توصیه های پیامبر

✨توصیه های پیامبر


مردى نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و گفت:

 

به من کارى بیاموز که خداوند ، به سبب آن ، مرا دوست بدارد و مردم نیز دوستم بدارند، و خدا دارایى ام را فزون گرداند و تن درستم بدارد و عمرم را طولانى گرداند و مرا با تو محشور کند.


حضرت فرمود: 

«اینها یى که گفتى شش چیز است که به شش چیز ، نیاز دارد:


❶ اگر مى خواهى خدا تو را دوست بدارد ، از او بترس و تقوا داشته باش. 

❷ اگر مى خواهى مردم دوستت بدارند ، به آنان نیکى کن و به آنچه دارند ، چشم مدوز.

❸ اگر مى خواهى خدا دارایى ات را فزونى بخشد ، زکات آن را بپرداز.

❹ اگر مى خواهى خدا بدنت را سالم بدارد ، صدقه بسیار بده.

❺ اگر مى خواهى خداوند عمرت را طولانى گرداند ، به خویشاوندانت رسیدگى کن ؛

❻ و اگر مى خواهى خداوند تو را با من محشور کند ، در پیشگاه خداى یگانه قهّار ، سجده طولانى کن. 

 

📚📚 منابع 

 أعلام الدین  ص 268 

بحار الأنوار  ج 85 ص 164 ح 12


🌺اللهم عجل الولیک الفرج🌺

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~


۷ ۷

👈آیا همسرم به من خیانت کرده است ؟

👈آیا همسرم به من خیانت کرده است ؟👇


مرد عرب نگران بود نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد...

عرض کرد: اکنون حدود دو سال است که خدا فرزند پسری به من داده است… من و همسرم هر دو سفید پوستیم ولی بچه ما سیاه به دنیا آمده است!!

در طول این دو سال نگران نبودم که این پسر فرزند من نباشد …اما ، کسی در دلم نگرانی ای ایجاد کرد و گفت:

همسرت به تو خیانت کرده است و این پسر ، پسر تو نیست چرا که همرنگ تو به دنیا نیامده است...

اکنون این فکر تمام وجودم راه فرا گرفته است که نکند همسرم به من خیانت کرده باشد و این پسر ، فرزند من نباشد!

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: به بیرون از مدینه برو !

آدرسی به او داده و فرمودند : در این محل جوانی مشغول به کار است و در حال ساختن خانه ای می باشد ، او را پیدا کن و فرزندت را کنار او رها کرده و نظاره گر باش ، اگر فرزندت به نزد او رفت بدان حلال زاده است اما اگر پسرت از آن جوان دوری کرد نطفه اش از تو نیست!

مرد چنین کرد ؛

بیرون از مدینه رفته و آدرسی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داده بودند پیدا کرد ، جوان را دید...

فرزندش را کنار او رها کرد و خود عقب رفت…

کودک کمی به مرد که در حال کار کردن بود نگاه کرد ، کمی اطراف او راه رفت و اطرافش را نگاه کرد ؛

مرد عرب ایستاده بود و از دور تماشا می کرد که کودک چه می کند ، در دلش غوغایی بود.

دید پسرکش گوشه پیراهن جوان را گرفت و تکان داد و دستهایش را باز کرد تا جوان او را بغل کند.

دید که جوان ، دست از کار شست و کودک را بغل کرد ،

از دور لبخند کودک و آن مرد جوان را دید ؛ دلش آرام گرفت ؛

به نزد جوان آمده و سلام کرد و کودک را خواست که از آغوش جوان بگیرد ، کودک خودش را به آغوش مرد جوان چسبانیده بود ، بالاخره پدر ، پسرش را گرفته و از مرد جوان عذر خواست و خداحافظی کرد.

