سه شنبه ۴ آبان ۹۵
نه به سینه نفسی مانده، نه در تن جانی
خسته شد پایم از این فاصله طولانی
بی هدف می روم و از تو کمک می خواهم
تا نجاتم دهی از اینهمه سرگردانی
موجها ساحل دیدار تو را می پویند
شده دریای نگاهم زغمت طوفانی
از پس سینه دلم را به سویت پر دادم
برسد کاش به تو نامه این زندانی
باز با دعوت تو سینه زنان جمع شدند
صاحب خانه ولی، نیست در این مهمانی
سید مهدی هاشمی