منتظر!!!
و تو را منتظَر نامیده اند؛(به انتظار کشیده شده) و به انتظارت نشسته اند مردانی که تکرار حضور آنان برای تاریخ پرهزینه است و وجودشان مباهات خداوند بر ملائکه،آن هنگامی که خرده گرفتند که از این مخلوقات خاکیت جز از فساد نمیتوان انتظار دیگری داشت ولی غافل از علم بی انتهای پروردگارشان و همین نوادر روزگارند که مدال افتخارشان خاک ساری کوی توست!!
و چه انتظاری کشیده اند!!
نه چون انتظار غافلانی که تو را فقط برای رفع مشکلات خود میخوانند
بلکه همچو انتظار عطشان به جرعه ای از آب حیات
و هر آدینه با خود زمزمه کرده اند:
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی...!
و چه شیرین این انتظار را تا لحظه ملاقات فرشته مرگ ادامه داده اند و نام خود را در دفتر منتظران ظهورت ثبت و ضبط نموده اند!
و توئی نیز منتظِر!!!
و به انتظار نشسته ای
و انتظارت سبزترین انتظارست
تو به انتظار غافلانی که آنان نیز منتظرت گردند
و چه انتظاری!!!
همچو پدری به انتظار قدم برداشتن طفل خوردسال خود
که تو پدر مائی
و از پدر مهربانتر
و به انتظار ما نشسته ای
و منتظِر بودنت بسی بیش از منتظَر بودنت است
که تو هم منتظِر و هم منتظَر هستی.
پروردگارا
انتظار منتظران را بی پاسخ مگذار مخصوصا منتظِر منتظَر (عجل الله فرجه الشریف) را.
آمین.
اللهم عجل لولیک الفرج
«گر نیایی فقیر می میرم»
مثل دنیا حقیر می میرم
چون کبوتر که در قفس حبس است
تک و تنها اسیر می میرم
ای شکوه ترنم باران
در فراقت کویر می میرم
توی شهر دلم زمین لرزه است
زیر آوار پیر می میرم
بی تو زجرآور است جان کندن!
وای بر من؛ چه دیر می میرم!
تو بیا، می خورم قسم به خدا
چون بگویی بمیر، می میرم
«مهدیا» ای تمام هستی من
گر نیایی فقیر می میرم