به مدینه و مسجد پیامبر آمد و ماجرا را تعریف نمود ؛

رسول گرامی اسلام (سلام الله علیه و علی آله) , به او فرمودند : شک نکن که این پسر ، فرزند توست و ممکن است در اعقاب تو فردی سیاه بوده باشد که این فرزند به او تمایل پیدا کرده و نطفه به شکل او منعقد شده است؛


مرد عرب از رسول گرامی اسلام پرسید : یا رسول الله ! می شود آن جوان را به من معرفی کنید ؟

حضرت فرمودند : او برادر و عموزاده من علی بن ابیطالب (علیهما السلام) است ؛

سپس رو به مرد عرب فرمودند : کذِبَ  مَنْ زَعَمَ  اَنَّهُ وُلِدَ مِن حَلالٍ وَ هو یَبغِضُ عَلیًا

دروغ می گوید آن کس که می گوید حلال زاده است در حالی که  با علی (علیه السلام) دشمنی دارد .


📚 امالی صدوق، ص ۲۰٩



+ از خوندنش نهایت لذت و بردم فوق العاده بود ....

۶ ۵

عنایاٺ اَحمد

#السلام_علیڪ_یارسول_الله💐


من در میان مردم عالم سرامدم

چون پیرو شریعٺ آل مُحمدم


عمرم بہ نوڪرے درِ این خانہ طے شده

در روز حشر تحٺ عنایاٺ اَحمدم


#رحمة_للعالمین🌺

#شنبہ_هاے_نبوے💚


۲ ۴

ذکر شش گانه

🌷‍

شیخ حسنعلی #نخودکی (ره) :


❤️✨حضرت محمد صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: هرکس که خواهد خانه اش به نعمت آبادان باشد، به ذکر شش گانه زیر بپردازد:


❶ اول آنکه در آغاز هرکار بگوید:

〖بسم الله الرحمن الرحیم.〗


❷ دوم آنکه چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید:

〖 الحمدالله رب العالمین.〗


❸ سوم آنکه چون خطا و لغزشی کند بگوید:

〖استغفرالله ربی و اتوب الیه.〗


❹ چهارم آنکه چون غم و اندوه براو هجوم آورد بگوید :

〖لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.〗


❺ پنجم آنکه چون تدبیرکار کند،گوید:

〖ماشاءالله.〗


❻ ششم آنکه چون از ستمگری هراسی کند بگوید:

〖حسبناالله و نعم الوکیل〗


۴ ۳

تبریک وتهنیت

میلاد نبی اکرم بهانه خلقت و قرآن ناطق، امام صادق 

برامام زمان ارواحنا فداه و شما تبریک وتهنیت باد

۵ ۳

برترین ایمان


۱

بی حد وعدد...

بیرون ز عدد بگو و بی حد صلوات


بر آل محمد و محمد صلوات


زانجا که دعااستجابت شده است


بر جمله اذکار سرامد صلوات

۵ ۵

صلوات شمار ...

توجه !                         توجه !


باسلام و ادب !



بالاخره روز مبعث فرارسید.



اگر دوست دار پیامبر اعظم (صل الله علیه وآله و سلم) و خاندان آن حضرت هستید،


و دوست دارید توی این ثواب بزرگ شرکت کنید


میتونید این پست رو لایک کنید.


و یک صلوات بر محمد و آل محمد فرستاده

 

و ثوابشو به روح مقدس شهدای مدافع حرم اهدا کنید .



اللّهـُمَّ صَـلِّ عَلے مُحَـمَّد وَ آلِـ مُحَـمَّد وَ عَجِّـلْ فـَرَجَـهُم



بسم الله ...لایک اول رو از خودمون شروع میکنیم ......


برگرفته ازوبhttp://bankmazhabi.blog.ir/ 

۷ ۸

مبعث ...

تو مبعوث شدی تا باران رحمت فراگیرت بر ریگستان عطشناک جان ببارد و دستان تهی از گوهر ناب ایمان را به قنوت زلال دعا و نیایش ببرد!

