ﺑﺎ اشک عشق تو
نم نم به پای بیرق تان ﭘﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺍﯾﻦ ﻧﺎﻡ ﺗﻮﺳﺖ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﻋﻠﯽ
ﺑﺎ ﻫﺮ ﺗﭙﺶ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺗﮑﺜﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺍﯾﻦ ﺫﮐﺮ مرتضی ﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺧﻂ فاطمی
ﺑﺮ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﻣﻼﺋﮑﻪ ﺗﺤﺮﯾﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
وقتی که تیغ بر کف تو بوسه میزند
کار خدا به به و تکبیر می شود
ﭼﻮﻥ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﯽ ﺍﺳﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻏﺎﻟﺒﯿﺪ
ﻋﺒﺎﺱ ﻫﻢ ﺷﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩﺗﺖ ﺷﯿﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
گفتی فمن یمت یرنی مرگ من بیا
دارد زمان دیدنتان دیر می شود
اربعین آمد و یکبار دگر غمگینم
باز باید به روی خاک غمت بنشینم
باز اشک رخ من خون و دلم در خون شد
گریه کردن به غمت گشته دگر آیینم
طاقتم طاق شد از داغ دل خواهر تو
حنجرم زخم شد از بغض غم سنگینم
آنقدر لطمه زدم بر رخ خود در داغت
پر ز خون است دگر پلک رخ رنگینم
پیش قبرت چقدر ناله زدم یا مظلوم
همچو فریاد شده نغمه ی آهنگینم
داغ شبهای اسیری، غم کوفه، غم زجر
داغ ها را به روی قلب خودم می چینم
من ضمانت کنم ارباب که نالان باشم
در شب اول قبرم تو بکن تضمینم
عشق تو مایه ی آرامش جان است حسین
مهر تو خیمه زد از روز ازل در دینم
خواهرت آمده بر خاک غمت می گرید
گوییا خواهر غمبار تو را می بینم
می نویسیم نامه ای با اشک و آه
تا شبی در جمکران ریزیم به چاه
چون چراغ مهـــدی، اینجا سوخته
جمکـــــــران را شمع او افــروخته
جمله ی مــــــــــا شیعیان دیوانه ایم
جمکران شمع است و ما پروانه ایم
شیعیان در جمکـــــــران زاری کنند
در پی مهــــــــــــــدی عزاداری کنند
شیعه گر این مصائب مــــــــی کشد
انتظـــــار یـــــار غـــــــایب می کشد
جمکــــــــران ای کعبه مقصودمــــا
ده خبرازمهدی موعودمــــا