گویند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط سه روز - یا به نقلی هفت
روز - از مادر گرامیشان حضرت آمنه (سلام الله علیها) شیر خورده اند و پس از
آن طبق رسم بزرگان عرب برای ایشان دایه انتخاب کردند. در تاریخ این دایه
ها را دو تن گفته اند که به ترتیب زیر می باشند:
1- ثُوُیبِه
َاسلَمیه؛ که مدتی به پیامبر شیر داد. به خاطر این امر او تا آخر عمرش مورد
احترام رسول خدا و همسر گرامیشان حضرت خدیجه علیهاالسلام بود و رسول خدا
از شنیدن خبر فوت او متاثر گشتند.
2- حُلیمه سُعدیه؛ دختر ابو ذُؤیب که سه فرزند داشته و یکی از فرزندان او هم از پیامبر پرستاری کرده است.
اعراب به چند منظور فرزندان خود را به دایه ها می سپردند:
اولا این که فرزندان آنها در محیط صحرا پرورش یابند و در هوای پاک آنجا بدنشان سالم و قوی شود.
ثانیا از آنجایی که مردم صحرا کمتر با ملت ها و زبان های دیگر برخورد و
اختلاط داشتند زبان خالص عربی را به خوبی و درستی یاد بگیرند.
ثالثا این که از بیماری ها از جمله وبا که گاه و بیگاه در مکه شایع می شد، در امان بمانند.
بعد از چهار ماه از ولادت پیامبر، دایه های قبیله بنی سعد به مکه آمدند و
از آنجایی که پیامبر فقط از سینه حلیمه شیر خورد، ایشان را به حلیمه دادند.
حلیمه می گوید از روزی که پیامبر به خانه او رفتند، خیر و برکت هم، به
خانه او آمد و روز به روز بیشتر شد و گله و دارایی اش فزونی یافت. با وجود
این که صحراها و شهرها را خشکسالی فرا گرفته بود، گوسفندان آنها فربه و سیر
بوده، شیر داشتند. همچنین درختان خشکیده خانه آنها سرسبز و با طراوت شدند و
شتر آنها که شیرش خشک شده بود، شیر بسیاری داشت.
همینطور بیمارانی که به نزد آنها می رفتند به برکت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شفا می یافتند.
مدت پنج (یا شش سال) پیامبر اکرم در میان قبیله بنی سعد بوده و رشد و نمو
کافی نمودند و در این مدت حلیمه دو یا سه بار ایشان را نزد مادرشان برده و
در مرتبه آخر نیز ایشان را برای همیشه به آمنه (سلام الله علیها)
بازگردانید.
گفته می شود، هنگامی که پیامبر اکرم با خدیجه کبری
ازدواج نمودند، حلیمه نزد آنها رفته و از خشکسالی نزد ایشان شکایت نمود. آن
حضرت نیز تعدادی گوسفند و شتر به حلیمه دادند و او نزد خانواده اش بازگشت.
همچنین بعد از بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که حلیمه نزد
ایشان آمد و خود و همسرش اسلام آوردند.