" مبعث حضرت رسول اکرم (ص) رو به محضر مبارک مولا مهدی علیه السلام و دوستدارانش تبریک میگم "

۴ ۲

خصوصیات اخلاقی پیامبر اکرم

با جستجو در زندگی بزرگان و دقت و تأمل در حالات روحی آنها می توان به کمالات و خصال برجسته آنها پی برده و آنها را بیشتر شناخت. از این بالاتر با نگاهی به مراحل مختلف زندگی پیامبر بزرگ اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) علاوه بر این که با خصوصیات اخلاقی ایشان آشنا می شویم؛ از ایشان به عنوان یک نمونه برتر و یک انسان کامل سرمشق و الگو می گیریم.

خلاصه زندگی چهل ساله پیش از بعثت ایشان را عفت و پاکدامنی، امانت و صداقت، راستی و درستی، احسان و نیکی به بینوایان و زیردستان، تنفر از پلیدی های اخلاقی حاکم بر روزگار و بتان و بت پرستان تشکیل می دهد.

اخلاق پسندیده و رفتار جوانمردانه و نیکویی که در پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دیده می شد و همگان را به ستایش و احترام وامی داشت، سبب گردید تا خداوند در قرآن ایشان را ستایش کرده و ایشان را صاحب خلق عظیم بداند.

رسول خدا از همان ابتدای جوانی در میان مردم به لقب «امین» مشهور گشته و مردم اموال خویش را نزد ایشان به امانت می گذاشتند.

حتی هنگامی که حضرتش تصمیم به مهاجرت از مکه به مدینه گرفتند، با این که جو دشمنی با ایشان، بر مردم شهر حکومت داشت، هیچ کس در امانتداری و جوانمردی ایشان تردید نداشته و همگان، باز چون دوران قبل از بعثت اموال و اشیاء گرانبهای خویش را نزد ایشان به ودیعه می نهادند، لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت علی (علیه السلام) را جهت پرداخت بدهی ها و تحویل اماناتی که از مردم نزد ایشان بود، تعیین فرمودند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگز با مردم مکه و بزم های شبانه و عیش و نوش های آنها همراه نبوده و از وضع موجود رنج می بردند، از این رو گاهی مدت ها به کوه حرا می رفتند و در آنجا تفکر و عبادت می پرداختند.

رسول خدا همواره هنگام غذا خوردن نام خدا را به زبان جاری می نمودند و از گوشت هایی که به طور نامشروع ذبح شده بود خودداری می کردند.

ایشان مانند سایر انبیاء قسمتی از دوران نوجوانی خویش را به شبانی می پرداختند. پیامبران با این شغل بیشتر از فساد و پلیدی جامعه زمان خود دور شده و صبوری و تحمل و مهربانی را تجربه می کردند و سرانجام با دیدن آثار نظم و قدرت خداوند در طبیعت به آخرین درجات یقین و ایمان می رسیدند.

در دوران جوانی نیز همانطور که در قسمت "ازدواج پیامبر" نیز به آن اشاره شده ایشان برای مدتی به تجارت پرداخته اند، که همانطورکه گفته شد، رفتار و اخلاق و جوانمردی رسول خدا در این دوران باعث شیفتگی حضرت خدیجه نسبت به ایشان و سرانجام پیشنهاد ازدواج با آن حضرت شد.

البته شایان ذکر است که در اینجا به پاره ای از خصوصیات آن حضرت اشاره شده است.

۴ ۱

نصب حَجَر الاَسود

حادثه مهم دیگری که پیش از بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رخ داد که موقعیت ایشان را در دیده مردم مکه نشان می دهد، داستان نصب حجر الاسود است. همانطور که در تاریخ آمده است قبل از بعثت، خانه خدا - کعبه - مورد احترام و تقدس اعراب بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و برخی اجداد ایشان به دور این مکان طواف می کردند.

سالی، سیلی در مکه جاری شد که باعث ویرانی دیوارهای خانه خدا گشت. و قریش که زمامداری کعبه را به عهده داشتند، تصمیم به مرمت آن گرفتند.

آنها دیوارها را بالا بردند و هنگامی که خواستند حجرالاسود که سنگ مقدسی است در سر جای خود نصب کنند، بین این که افتخار نصب این سنگ مقدس نصیب چه قبیله ای شود میان آنها اختلاف پیش آمد و کار بالا گرفت تا جایی که نزدیک بود میان آنها جنگ خونینی در بگیرد.

بالاخره پیرمرد سالخورده ای که مورد احترام قریش بود، پیشنهاد کرد که هر کسی را که ابتدا از در مسجد وارد شود به داوری بپذیرند که این پیشنهاد مورد استقبال همه قرار گرفت.

در این هنگام بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از در مسجد وارد شدند و بزرگان قریش امانتداری ایشان را تصدیق کرده و داوری ایشان را پذیرفتند.

رسول اکرم نیز دستور دادند تا جامه ای روی زمین پهن کنند. سپس ایشان حجرالاسود را میان آن جامه قرار داده و گفتند تا رئیس هر قبیله یک گوشه از جامه را بردارد.

چون جامه را برداشتند و آن را بالا بردند، شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سنگ را برداشتند و آن را بر جای خود قرار دادند و با این داوری خردمندانه از خونریزی بزرگی جلوگیری می کردند.

این حادثه می رساند که با این که پیامبر در هنگام وقوع این ماجرا جوانی 35 ساله بودند، تا چه حد مورد احترام قریش و دیگران بوده و همگی به امانتداری و درستکاری و درایت ایشان تصدیق داشتند.

۱۰ ۴

ازدواج پیامبر اکرم(ص) با حضرت خدیجه علیهاالسلام

همانطوری که در قسمت پیشین بدان اشاره شد حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بازرگان بودند و از ثروتمندان قریش به شمار می رفتند. ایشان گروهی از مردان را برای تجارت به شهرهای مختلف فرستاده و آنها پس از داد و ستد با اموال آن بانو در سود این عمل با ایشان سهیم می شدند.

چون حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از راستگویی و امانتداری و صفات پسندیده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (که زبانزد خاص و عام بود) اطلاع یافتند به ایشان پیشنهاد دادند که برای تجارت به سوی شام رفته و سهمی بیشتر از تاجران دیگر برگیرند.

پیامبر نیز پذیرفتند و به همراه میسره - غلام مخصوص حضرت خدیجه(سلام الله علیها) - و مقداری کالای گرانبها عازم شام شدند.

هنگامی که به شام رسیدند، حضرتش در سایه درختی نزدیک صومعه یکی از راهبان فرود آمدند.

راهب از میسره پرسید که " آن شخص که زیر این درخت نشسته کیست؟"

میسره پاسخ داد که "ایشان یکی از مردمان قریش و اهل حرم (شهر مکه) است."

راهب گفت "سوگند به خدا که جز پیامبر کسی دیگر زیر این درخت ننشسته است."


پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کالاهایی که با خود آورده بودند را فروخته و آنچه می خواستند خریدند و به سوی مکه بازگشتند.

در این سفر همه تجار سود بردند. به خصوص رسول اکرم که از دیگران سود بیشتری نصیبشان گردید. پس از بازگشت هنگامی که حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از میسره درباره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سوال کردند، میسره پاسخ داد که تمام کارهای ایشان حساب شده و منظم و بر اساس عقل است. همچنین او وقایعی که در سفر رخ داده بود را بیان کرده و گفت: هنگامی که یکی از تجار از پیامبر خواسته بود که به "لات "و "عّزّی"، دو بت مشهور در مکه یاد کند، ایشان امتناع کرده و گفته اند: "چیزی نزد من پست تر از لات و عّزّی نیست."

پس از این که حضرت خدیجه (سلام الله علیها) از این جریانات مطلع گشتند شخصی را نزد رسول خدا فرستاده و توسط او پیغام دادند که به علت شرف و نسب والای پیامبر در میان قومشان و خصایصی چون امانتداری، راستگویی و نیکخویی، مایل به ازدواج با ایشان می باشند.

چون پیامبر از این موضوع با خبر شدند، عموهای خویش را خبر کرده و آنها را به خواستگاری حضرت خدیجه فرستادند.

در این مجلس حضرت ابوطالب (علیه السلام) - عموی ایشان - سخن را آغاز کرده و پس از حمد و ثنای الهی و ذکر پاره ای از خصوصیات رسول خدا، از حضرت خدیجه (سلام الله علیها) خواستگاری کردند. آن بانو نیز قبول کرده و بدین ترتیب خود را به تزویج پیامبر درآوردند.

در این زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) 25 سال و بنا به گفته اکثر مورخان حضرت خدیجه (سلام الله علیها) 40 سال داشته اند. (البته برای ایشان سنین کمتری هم ذکر کرده اند.)

۴ ۳

پیمان جوانمردان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

یکی دیگر از وقایع مهم زنگی پیامبر در قبل از بعثت، شرکت ایشان در پیمانی به نام "پیمان جوانمردان" است.

قبیله های ساکن در مکه با یکدیگر خویشاوند بودند و پیمان هایی در میانشان وجود داشت. به این دلیل و دلایل دیگر، هر قبیله از تعرض قبیله دیگر مصون بود. اما اگر غریبی به شهر می آمد و به او ستمی می رسید، هیچ مدافع و فریادرسی نداشت.

یکبار مردی از قبیله ای کوچک برای تجارت به مکه آمد، در مکه "عاصِ بن وائِل" از او کالایش را خرید، اما بهایش را نپرداخت. مرد غریبه در برابر ظلمی که به او شده بود از قریش یاری خواست، اما هیچ کس به فریادش نرسید.

این حادثه در گروهی از جوانان مکه تاثیر جدی ایجاد کرد، از این رو چند تن از جوانان قریش در خانه یکی از بزرگان خود جمع شدند و پیمانی بستند که به موجب آن نگذارند به هیچ غریبی در شهر مکه ستمی برسد. و در برابر هر ستم آن قدر بایستند تا حق به حق دار باز گردد و نام این پیمان حِلفّ الفُضول قرار داده شد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در این پیمان شرکت کردند (ایشان از اعضای اصلی این پیمان بوده اند)، که بعدها از آن به نیکی یاد می نمودند.

در رسم عرب نبود که در هنگام غذا خوردن و آشامیدن نام خدا را ببرند، اما برخلاف آنها پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از همان سنین طفولیت عادت داشتند که تا نام خدا را نمی برند، نمی خوردند و نمی آشامیدند و هنگامی که از طعام دست می کشیدند، شکر خدا را می کردند.

۶ ۵

سفر به سوی شام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

بازرگانان قریش برای تجارت طبق معمول، هر سال یک بار به سوی شام و یک بار به سوی یمن می رفتند. حضرت ابوطالب، شیخ قریش، نیز گاهی در این سفرهای تجارتی شرکت می کردند. هنگامی که پیامبر دوازده ساله بودند به همراه عمویشان در یکی از این سفرهای تجارتی شرکت نمودند. (همانطور که گفته شد، پس از مرگ عبدالمطلب، پیامبر تحت کفالت عموی خویش حضرت ابوطالب بودند.)

کاروان هنوز به مقصد خویش نرسیده بود که در بیرون شهر "بّصری" توقف کوتاهی کرد.

سالیان درازی بود که راهبی به نام "بُحیرا" که دانشمند مذهب حضرت مسیح (علیه السلام) بود و اطلاعات وسیع و دقیقی از آن داشت، در صومعه خود در این سرزمین زندگی می کرد. بُحیرا هنگام عبور این کاروان برخلاف سالیان گذشته از صومعه خود بیرون آمد و آنها را به غذا دعوت کرد. او در تمام مدت پذیرایی از میهمانان، در جستجوی چیزی بود و سرانجام گمشده خود را در محمد نوجوان (صلی الله علیه و آله و سلم) یافت.

او با دقت فراوان حرکات و اعمال و سیمای ایشان را می نگریست و بعد از غذا، هنگامی که همه رفتند، نزد پیامبر آمد و از ایشان سوالاتی در مورد حالات و زندگانی آن حضرت به عمل آورد. آنگاه به پشت شانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نگاه کرد، و در میان دو کتف ایشان به جستجوی خالی که بعدها مهر نبوت نام گرفت، پرداخت و آن را بدان شکل که انتظار داشت یافت.

سپس به ابوطالب (علیه السلام) گفت که این نوجوان در آینده شأنی عظیم خواهد یافت. (و در آخر به ابوطالب توصیه کرد که رسول خدا را برای این که از خطر یهودیان در امان بمانند به شهر خویش بازگرداند.)

هنگامی که به شام رسیدند، حضرتش در سایه درختی نزدیک صومعه یکی از راهبان فرود آمدند.

راهب از میسره پرسید که " آن شخص که زیر این درخت نشسته کیست؟"

میسره پاسخ داد که "ایشان یکی از مردمان قریش و اهل حرم (شهر مکه) است."

راهب گفت "سوگند به خدا که جز پیامبر کسی دیگر زیر این درخت ننشسته است."

۳ ۰

دوران نوجوانی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم

هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شش ساله شدند، مادر گرامیشان تصمیم گرفتند که ایشان را برای دیدن اقوام و خویشان، همچنین زیارت قبر پدر، به یثرب ببرند. آنها یک ماه در یثرب ماندند.

در هنگام بازگشت به مکه، حضرت آمنه (سلام الله علیها) بیمار شده و در بین راه درگذشتند. پس از مرگ مادر، عُبّدالمطلّب، جد ایشان که بزرگ قریش بوده، شکوه پادشاهان و هیبت پیامبران را داشت، سرپرستی رسول خدا را به عهده گرفت. گویند در کنار کعبه برای عبدالمطلب فرشی را می گستردند که به احترام او هیچ کس بر روی آن جز خود او نمی نشست، و فرزندانش در کنار او می ایستادند. اما هنگامی که محمد خردسال به جمع نزدیک می شد، عبدالمطلب او را در کنار خود روی فرش جای می داد و می گفت: "به خدا سوگند که او مقامی بس بزرگ و والا دارد. گویی می بینم که روزی می رسد که او سرور شما خواهد شد."

هنگامی که پیامبر هشت ساله شدند، عبدالمطلب نیز از دنیا رفت که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از این واقعه بسیار اندوهگین شدند.

پس از آن سرپرستی پیامبر به ابوطالب (علیه السلام) عموی گرامی ایشان و بزرگ قریش رسید. ابوطالب (علیه السلام) نیز پیوسته مراقب و مواظب ایشان بود. با این که ابوطالب (علیه السلام) وضع مالی نسبتا خوبی نداشت، خود و همسر گرامیشان فاطمه بنت اسد (مادر گرامی حضرت علی علیه السلام) در خدمت و نگهداری ایشان کوشا بودند.

حضور پیامبر اکرم در خانه عمو عادی نبود. آنجا نیز نشانه های بزرگی ایشان همه جا دیده می شد و خیر و برکت به خانه ابوطالب (علیه السلام) آمده بود. فاطمه بنت اسد می گوید از زمانی که پیامبر به خانه آنها آمده بود، درختی که سالیان سال خشک بود، سبز شده و میوه می داد.

همچنین از ابوطالب نقل است در شب ها از آن حضرت، سخنان و دعاها و مناجات هایی می شنیدند.

در رسم عرب نبود که در هنگام غذا خوردن و آشامیدن نام خدا را ببرند، اما برخلاف آنها پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از همان سنین طفولیت عادت داشتند که تا نام خدا را نمی برند، نمی خوردند و نمی آشامیدند و هنگامی که از طعام دست می کشیدند، شکر خدا را می کردند.

۸ ۴

دوران شیرخوارگی و کودکی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

گویند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط سه روز - یا به نقلی هفت روز - از مادر گرامیشان حضرت آمنه (سلام الله علیها) شیر خورده اند و پس از آن طبق رسم بزرگان عرب برای ایشان دایه انتخاب کردند. در تاریخ این دایه ها را دو تن گفته اند که به ترتیب زیر می باشند:

1- ثُوُیبِه َاسلَمیه؛ که مدتی به پیامبر شیر داد. به خاطر این امر او تا آخر عمرش مورد احترام رسول خدا و همسر گرامیشان حضرت خدیجه علیهاالسلام بود و رسول خدا از شنیدن خبر فوت او متاثر گشتند.

2- حُلیمه سُعدیه؛ دختر ابو ذُؤیب که سه فرزند داشته و یکی از فرزندان او هم از پیامبر پرستاری کرده است.

اعراب به چند منظور فرزندان خود را به دایه ها می سپردند:

اولا این که فرزندان آنها در محیط صحرا پرورش یابند و در هوای پاک آنجا بدنشان سالم و قوی شود.

ثانیا از آنجایی که مردم صحرا کمتر با ملت ها و زبان های دیگر برخورد و اختلاط داشتند زبان خالص عربی را به خوبی و درستی یاد بگیرند.

ثالثا این که از بیماری ها از جمله وبا که گاه و بیگاه در مکه شایع می شد، در امان بمانند.

بعد از چهار ماه از ولادت پیامبر، دایه های قبیله بنی سعد به مکه آمدند و از آنجایی که پیامبر فقط از سینه حلیمه شیر خورد، ایشان را به حلیمه دادند.

حلیمه می گوید از روزی که پیامبر به خانه او رفتند، خیر و برکت هم، به خانه او آمد و روز به روز بیشتر شد و گله و دارایی اش فزونی یافت. با وجود این که صحراها و شهرها را خشکسالی فرا گرفته بود، گوسفندان آنها فربه و سیر بوده، شیر داشتند. همچنین درختان خشکیده خانه آنها سرسبز و با طراوت شدند و شتر آنها که شیرش خشک شده بود، شیر بسیاری داشت.

همینطور بیمارانی که به نزد آنها می رفتند به برکت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شفا می یافتند.

مدت پنج (یا شش سال) پیامبر اکرم در میان قبیله بنی سعد بوده و رشد و نمو کافی نمودند و در این مدت حلیمه دو یا سه بار ایشان را نزد مادرشان برده و در مرتبه آخر نیز ایشان را برای همیشه به آمنه (سلام الله علیها) بازگردانید.

گفته می شود، هنگامی که پیامبر اکرم با خدیجه کبری ازدواج نمودند، حلیمه نزد آنها رفته و از خشکسالی نزد ایشان شکایت نمود. آن حضرت نیز تعدادی گوسفند و شتر به حلیمه دادند و او نزد خانواده اش بازگشت. همچنین بعد از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که حلیمه نزد ایشان آمد و خود و همسرش اسلام آوردند.

۶ ۷

گیسوی نگار(مدح رسول الله)

آن را که به جز قُربِ خدا هیچ ندارد

هنگام ِ بلا، غیر ِ دعا هیچ ندارد

از لُکنَتَم ایراد نگیرید . . . بلالَم

دل مایه یِ قُرب است صدا هیچ ندارد

باید به مقامات نظر داشت ، نه اسباب

موسی همه کاره ست ، عصا هیچ ندارد

پروانه پرش سوخت و من یاد گرفتم

عاشق شدنم غیر بلا هیچ ندارد

از جانبِ گیسوی نگار است که خوشبوست

از ناحیه یِ خویش ، صبا هیچ ندارد

اموالِ کریمان همه اش مالِ فقیر است

اصلاً چه کسی گفته گدا هیچ ندارد؟!


۶ ۳

اذکار شش گانه

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:

هرکس که خواهد خانه اش به نعمت آبادان باشد، به

ذکر شش گانه زیر بپردازد:

اول آن که در آغاز هر کار بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم».

دوم آن که چون نعمتی از راه حلال نصیبش شد، بگوید:

 «الحمدالله رب العالمین»

دوم آن که چون خطا و لغزشی کند، گوید:

«استغفر الله ربی و اتوب الیه»

چهارم آن که چون غم و اندوه بر او هجوم آورد، گوید:

«لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم»

پنجم آن که چون تدبیر کاری کند، گوید: «ماشاء الله کان».

ششم آن که چون از ستمگری هراسی کند، گوید:

«حسبنا الله و نعم الوکیل»


منبع: ماهنامه قرآنی نسیم وحی- شماره ۲۶

۱ ۲

مقایسه

انگشتتان را وارد اقیانوس کنید و دوباره خارج کنید آن وقت آب باقی مانده بر روی انگشت شما با آب اقیانوس مقایسه میشود که همان مقایسه زندگی دنیوی و اخروی است

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)


۲ ۲

غلامی محمد

گرچه از لطف پدروارعلی سرشارم


هرچه دارم زغلامی محمددارم

۸ ۶
بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ

بِأَبصـارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ

و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ *

و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـلَمین ۞


--------------------------------------

السلام علیک یابقیه الله فی ارضه

باعرض سلام خدمت همه ی شیعیان امیرالمومنین مولاعلی علیه السلام ،دربلاگفادوتاوبلاگ داشتم امایکی ازآنهاحذف شدودیگری بخش زیادی ازپستهای آن حذف شد

آدرس وبلاگم دربلاگفا

montazeralmahdi313.blogfa.com

مینویسم برای مردی که چهارگوشه ی قلبش شکسته است.(مهدی جان مرا ببخش که در تمام زندگی‌ام مراقب دل همه بودم الا دل شما)

ـــــــ۞۞۞___۞۞۞
__۞____۞_۞____۞
__۞______۞_____۞
___۞__یا مهدی __۞
_____۞_______۞
_______۞___۞
__________۞


--------------------------------------

خداوندا:
از تو می خواهم

👈نه مثل مختار بعداز واقعه!

👈نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!

👈و نه مثل توابین بعد از واقعه!

👈بلکه مثل عباس (ع) درتمام واقعه!

👈مثل مسلم پیشتاز واقعه!

در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم!

سخنم بی تو مگرجای شنیدن دارد

نفسم بی تو مگرنای دمیدن دارد!

علت کوری یعقوب نبی(ع) معلوم است

شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد!

--------------------------------------
هرگونه کپی برداری بدون ذکرمنبع شرعاحرام است.

--------------------------------------


این وبلاگ برای رضایت مولایم مهدی (عج) تنظیم شده است امید است که مورد تایید آن حضرت واقع شود.

نذرصاحب الزمان (عج)

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب سلام الله علیها

بیمه ی اربابم مهــــــــــدی (عج)

1393/11/15

¸.•)´
(.•´
*´¨)
¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•` *(`'•.¸(`'•.¸ ¸.•'´) ¸.•'´)

التمـــــــــاس دعــــــــای فرج دارم

(¸.•'´(¸.•'´ `'•.¸)`' •.¸)•.¸)`' •.¸)
¸.•´•.¸)`' •.¸)
( `•.¸
`•.¸ )
¸.•)´
(.•
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان