پنجشنبه ۸ بهمن ۹۴
نیابت خاصّ، آن است که امام شخص معیّن و مشخصی را نایب خود قرار دهد و به اسم و رسم او را معرفی کند؛ همان طوری که امام حسن عسکریعلیه السلام این کار را انجام داد و فرمود: «اَلعَمْرِیُّ وَاِبنُهُ ثِقَتانِ فَما اَدَّیا اِلَیْکَ عَنّی فَعَنّی یُؤَدِّیانِ وَ ما قالا لَکَ فَعَنی یَقُولان»؛ [1] «عمری و پسرش (عثمان بن سعید، نائب اوّل و محمدبن عثمان نائب دوم) مورد اعتماد هستند، هر چه آنان به تو برسانند، از من میرسانند و آنچه به تو بگویند از جانب من میگویند».
و در جای دیگر فرمود: «وَاشْهَدُوا عَلی اَنَّ عُثمانَ بنِ سَعیدِ العَمْرِیّ وَکیلی وَاَنَّ اِبْنَهُ مُحَمَّداً وَکیلُ اِبْنیَ مَهْدِیِّکُمْ» [2] ؛ «گواه و شاهد باشید که عثمانبن سعید عمری (نایباول) وکیلمنوفرزندش محمدبن عثمان (نایب دوم) وکیل فرزند من مهدیشما است».
حضرت حجةبن الحسن المهدیعلیه السلام، نایبان بعد از عثمان بن سعید (نایب اوّل) را به وسیله نایب قبلش معیّن میکرد و به مردم معرفی مینمود. [3] .
نیابت و سفارت حضرت مهدیعلیه السلام در دوران غیبت صغری، از پستها و مسؤولیتهای بسیار خطیر و پر اهمیت شناخته شده است. این مقام والا، تنها برازنده کسی است که کران تا کران وجودش از ویژگیها و ارزشهای آراسته باشد؛ چون: ایمان خللناپذیر، امانتداری به مفهوم واقعی آن، تقوا پیشگی و پرهیزکاری، راز داری و پوشیده داشتن اموری که باید نهان بماند، دخالت ندادن رأی و نظر شخصی خویش در امور مخصوص به آن حضرت، اجرای دستورات و تعلیمات رسیده از جانب مقام والای امامت و ولایت راستین و... .
روشن است که «نیابت خاصّ» آن حضرت، از «نیابت عام» - که مجتهد جامع شرایط از آن برخوردار است - مسؤولیتی بس برتر و خطیر است؛ گرچه در دوّمی نیز اجتهاد به مفهوم حقیقی کلمه، همراه ویژگیهای دیگر ضروری است؛ مانند: عدالت در میدان عمل، مخالفت واقعی با هوای نفس، التزام و تمسّک خالصانه به معیارها و موازین شرعی در ابعاد گوناگون حیات، پروا پیشگی، درست اندیشی، ژرف نگری، شناخت عمیق و... .
در نیابت خاصّ - بر خلاف نیابت عام - حضرت اشخاص معیّن و مشخصی را نایب خود قرار داده و به اسم و رسم آنان را معرفی کرده است.
اگرچه در نیابت خاصّ ویژگیهایی مد نظر بود، ولی آنچه در درجه اهمیّت ویژهای بود سرّ نگهداری نواب خاصّ بود.
شیخ در کتاب الغیبة نوشته است: عدهای از ابوسهل نوبختی پرسیدند: چطور شد که امر «نیابت» به ابوالقاسم حسین بن روح واگذار شد، ولی به تو واگذار نگردید؟ او پاسخ داد: آنان (ائمه اطهارعلیهم السلام) بهتر از هر کس میدانند چه کسی را به این مقام برگزینند. من آدمی هستم که با دشمنان رفت و آمد دارم و با ایشان مناظره میکنم. اگر آنچه را که ابوالقاسم بن روح درباره امام میداند، میدانستم؛ شاید در بحثهایم با دشمنان و جدال با آنان، میکوشیدم تا دلایل بنیادی را بر وجود امامعلیه السلام ارائه دهم و در نتیجه محل اقامت او را آشکار سازم! اما اگر ابوالقاسم امام را در زیر جامه خود پنهان کرده باشد، و بدنش را با قیچی قطعه قطعه کنند تا او را نشان دهد، هرگز چنین نخواهد کرد». [4] .
اهداف نیابت خاصّ:
نمایندگی و نیابت امام زمانعلیه السلام، دو هدف اساسی داشت:
یک. آماده کردن اذهان عمومی برای «غیبت کبری» و عادت دادن تدریجی مردم به پنهان زیستی امامعلیه السلام و جلوگیری از غافلگیر شدن در موضوع غیبت.
اگر امام مهدیعلیه السلام به طور ناگهانی غیبت میکرد، چه بسا موجب انکار مطلق وجود آن حضرت و انحراف افکار عمومی میشد. نمایندگان خاصّ امام زمانعلیه السلام در دوران غیبت صغری، به این هدف و غرض نایل آمدند و افکار و اذهان عمومی برای «غیبت کبری» آماده ساختند.
دو. رهبری دوستداران و طرفداران امام زمانعلیه السلام و حفظ مصالح اجتماعی شیعیان.
خلأ و کمبودی که از ناحیه عدم حضور و فقدان امامعلیه السلام در اجتماع شیعیان پیدا شده بود، پر شد و امام زمانعلیه السلام توانست به وسیله نایبان خاصّ رهبری خویش را در جامعه اعمال کند و خسارتهای ناشی از عدم حضور مستقیم خود را جبران نموده و مصالح اجتماع آن زمان و دوستداران را - در سختترین و پیچیدهترین شرایط اجتماعی و سیاسی - حفظ کند و نگذارد شیعیان منحرف شده و متلاشی گردند. [5] .
پی نوشت ها:
[1] الکافی، ج 1، ص 329، ح 1؛ کتاب الغیبة، ص 243، ص 360.
[2] کتاب الغیبة، ص 355.
[3] ر.ک: پژوهشی پیرامون زندگانی نواب خاصّ امام زمانعلیه السلام، ص 34.
[4] کتاب الغیبة، ص 391، ح 358.
[5] تاریخ الغیبة الصُغری، ص 426.
سه شنبه ۶ بهمن ۹۴
یا مهدی فاطمه
ستـاره ی من…!
تقدیم به شما آقا جان
ساده و کوتاه تنها همین ۳ کلمه :
برگرد ، غمگینم ، شکستم …
سه شنبه ۶ بهمن ۹۴

امام علی (ع) :
« صاحــــــبُ هــــــذا الأمـــــرِ الشَّریـــــدُ الطَّریـــــدُ الفَریـــدُ الوَحیـــــــد. »
(امام مهدی عج ) عهده دار امر ( نجات انسان ها ) همـان رانــدۀ آوارۀ بی کـس تنهـــــاست.
بحارالانوار 120/51
سه شنبه ۶ بهمن ۹۴
مقصود از مهدی شخصی، آن است که حضرتش فردی معین، زنده، موجود و شناخته شده از نظر تبار و خاندان و شخص است.
مقصود از مهدی نوعی، آن است که فردی است نامعین که در زمانی مناسب زاده
خواهد شد و قیام کرده، جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. و آن مفهومی است
کلی که یک مصداق دارد و بس.
از نظر منطق و برهان، «نوعی بودن مهدی» باطل و نادرست است؛ چرا که نقض غرض
از قیام مهدی میشود؛ زیرا غرض از قیام او پرکردن جهان از عدل و داد است؛
ولی نوعی بودن مهدی، جهان را از ظلم و ستم پر خواهد کرد. در این صورت هر
قدرتمند دروغ گویی میتواند این جامه را در بر کرده و ادعا کند که من مهدی
هستم و به نام اقامه عدل، به جهانگیری پردازد. پس مدعیان مهدویّت بسیار
خواهد شد و در هر زمانی و در هر سرزمینی، ممکن است چند تن ادعای مهدی بودن
کنند و ساده دلان و نادانانی گرداگردشان جمع شوند و به ظلم و ستم بپردازند.
جنگ، سراسر جهان را فرا گیرد و عالم از خونریزی و فتنه و آشوب، آکنده
گردد.
بالاتر از این، ظلم و ستم، به نام عدل و داد به خورد جهانیان داده شود!
بنابراین، وجود مهدی نوعی، از نظر اجتماعی محال است.
از طرفی وعده های قرآن و انبیا نیز باطل و دروغ خواهد بود. عقل نیز این
نظریه را باطل می شمارد. همچنین وجود مهدی پس از ظهور قابل انکار و تردید
است؛ چون دلیلی برای آنکه او مهدی موعود است، وجود ندارد.
در تاریخ اسلام، میبینیم که مدعیان مهدویت، بسیارآمدند ورفتند؛ولی خونها ریختند وظلمها وستمها برپا کردند!
پس بایستی، مهدی، شخص معینی باشد که شناختش برای خلق آسان باشد و اشتباهی در تشخیص او رخ ندهد.
مهدی نوعی، با اسلام منافات دارد؛ چون روایات متواتری وارد شده که آن حضرت،
شخصی معیّن، موجود و زنده است. از طرفی مهدی نوعی مستلزم آن است که سالها
زمین خالی از حجّت باشد و این هم بر خلاف اصول و مبانی اسلام است. با این
حال، مدعیان مهدویّت، همگی از میان مسلمانان برخاسته اند؛ کسانی که از اصول
و مبانی اسلام خبر نداشته اند و یا آگاه بوده و حقیقت را به مسلمانان
نگفته اند! [1] .
یکی از دانشمندان شیعه در این باره نوشته است:
«موضوع مهدی علیه السلام نه اندیشه چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده
شود، و نه یک پیشگویی است که باید در انتظار مصداقش ماند؛ بلکه واقعیت
استوار و فرد مشخصی است که خود نیز، در انتظار رسیدن هنگام فعالیتش به سر
میبرد. در میان ما - با گوشت و خون خویش - زندگی میکند؛ ما را میبیند و
ما نیز او را میبینم. در فضای دردها، رنجها و آرزوهای ما است و در اندوه و
شادی ما شریک است، شکنجه های آزردگان و تیره روزی ناکامان زمین و بیداد
ستمگران را - دور یا نزدیک - میبیند و به انتظار لحظه ای است که فرا رسد و
دست پر توان خویش را سوی همه رنج کشیدگان، محرومان و سیهروزان دراز کند و
طومار ستمگران را بریده و در هم پیچید.
البته تقدیر این رهبر منتظر، چنین است که خود را آشکار نسازد، با اینکه
همراه با دیگران، لحظه موعود را انتظار میکشد، خود را به آنان ننمایاند.
... در احادیث نیز، پیوسته «انتظار فرج» و در خواست ظهور مهدی علیه السلام
ترغیب و توصیه شده است تا مؤمنان همواره چشم به راه او باشند. این تشویق،
تحقق همان همبستگی روحی و وابستگی وجدانی منتظران ظهور و رهبرشان است. چنین
بستگی و پیوندی، جز با اینکه مهدی علیه السلام را هم اکنون انسانی تجسم
یافته بشماریم، پدید نمیآید. تجسم یافتن مهدی علیه السلام تحرک تازهای به
«فکر انتظار منجی» میبخشد و آن را از توانایی و آفرینندگی بیشتری
برخوردار میکند. گذشته از آن، در انسانی که به طرد ستمها پرداخته و رهبر
منتظر خود را نیز هم درد، هم رنج، همسان و وابسته به خویش احساس میکند،
نوعی مقاومت و شکیبایی - در برابر دردهایی که در اثر محرومیت به او رسیده -
ایجاد میشود. [2] .
پی نوشت ها:
[1] راه مهدی علیه السلام، ص 63 و 64.
[2] سید محمد باقر صدر، جستجو و گفتگو پیرامون امام مهدی علیه السلام، ص 8 - 6.
دوشنبه ۵ بهمن ۹۴
در روایات فراوانی وارد شده است: «هر کس از دنیا برود و امام زمان خود را
نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته». این روایات در مورد شناخت و معرفت
تمامی ائمه علیهم السلام صادق است؛ ولی در باره حضرت مهدی علیه السلام به
خصوص روایاتی وارد شده است.
درباره شناخت همه ائمه علیهم السلام میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1. معاویة بن وهب گوید: «شنیدم که امام صادق علیه السلام میفرماید: رسول
خداصلی الله علیه وآله فرمود: «مَنْ ماتَ لا یَعرِفُ اِمامَهُ مَاتَ
مِیتَةً جَاهِلیَّةً» [1] ؛ «هر کس در حالی که امام خودش را نمیشناسد
بمیرد، به مرگ جاهلیت مرده است».
2. یحیی بن عبداللّه گوید: «امام صادق علیه السلام به من فرمود: ای یحیی بن
عبداللّه هر که شبی را سپری کند که در آن شب امام خود را نشناسد (نداند
امامش کیست)، به مرگی چون زمان جاهلیت از دنیا رفته است». [2] .
روایات دسته دوم - که در خصوص معرفت حضرت مهدی علیه السلام ذکر شده - از این قرار است:
1. ابوعلی بن همام گوید: «از محمدبن عثمان عمری شنیدم که میگفت: از پدرم
شنیدم که میگفت: من در حضور ابومحمد حسن بن علی علیه السلام بودم از آن
حضرت درباره این خبر که از پدران خود روایت کرده است (زمین تا روز قیامت از
حجّت خداوند بر خلقش خالی نیست و هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به
مردن جاهلیت مرده است.) پرسیده شد؛ فرمود: به راستی این درست است؛ چنان که
روز درست است. به او عرض شد: ای پسر رسول خداصلی الله علیه وآله؛ حجّت و
امام بعد از شما کیست؟ فرمود: پسرم محمد. او است امام و حجّت بعد از من. هر
کس بمیرد و او را نشناسد، به مردن جاهلیت مرده است». [3] .
2. نشناختن حضرت مهدی علیه السلام، میتواند منجر به انکار آن حضرت شود؛
چنان که رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله انکار حضرت مهدی علیه السلام
در دوران غیبت را سخت مذمت نموده، میفرماید: «مَنْ اَنْکَرَ القائِمَ مِنْ
وُلْدِی فِی زَمانِ غَیْبَتِهِ فَماتَ فَقَدْ ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً» [4]
؛ «هر کس قائم از فرزندانم را در زمان غیبتش منکر باشد، به مرگ جاهلیت
مرده است».
در مقابلِ روایات فوق، سخنانی از ائمه علیهم السلام رسیده که پاداشی بس
بزرگ برای کسانی که از امام زمان خود شناخت دارند، بیان نموده است.
حمران بن اعین از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: «اِعرِفْ اِمامَکَ
فَاِذا عَرَفتَهُ لَمْ یَضُرَّکَ تَقَدَّمَ هَذا الاَمرُ اَمْ تَأَخَرَّ
فَاِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: «یَومَ نَدعُوا کُلَّ اُناسٍ
بِاِمامِهِم» [5] فَمَنْ عَرَفَ اِمامَهُ کانَ کَمَنْ هُوَ فِی فُسْطاطِ
القائِمِ علیه السلام» [6] ؛ «امام خود را بشناس؛ چون او را شناختی، دیگر
تو را زیانی نخواهد رسید که این امر پیش افتد یا تأخیر کند؛ زیرا خدای
تعالی میفرماید: «روزی که هر گروهی را با امامشان فرا میخوانیم». پس هر
کس امام خود را شناخت، همانند کسی است که در خیمه قائم باشد».
پی نوشت ها:
[1] الغیبة، ص 129؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 409، ح 9.
[2] همان، ص 127، ح 1.
[3] کمال الدین، ج 2، ص 81، ح 8.
[4] کمال الدین، ج 2، ص 412، ح 12.
[5] سوره اسراء (17)، آیه 71.
[6] الغیبة، ح 1، ص 331، ح 7؛ همچنین ر.ک: الکافی، ج 1، ص 371، کتاب الغیبة، ص 459.
شنبه ۳ بهمن ۹۴
احادیث بسیار متفاوتی درباره طول مدت حکومت حضرت مهدی علیه
السلام وارد شده است که در مجموع دهها قول میتوان از آنها استخراج نمود:
1. پنج یا هفت یا نه سال، [1] .
2. شش یاهفت یا هشت یانه سال، [2] .
3. شش یا هفت یا نه سال، [3] .
4. هفت سال، [4] .
5. هفت سال و دو ماه، [5] .
6. هفت یا هشت سال، [6] .
7. نه سال، [7] .
8. چهارده سال، [8] .
9. نوزده سال، [9] .
10. نوزده سال و چند ماه، [10] .
11. بیست سال، [11] .
12. چهل سال، [12] .
13. هفتاد سال، [13] .
120.14سال (به قدر عمر حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام)، [14] .
309.15سال (به اندازه توقف اصحاب کهف در غار)، [15] .
313.16سال؛ [16] .
17. در روایاتی نیز گفته شده جز خداوند، کسی مدت حکومت حضرت مهدی علیه السلام را نمیداند.
چهارشنبه ۳۰ دی ۹۴
در بین روایاتی که از معصومین علیهم السلام درباره حضرت مهدی علیه السلام
نقل شده، «حدیث لوح حضرت زهراعلیها السلام» از اهمیت والایی برخوردار است.
این حدیث را بزرگان فراوانی در کتابهای روایی خود، نقل کرده اند که در
اینجا تنها به بخشی از آن اشاره میشود.
شیخ صدوق رحمه الله با ذکر سند از جابر جعفی از امام باقرعلیه السلام از
جابربن عبداللّه انصاری چنین نقل کرده است: «جابربن عبداللّه انصاری گفت:
بر مولای خود فاطمه زهراعلیها السلام وارد شدم و در مقابل ایشان لوحی بود
که پرتو آن چشم را خیره میکرد و در آن دوازده نام بود...». [1] .
او روایتی دیگر نقل کرده بسیار مفصل که بخشی از آن چنین است: «ابوبصیر از
ابوعبداللّه علیه السلام روایت کند که فرمود: پدرم به جابربن عبداللّه
انصاری گفت: نیازی به تو دارم، چه وقت بر تو آسان است تا با تو خلوت کنم و
آن را از تو درخواست نمایم؟ جابر به او گفت: هر وقت که شما بخواهید، امام
باقرعلیه السلام با او خلوت کرد و گفت: ای جابر! آن لوحی که در دست مادرم
فاطمه زهراعلیها السلام دختر رسول خدا دیدی، چه بود و مادرم درباره آنچه در
آن نوشته بود، چه فرمود؟ جابر گفت: خدا را گواه میگیرم که در زمان رسول
خداصلی الله علیه وآله برای تهنیت ولادت حسین علیه السلام بر مادرتان
فاطمه علیها السلام وارد شدم و در دست ایشان لوح سبز رنگی را دیدم که
پنداشتم از زمرد است و در آن نوشته ای سپید و نورانی - مانند نور آفتاب -
دیدم و گفتم: ای دختر رسول خدا! پدر و مادرم فدای شما باد! این لوح چیست؟
فرمود: این لوح را خدای تعالی به رسولش هدیه کرده است و در آن اسم پدر و
شوهر و دو فرزندم و اسامی اوصیای از فرزندانم ثبت است. رسول خدا آن را به
من عطا فرموده است تا بدان مسرور گردم.
جابر گوید: مادر شما آن را به من عطا فرمود و آن را خواندم و از روی آن
استنساخ نمودم. پدرم امام محمدباقرعلیه السلام فرمود: آیا میتوانی آن را
به من نشان بدهی؟ گفت: آری، و پدرم با او رفت تا به منزل جابر رسیدند. او
صحیفه ای از پوستی نازک نزد پدرم آورد، پدرم فرمود: ای جابر! تو در کتابت
بنگر تا من آن را برایت بخوانم. جابر در کتابش نگریست و پدرم آن را برایش
خواند و به خدا سوگند که حرفی اختلاف نداشت. گفت: به خدا سوگند! گواهی
میدهم که در لوح چنین مکتوب بود:
بسم اللّه الرحمن الرحیم.
این کتابی است از جانب خدای عزیز حکیم، برای محمد نور و سفیرو حجاب و دلیل
او، آن را روحالامین از جانب رب العالمین فرو فرستاده است. ای محمد!
اسم های مرا بزرگ شمار و نعمتهای مرا شکر گزار و آلای مرا انکار مکن، من
خدای یکتا هستم که هیچ معبودی جز من نیست...
در پایان روایت آمده است:
و از صلب او [امام هادی] داعی به سبیل و خازن علمم حسن را بیرون می آورم؛
سپس به خاطر رحمتی بر عالمیان سلسله اوصیا را به وجود فرزندش تکمیل خواهم
کرد؛ کسی که کمال موسی، و بهاء عیسی و صبر ایوب را دارا است و دوستانم در
زمان [غیبت] او خوار شده و سرهای آنان را هدیه میدهند؛ همچنان که سرهای
ترک و دیلم را اهدا میکنند. آنان را میکشند و آتش میزنند و آنان خائف و
مرعوب و ترسان میباشند. زمین از خونشان رنگین شود و صدای فریاد و شیون از
زنانشان برخیزد. آنان دوستان حقیقی من باشند و به واسطه آنها هر فتنه کور
ظلمانی را بر طرف سازم و شداید و اهوال را زایل نمایم و بارهای گران و
زنجیرها را از آنان بردارم. ایشان کسانی اند که صلوات و رحمت پروردگار بر
آنان است و ایشان مهتدی واقعی هستند». [2] .
این روایت با تفاوتهایی در منابع روایی ذکر شده است. [3] .
پی نوشت ها:
[1] کمال الدین و تمام النعمه، ج1، باب28،ح2.
[2] کمال الدین و تمام النعمة، ج1، باب28، ح1.
[3] الکافی، ج 1، ص 527، ح 3؛ الغیبة، ص 62، ح 5؛ عیون اخبارالرضاعلیه
السلام، ج 1، ص 41، ح 2، ص 46، ح 5؛ قرطبی انصاری، القاب الرسول و عترته، ص
13؛ الاحتجاج، ج 1، ص 162؛ کتاب الغیبة، ص 143، ح 108.
دوشنبه ۲۸ دی ۹۴
در روایات فراوانی خاندان ائمه علیهم السلام، به پرهیز از قیام قبل از ظهور
حضرت مهدی علیه السلام توصیه شده اند. از جمله روایاتی که برای مشروع
نبودن تشکیل حکومت در عصر غیبت، مورد استفاده واقع شده، روایاتی است که به
ظاهر قیام مسلحانه را پیش از ظهور مهدی علیه السلام منع میکند و تأکید
دارد که این گونه قیام ها به ثمر نمیرسد.
روایات یاد شده را شیخ حر عاملی در وسائل الشیعة و محدّث نوری در مستدرک الوسائل گرد آورده اند.
برای پاسخ به شبهه فوق، به دسته بندی روایات یاد شده میپردازیم و از هر کدام نمونه ای نقل و سپس آنها را نقد میکنیم:
یک. برخی از این روایات، به طور عام، هر نوع قیام و برافراشتن هر پرچمی را
پیش از ظهور حضرت حجّت علیه السلام محکوم و پرچمدار آن را طاغوت و یا مشرک
معرّفی میکنند.
امام صادق علیه السلام میفرماید: «کُلُّ رایَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِیامِ
القائِمِ فَصاحِبُها طاغُوتٌ یُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ»؛
[1] «هر پرچمی پیش از قیام قائم بر افراشته شود، صاحب آن طاغوتی است که در
برابر خدا پرستش میشود».
برافراشتن پرچم، کنایه از اعلان جنگ با نظام حاکم و تلاش برای تأسیس حکومت
جدید است. واژه «طاغوت» و جمله «یُعْبَدُ مِنْ دوُنِ اللَّهِ» در این حدیث
به خوبی بیانگر آن است که مقصود از «پرچم برافراشته شده پیش از قیام قائم»
پرچمی است که در مقابل خدا و رسول و امام علیه السلام برافراشته گردد و
برافرازنده در مقابل حکومت خدا، حکومتی تأسیس کند و در پی آن باشد که به
خواسته های خود جامه عمل بپوشاند. بنابراین، نمیتوان شخص صالحی که برای
حاکمیت دین، قیام و اقدام کرده است؛ طاغوت خواند؛ زیرا در این صورت، چنین
پرچمی، نه تنها در مقابل پرچم قائم برافراشته نشده که در مسیر و طریق و جهت
او خواهد بود.
افزون بر این، اگر با استناد به این روایات، هرگونه قیام و نهضتی را محکوم و
غیر مشروع بدانیم، این گونه برداشت، با روایتهای جهاد، امر به معروف و
نهی از منکر و نیز با سیره پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام تعارض دارد و
در مقام تعارض، باید از این روایات صرف نظر کرد.
دو. روایاتی که بیانگر ناکامی و موفق نشدن قیامهای پیش از قیام مهدی علیه
السلام است. این دسته از روایات، در ضمن، به مشروع نبودن تلاش برای ایجاد
حکومت اسلامی اشاره دارد؛ زیرا قیامی که بدون ثمر باشد، از دیدگاه عقل و
عقلا ناپسند است.
يكشنبه ۲۷ دی ۹۴
«غیبت کبری (غیبت تامه) با به پایان رسیدن غیبت صغری در سال 329 ه . و رحلت
چهارمین سفیر امامعلیه السلام آغاز شد و تا امروز نیز ادامه دارد و تا
فرا رسیدن روز ظهور آن حضرت ادامه خواهد یافت.
از جمله ویژگیهای این غیبت عبارت است از:
1. مدت غیبت کبری طولانی و پایان آن نامشخص است.
2. ارتباط کلی با امام زمان علیه السلام قطع است؛ به گونه ای که ارتباط موجود در زمان غیبت صغری در این دوران وجود نخواهد داشت.
3. نیابت در این دوران به صورت عام است. بر خلاف دوران غیبت صغری که ارتباط
مردم با آن حضرت از طریق نواب خاصّ صورت میگرفت، در این دوران دیگر سفارت
و نیابت خاصّ وجود ندارد و تنها مرجع مردم نایبان عام آن حضرت هستند که با
ملاکهایی که در روایات ذکر شده، قابل تشخیص است. در این دوران مجتهدان
جامع شرایط به عنوان نایب عام، وظیفه اداره جامعه را بر عهده دارند.
4. حاکمیت ظلم و جور در زمین فراگیر میشود.
5. امتحانات الهی شدیدتر میشود.
لغزشگاه های این نوع غیبت به مراتب از نوع کوتاه، بیشتر است و انسانهای
زیادی در این دوره به گمراهی خواهند افتاد و امتحانات سختی را پشت سر
خواهند گذاشت.
امام علی علیه السلام فرمود: «لِلقائِمِ مِنّا غَیْبَةٌ اَمَدُها طَویلٌ،
کَاَنّی بِالشِّیعَةِ یَجُولُونَ جَوَلانَ النَّعَمِ فی غَیبَتِهِ،
یَطلُبُونَ المَرْعی فَلا یَجِدوُنَهُ، اَلا فَمَنْ ثَبَتَ مِنْهُمْ عَلی
دِینِهِ وَلَمْ یَقْسُ قَلبُهُ لِطُولِ اَمَدِ غَیبَةِ اِمامِهِ فَهُوَ
مَعی فی دَرَجَتی یَوْمَ القِیامَةِ...»؛ [1] «قائم ما را غیبتی است که
زمانش طولانی خواهد بود. گویی شیعه را میبینم که در زمان غیبت او، به این
سو و آن سو میروند. همانند گوسفندانی که چوپان خویش را گم کرده باشند؛ به
دنبال چراگاه میروند و آن را نمی یابد. بدانید هر کس که در زمان غیبت او،
بر دین خویش ثابت قدم بماند، و در طول مدت ناپیدایی قائم ما سنگدل نشده
باشد، در بهشت با من و در درجه من خواهد بود».
پی نوشت ها:
[1] کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 303، ح 14.
يكشنبه ۲۷ دی ۹۴
کتابی تاریخی - عقیدتی، در ظهور مهدی موعودعلیه السلام به زبان فارسی در یک
جلد اثر سید اسدالله هاشمی شهیدی از محققان معاصر است. مؤلف پس از
پیشگفتار کوتاه، اثر خویش را در دوازده بخش سامان داده است.
1 . در مسأله مهدویت و اصالت آن و اندیشه های انکار ظهور حضرت مهدی علیه
السلام و سپس نظر صحابه و تابعین و سایر مذاهب غیراسلامی (مانند یهود و
نصاری و اقوام و ادیان دیگر).
2 . مهدی موعود از دیدگاه اسلام سپس تشیع و اهل سنّت و تعداد روایات و ویژگیهای حضرت مهدی در روایات
3 . شناخت مهدی موعود
4 . اعتراف علمای اهل سنت به صحت احادیث مهدی و بیان مخالفان (مانند ابن حزم اندلسی و خطیب بغدادی و ابن کثیر دمشقی)
5 . گفتار دانشمندان اهل سنت (مانند ابن ابی ثلج بغدادی، بیهقی شافعی، محیی الدین عربی، ابن خلکان، قاضی جواد ساباطی حنفی و...)
6 . گفتار مستشرقان و مدعیان مهدویت و سوء استفاده از عنوان مهدی موعود
7 . در مورد انتظار در قرآن و روایات و اهمیت آن
8 . حضرت مهدی علیه السلام و نویدهای ظهورش در قرآن مجید
9 . نویدهای ظهور در کتابهای مقدس ادیان دیگر (مانند هندوها، تورات، انجیل) و سایر کتب مقدس ادیان دیگر
10 . دین آینده جهان و خاتمیت قرآن در روایات و اینکه قرآن خاتم کتب آسمانی است
11 . یأس و ناامیدی، گسترش فساد اخلاقی، اختراع سلاحهای مرگبار، اعتراف دانشمندان و نقل اقوال علمای غربی مبنی بر لزوم حکومت جهانی
12 . برخی از ویژگیهای حضرت مهدی، وقت ظهور، مدت حکومت حقه ایشان.
مؤلف تسلط بسیاری به اخبار و احادیث فریقین سنی و شیعه و کتابهای جدید و
آرای معاصرین - اعم از مسلمین و مستشرقین و هندوها و... - دارد. لذا این
کتاب در نوع خود بسیار مفید و جامع است.
يكشنبه ۲۷ دی ۹۴
یکی از اصطلاحات بسیار رایج در فرهنگ مهدویّت واژه «ظهور» است. این کلمه از نظر لغت به معنای آشکار شدن چیز پنهان است. [1] .
نکته مهم در ظهور مسبوق بودن آن به غیبت است. اما در اصطلاح مهدویّت مقصود،
ظاهر شدن حضرت مهدی علیه السلام پس از پنهان زیستن طولانی، جهت قیام و بر
پایی حکومت عدل جهانی است.
دوران ظهور را میتوان به مراحل ذیل تقسیم کرد:
مرحله نخست ظهور و آشکار شدن که تنها در اراده و علم الهی است.
مرحله بعد قیام و نهضت به امر الهی و خروج بر ستمگران و مبارزه با دشمنان است.
و مرحله پایانی، مرحله تثبیت و حکومت جهانی است.
یک . روایات مرحله نخست:
1 . زراره میگوید از امام باقرعلیه السلام شنیدم که فرمود: «همانا برای قائم غیبتی است قبل از ظهورش...». [2] .
2 . امام صادق علیه السلام نیز درباره ظهور آن حضرت فرمود: «پس چون خداوند
اراده فرمود امر او [حضرت مهدی علیه السلام] را ظاهر سازد، به قلب او الهام
نماید، پس ظاهر میشود و آن گاه به امر الهی قیام میکند». [3] .
گفتنی است که مرحله قیام متأخر بر مرحله ظهور است؛ به این بیان که ابتدا
ظهور حاصل میشود و پس از آن با جمع شدن یاران حضرت و آماده شدن دیگر
شرایط، آن حضرت قیام میفرماید.
دو . روایات قیام آن حضرت:
1 . امام سجادعلیه السلام فرمود: «اِذا قَامَ قائِمُنا اَذْهَبَ اللَّهُ
عَزَّوَجَلَّ عَنْ شِیعَتِنا العاهَةَ وَ...» [4] ؛ «در آن هنگام که قائم
ما قیام کند، خداوند ترس را از دل شیعیان ما بردارد و...».
2. امام صادق علیه السلام نیز فرمود: «قائم در حالی قیام خواهد کرد که بیعت احدی بر گردن او نیست». [5] .
آنچه گفته شد، بدین معنا نیست که تمام روایاتی که از کلمه قیام و مشتقات آن
استفاده کرده، دقیقاً ناظر به مرحله قیام است؛ بلکه در مواردی قیام بر
مرحله ظهور حضرت مهدیعلیه السلام نیز تطبیق شده است. اما عمدتاً روایاتی
که قیام و مشتقات آن را در بر گرفته، سخن از مرحلهای پس از آغاز ظهور
دارد.
3 . از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه وآله روایت شده است: «هرگز رستاخیز
به پا نگردد، مگر اینکه قبل از آن قائم برای حق از خاندان ما قیام کند».
[6] .
4 . امام باقرعلیه السلام فرمود: «اِذا قَامَ قائِمُنا وَضَعَ اللّهُ
یَدَهُ عَلَی رُوُوسِ العِبادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُم وَ...» [7] ؛
«هنگامی که قائم ما قیام کند، خداوند دستش را بر سر بندگان گذاشته،
اندیشه های ایشان جمع میگردد».
شاید بتوان اختلاف روایات زمان ظهور را نیز با این بیان رفع نمود؛ به این
بیان که برخی روایات ناظر به زمان ظهور و برخی دیگر ناظر به زمان قیام
باشد. (وقت ظهور)
گفتنی است در پاره ای از روایات، از ظهور و قیام حضرت مهدی علیه السلام با عنوان «خروج» یاد شده است.
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «خروج قائم محتوم است». [8] ([ اَشْراطُ السَّاعَة)
آن حضرت همچنین فرمود: «دنیا به پایان نرسد تا اینکه مردی از خاندان من خروج کند که به حکومت آل داوود حکم نماید...». [9] .
پی نوشت ها:
[1] خلیل بن احمد، العین، ج 4، ص 37.
[2] علل الشرایع، ج 1، ص 246، ح 9؛ کتاب الغیبة، ص 332، ح 274.
[3] الغیبة، ص 187، ح 40.
[4] کتاب الخصال، ج 2، ص 541، ح 14.
[5] الغیبة، ص 191، ح 45.
[6] عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 59، ح 230.
[7] الکافی، ج 1، ص 25، ح 21.
[8] کتاب الغیبة، ص 454، ح 461.
[9] الکافی، ج 1، ص 397، ح 2.
شنبه ۲۶ دی ۹۴
روایات فراوانی بیان میدارد که تنها دین مورد قبول در عصر ظهور، همانا
«دین اسلام» است و با توجه به شرایطی که در عصر ظهور تحقق مییابد، ندای
توحید در سراسر گیتی حکم فرما خواهد شد.
امام حسین علیه السلام در توصیف حضرت مهدی علیه السلام میفرماید: «...
وَیُظْهِرُ بِهِ دینَ الحَقِّ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ
المُشْرِکُونَ» [1] ؛ «خداوند به وسیله او دین حق را بر تمامی ادیان ظهور
میبخشد و اگرچه مشرکان آن را نپسندند».
امام صادق علیه السلام فرموده است: «اِذا قامَ القائِمُعلیه السلام
لایَبْقَی اَرْضٌ اِلاَّ نُودِیَ فیها بِشَهادَةِ اَنْ لااِلهَ اِلاَّ
اللهَ واَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»؛ [2] «در آن هنگام که قائم قیام
کند، هیچ سرزمینی باقی نخواهد ماند؛ مگر اینکه شهادت به توحید و نبوّت در
آن ندا خواهد شد».
البته از ظاهر برخی روایتها این انگاره حاصل میشود که آن حضرت آیین و روش
جدید خواهد آورد! و این سؤال پیش میآید که با توجه به اینکه قرآن کریم
کتاب جاودان الهی است، و اسلام آیین ابدی، چگونه امام مهدی علیه السلام
آیین جدید و کتاب تازه برای بشریت به ارمغان می آورد؟!
در پاسخ گفتنی است که: او تحکیم بخش دین اسلام و گسترنده قانون قرآن در
سراسر گیتی است؛ پس ناگزیر باید اسلام و تعالیم قرآن را به اجتماعات بشری
عرضه کند و مردمان را به پذیرش و باور اصول و فروع آن فرا خواند. آیین نو و
کتاب جدید و برنامه و راه و روش تازه و دیگر تعبیرهایی از این دست که در
احادیث رسیده [3] ، برای تبیین مسائلی است:
1. احکام و معارف فراوانی از مجموعه فرهنگ اسلام، در گذشته بنا به عللی
تبیین نگشته یا متناسب با سطح فرهنگ و فکر اجتماع گذشته نبوده است و یا
زمینه عملی آنها وجود نداشته است. بازگویی چنین معارف و مسائلی، بیگمان
برای جامعه اسلامی، ناشناخته خواهد بود و چون امام مهدی علیه السلام این
تعالیم را از ظاهر و باطن قرآن کریم استنباط میکند و به مردم میآموزد،
برای آنان تازگی دارد و آیین نو و کتاب جدید انگاشته میشود.
2. معارف و احکامی از قرآن کریم و اسلام، فراموش شده و از یادها رفته است؛
به گونه ای که در جامعه اسلامی ناآشنا و برای مسلمانان ناشناخته است. طرح
این مسائل نیز کتاب و آیین نو پنداشته میشود.
3. اصول و احکام فراوانی دچار تحریف و دگرگونی معنوی یا موضعی گشته است و
امامعلیه السلام آنها را - چنان که در اسلام اصیل بوده است - دیگر باره
مطرح میسازد و تحریف و انحرافهای روی داده را روشن میکند و مفهوم حکم یا
جایگاه آن را مشخص میسازد. این با طرز تلقی و برداشت عمومی مردم و برخی
از علما سازگاری ندارد؛ از این رو برنامه جدید و راه و روش تازه حساب
میشود.
بنابراین بیشترین مسائلی را که امام مورد توجه قرار میدهد و برای جامعه
اسلامی تازه و جدید جلوه میکند و ناشناخته و ناآشنا مینماید؛ مسائل مربوط
به عدالت اجتماعی و امور مالی و معیشتی است؛ یعنی، موضوعی که انسان سخت
نیازمند به آن بوده و بدان نرسیده است، همین امر نیز مشکل نابسامانی اصلی
زندگی بشر امروز را تشکیل میدهد و اجرای آن (برقراری عدل و دادگری در
سراسر گیتی) از اقدام های اصلی امام مهدی علیه السلام خواهد بود.
به عنوان مثال: امام موعودعلیه السلام به موضوع مساوات اسلامی شکل قانونی و
الزامی میدهد؛ چنان که اسحاق بن عمّار میگوید: «نزد امام صادق علیه
السلام بودم، آن حضرت از تساوی مردم با یکدیگر و حقی که هر کس بر دیگران
دارد، سخن گفت؛ من سخت در شگفت شدم! فرمود: «اِنَّما ذلِکَ اِذا قامَ
قائِمُنا وَجَبَ عَلَیْهِمْ اَنْ یُجَهَّزُوا اِخوانَهُم وَاَنْ
یُقَوُّوهُمْ» [4] ؛ این، به هنگام رستاخیز قائم ما است، که در آن روزگار،
واجب همگانی است که به یکدیگر وسایل رسانند و نیرو بخشند».
این موضوع در بسیاری دیگر از تعالیم اسلامی آمده است؛ لیکن به نام احادیث
اخلاقی کنار گذاشته شده و در فقه مطرح نگشته و در برنامه های الزامی
حکومتها و اجتماعات اسلامی به صورت اصل و قانون تثبیت نشده است! روشن است
که چون این تعالیم عملی شود، به صورت احکامی جدید جلوه میکند و...
امام مهدی علیه السلام از طواف مستحب با وجود کثرت طواف واجب، منع میکند
[5] مساجد و معابد مجلل و تزیین یافته شهرها و آبادیها را خراب میکند و
همه زواید و تشریفات و کاشی کاریها و گنبدها و گلدسته ها و زیورهای آنها
را می پیراید [6] و بودجه آنها را برای رفاه حال انسانها صرف میکند.
مساجد و معابد را ساده و بی آرایش و بی آلایش میسازد و...
امام مهدی علیه السلام سود در مبادلات بازرگانی و داد و ستدها را بر
میدارد و مردمان را مأمور میسازد تا هر کس به صورت خدمتگزاری نسبت به
جامعه کار کند و در برابر کالای عرضه شده سودی نگیرد. [7] و خود نیازهای
خود را همین سان از دیگران تأمین میکند.
امام مهدی علیه السلام بر بیشتر تفسیر و تأویل هایی که در قرآن کریم و
احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام صورت
گرفته است، خط بطلان میکشد و آرا و اندیشه ها را تابع و پیرو قرآن میسازد
و در چارچوبهای قرآنی می آورد. [8] .
و بدین سان مسائل و معارف و احکام جدیدی را امام مطرح میکند که برای مردم
ناشناخته است و آنها را آیین جدید و کتاب تازه می انگارند و گه گاه با امام
بر سر این مسائل درگیر نیز میشوند، و در این صورت جنگ با خودی و جامعه
اسلامی رخ میدهد. [9] .
فرازهایی از دعای ندبه از این چگونگی پرده برداشته میگوید: «اَیْنَ
المُدَّخَّرُ لِتَجْدیدِ الفَرائِضِ وَالسُّنَنِ، اَیْنَ المُتَخَیَّرُ
لِاِعادَةِ المِلَّةِ وَالشَّریعَةِ، اَیْنَ المُؤَمَّلُ لِاِحْیاءِ
الکِتابِ وَحُدُودِهِ، اَیْنَ مُحْیی مَعالِمِ الدّینِ وَاَهْلِهِ...».
[10] .
«کجا است آن کسی که برای تجدید و زنده کردن فرایض و سنن (آیین اسلام که محو
و فراموش شده) ذخیره شده است؟ کجا است آن کسی که برای برگرداندن (حقایق)
ملّت و شریعت (دین مقدّس اسلام) انتخاب و برگزیده شده است؟ کجاست آنکه برای
احیا و زنده کردن کتاب آسمانی قرآن و حدودش مورد امید و آرزوست؟ کجا است
زنده کننده نشانه های دین و اهل آن؟...».
پی نوشت ها:
[1] کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 317، ح 3.
[2] تفسیر عیاشی، ج 1، ص 81 و183؛ ر.ک: کمال الدین، ح 1، ص 254، ح 4.
[3] ر.ک: الغیبة، ص 322، ح 5، ص 320، ح 1؛ شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 384؛ اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 465.
[4] وسائل الشیعة، ج 120، ص 26.
[5] الکافی، ج 4، ص 427؛ من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 525.
[6] ر.ک: کتاب الغیبة، ص 206، ح 175؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص 264؛ قطب راوندی، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 453، ح 39.
[7] ر.ک: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 313؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج 7، ص 178.
[8] ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 138.
[9] عصر زندگی، ص 179 - 175.
[10] سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ص 504.
شنبه ۲۶ دی ۹۴
در بعضی از روایات، اساسی ترین ویژگی دوران غیبت کبری «حیرت و سرگردانی»
مردم ذکر شده است؛ بویژه هر چه به ظهور نزدیکتر میشویم، بر شدّت این حیرت
افزوده میشود. در این دوران انسانها به جهت فقدان رهبری الهی، هر چه
بیشتر در تحیر، سرگردانی، و ضلالت و گمراهی به سر خواهند برد. البته افراد
بسیاری نیز با اهتمام جدّی به پروای الهی، از این آزمایش به سلامت عبور
کرده، ایمان خود را حفظ میکنند.
عبدالعظیم بن عبد اللَّه حسنی، از امام نهم، از پدرانش حدیث کرده که
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «لِلْقائِمِ مِنّا غَیْبَةٌ اَمَدُها
طَویلٌ، کَاَنِّی بِالشّیعَةِ یَجُولُونَ جَوَلانَ النَّعَمِ فی غَیبَتِهِ،
یَطْلُبُونَ المَرْعی فَلا یَجِدُونَهُ، اَلا فَمَنْ ثَبَتَ مِنهُمْ عَلی
دِینِهِ وَلَمْ یَقْسُ قَلبُهُ لِطُولِ اَمَدِ غَیبَةِ اِمامِهِ فَهُوَ
مَعی فی دَرَجَتی یَوْمَ القِیامَةِ، ثُمَ قالَعلیه السلام: اِنَّ
القائِمَ مِنَّا اِذا قامَ لَمْ یَکُنْ لِاَحَدٍ فی عُنُقِهِ بَیْعَةٌ،
فَلِذلِکَ تُخفی وِلادَتُهُ وَیَغیبُ شَخْصُهُ» [1] ؛ «برای قائم ما غیبتی
است که مدتش طولانی است. گویا شیعه را میبینم که در غیبتش چون چهار پایان
جولان میزنند و چراگاه میجویند و به دست نمی آورند. آگاه باشید هر
کدامشان بر دین خود ثابت بماند و برای طول غیبت امام دلش دچار قساوت نشود،
او در روز قیامت در درجه من با من است. سپس فرمود: به راستی قائم ما چون
قیام کند، برای کسی در گردن او بیعتی نباشد و از این جهت است که ولادتش
پنهان و شخص او غایب است».
در برخی روایات این حیرت و سرگردانی، به خود حضرت مهدی علیه السلام نیز
نسبت داده شده است؛ البته نحوه حیرت ایشان با مردم کاملاً متفاوت است. اصبغ
بن نباته گوید: «بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شدم و دیدم در اندیشه
فرو رفته و با انگشت بر زمین خط میکشد، پرسیدم: ای امیرالمؤمنین! چرا شما
را اندیشناک میبینم و چرا بر زمین خط میکشید؟ آیا به زمین و خلافت در آن
رغبتی دارید؟ فرمود:
«لاوَاللّهِ ما رَغِبْتُ فیها وَلا فِی الدُّنیا یَوْماً قَطُّ وَلکِنْ
فَکَّرْتُ فی مَوْلُودٍ یَکُونُ مِنْ ظَهْری الحادی عَشَرُ مِنْ وُلْدی،
هُوَ المَهْدِیُّ یَمْلَأُها عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرَاً وَظُلْماً،
تَکُونُ لَهُ حَیْرَةٌ وَغَیْبَةٌ، یَضِلُّ فیها اَقوامٌ وَیَهتَدی فیها
آخَرُونَ» [2] و [3] ؛ «لاواللّه! نه به آن و نه به دنیا هیچ روزی رغبتی
نداشته ام؛ لکن در مولودی می اندیشم که از سلاله من و یازدهمین فرزند من
است. او مهدی است و زمین را پر از عدل و داد میسازد؛ همانگونه که پر از
ظلم و جور شده باشد. او را حیرت و غیبتی است که اقوامی در آن گمراه شده و
اقوامی دیگر در آن هدایت یابند».
البته این احتمال وجود دارد که مقصود از حیرت در این روایت، سرگردانی مردم
باشد؛ ولی از آنجایی که فرموده برای او غیبت و حیرت - هر دو - هست و غیبت
به مهدی علیه السلام نسبت داده شده، بنابراین این احتمال نیز وجود دارد که
حیرت مربوط به آن حضرت هم باشد.
چرا که حیران به کسی میگویند که در کار خود گشایشی نمیبیند [4] و حضرت
مهدی علیه السلام نیز در دوران غیبت چنین است. همچنین ام هانی ثقفیه گوید:
بامداد خدمت سرورم امام محمدباقرعلیه السلام رسیدم و گفتم: ای آقای من!
آیه ای از کتاب خدای تعالی بر دلم خطور کرده است و مرا پریشان ساخته و خواب
از چشمم ربوده است، فرمود: ای ام هانی! بپرس، گوید: پرسیدم: ای سرورم! این
قول خدای تعالی «فَلا اُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ، الجَوارِ الکُنَّسِ» [5]
فرمود: «نِعْمَ المَسْأَلَةُ سَأَلْتِنی یا اُمَّ هانیُّ هذا مَوْلُودٌ فی
آخِرِ الزَّمانِ هُوَ المَهْدِیُّ مِنْ هذِهِ العِتْرَةِ، تَکُونُ لَهُ
حَیْرَةٌ وَغَیْبَةٌ یَضِلُّ فیها اَقوامٌ، وَیَهْتَدی فیها اَقْوامٌ،
فَیاطُوبی لَکِ اِنْ اَدرَکْتِهِ، وَیا طُوبی لِمَنْ اَدرَکَهُ» [6] ؛ «ای
ام هانی! خوب مسألهای پرسیدی، این مولودی در آخِرُالزّمان است. او مهدی
این عترت است و برای او حیرت و غیبتی خواهد بود که اقوامی در آن گمراه شوند
و اقوامی نیز هدایت یابند و خوشا بر تو اگر او را دریابی و خوشا بر کسی که
او را دریابد».
پی نوشت ها:
[1] کمال الدین وتمام النعمة، ج 1، ص 303، ح 14 و اعلام الوری، ص 426.
[2] ر.ک: کتاب الغیبة، ص 336؛ الغیبة، ص 60، ح 4.
[3] شیخ صدوق، کمال الدین، ج 1، باب 26، ح 1.
[4] ر.ک: مجمع البحرین، ح 3، ص 280.
[5] تکویر (81): آیه 2 و 3.
[6] کمال الدین و تمام النعمة، باب 32، ح 14.
جمعه ۲۵ دی ۹۴
تشکیل دولت مستضعفان و تحقق بخشیدن به آرمان والا و الهی حکومت فرو دستان و
عقب نگه داشته شدگان، از برنامه های اصلی و اقدامهای اساسی و تردیدناپذیر
مهدی موعودعلیه السلام است. در جامعه و نظامی که امام مهدی علیه السلام
بنیاد مینهد، زمام همه امور در دست طبقات محروم است و مستضعفان بر آن حکم
میرانند و به اداره جامعه میپردازند.
چنین آرمانی، هدف اصلی همه ادیان آسمانی به ویژه اسلام بوده است. در تعالیم
ادیان، معیارها و اصولی بیان شده که جهت گیری کلی به سود مستضعفان و تحقّق
بخش حاکمیت آنان است و رویارویی و نبرد اصلی پیامبران، با همین طبقات
اشراف، مسرفان، مترفان و مستکبران بوده است؛ یعنی، طبقاتی که همواره از تن
دادن به حق و عدل سرباز میزده اند و خوی و خصلت برتری جویی، سلطه طلبی، حق
کشی و بیدادگری راه و روش ایشان بوده است.
خداوند در قرآن میفرماید: «وَنُریدُ اَنْ نَمُنَ عَلَی الَّذِینَ
استُضْعِفُوا فِی الاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُم اَئِمةً وَ نَجْعَلَهُمُ
الوارِثینَ» [1] ؛ «و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند
منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم، و ایشان را وارث [زمین]
کنیم».
این آیه به صراحت، از امامت مستضعفان سخن گفته و فرو دستان و مستضعفان را
میراث برِ آن زمین معرفی کرده است، روشن است که در دوران ظهور و قیام مهدی
آل محمدصلی الله علیه وآله این وعده خدایی تحقق میپذیرد و حکومت آل
محمدصلی الله علیه وآله؛ یعنی، همان حکومت مردم مستضعف و رسیدن محرومان به
حق خود.
از نظر دیگر برای اجرای عدالت راستین، حاکمیت فرودستانِ محروم ضرورت دارد؛
زیرا در تمامی دوران گذشته تاریخ، مورد اصلی ظلم و بی عدالتی، طبقات محروم
بوده اند و سرانجام باید پدیده ناهنجار و ضد بشری «استضعاف» - که تعبیری از
همه ظلمها و ستمها است - از میان برود و انسان از زیر بار سنگین و
شکننده آن آزاد شود.
برای این امر مهم، مبارزه با علل اصلی «استضعاف» ضرورتی اجتناب ناپذیر است.
روشن است که زورمندان و زرمداران، دو عامل اصلی استضعاف در گذشته و اکنون
بوده اند. هر ظلم و ستمی که به محرومان و بی پناهان شده است، یا مستقیم به
دست حکومتهای اشرافی و مرفّه انجام گرفته است و یا به دست طبقات اشراف و
سرمایه دار که در زیر چتر حمایت حکومتهای مستکبر قرار داشتند و با حکایت
قانونی و عملی آنها، راه ظلم، تحمیل و استثمار را هموار میساختند.
این نظامها و جریانهای ضد بشری، هنگامی پایان می یابند که حکومت و قدرت
سیاسی و نظامی جامعه، به دست طبقات محروم و مستضعف سپرده شود. دفاع از حقوق
پایمال شده فرودستان و مستضعفان، آن گاه امکان دارد که حاکمیت به دست آنان
سپرده شود. هر حکومتی - هر چه صالح باشد - نمیتواند حقوق محرومان را به
آنان بازگرداند؛ مگر اینکه خود از این طبقه باشد و دردهای این طبقه را با
تمام وجود خویش لمس کرده باشد. از این رو، باید مستضعفان حاکمیت یابند و
این از شاخه های اصلی اجرای عدالت مطلق است. [2] .
پی نوشت ها:
[1] قصص (28)، آیه 5.
[2] عصر زندگی، ص 165 - 174.
چهارشنبه ۲۳ دی ۹۴
در روایتی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام مفاد بیعت نامه مردم و حضرت
مهدی علیه السلام اینگونه مورد اشاره قرار گرفته است: «... با او بیعت
میکنند که هرگز دزدی نکنند. مرتکب فحشا نشوند. مسلمانی را دشنام ندهند.
خون کسی را به ناحق نریزند. به آبروی کسی لطمه نزنند. به خانه کسی هجوم
نبرند. کسی را به ناحق نزنند. طلا، نقره، گندم و جو ذخیره نکنند. مال یتیم
نخورند. در مورد چیزی که یقین ندارند، گواهی ندهند.
مسجدی را خراب نکنند. مشروب نخورند. حریر و خز نپوشند. در برابر سیم و زر
سر فرود نیاورند. راه را بر کسی نبندند. راه را ناامن نکنند. گرد هم جنس
بازی نگردند. خوراکی را از گندم و جو انبار نکنند. به کم قناعت کنند.
طرفدار پاکی باشند و از پلیدی گریزان باشند. به نیکی فرمان دهند و از
زشتیها باز دارند. جامه های خشن بپوشند. خاک را متکای خود سازند. در راه
خدا حق جهاد را ادا کنند و...».
او نیز در حق خود تعهد میکند که:
«از راه آنان برود، جامه ای مثل جامه آنها بپوشد. مرکبی همانند مرکب آنان
سوار شود و آنچنانکه آنها خواهند، باشد... با کم راضی و قانع شود. زمین
را به یاری خدا پر از عدالت کند، آنچنانکه پر از ستم شده است. خدا را
آنچنانکه شایسته است بپرستد. برای خود دربان و نگاهبان اختیار نکند». [1]
.
پی نوشت ها:
[1] منتخب الاثر، ص 469.
چهارشنبه ۲۳ دی ۹۴
اولین اقدام حضرت مهدی علیه السلام در ابتدای ظهور گرفتن بیعت از یاران خود
است. «بیعت» واژه عربی از ریشه (ب ی ع) به معنای خرید و فروش و ایجاب و
قبول بیع و در اصطلاح بر هم زدن کف دست راست از طرفین به نشانه ختم معامله و
تسلیم است و نیز به هر عمل و رفتاری اطلاق میشود که شخص به وسیله آن
فرمانبرداری خود را از شخص دیگر و سرسپردگی در برابر امر و سلطه او نشان
دهد.
شاید اطلاق کلمه «بیعت» به این معنا، از این جهت بود که هر یک از دو طرف،
تعهّدی همچون دو معامله گر در برابر دیگری میکردند؛ بیعت کننده حاضر
میشود تا پای جان و مال و فرزند در راه اطاعتِ او بایستد و بیعت پذیر نیز
حمایت و دفاع او را بر عهده میگیرد.
قرائن نشان میدهد که بیعت از نوآوریهای مسلمین نیست؛ بلکه سنتی بوده که
قبل از اسلام در میان عرب رواج داشت و به همین دلیل در آغاز اسلام - که
طائفه «اوس» و «خزرج» درموقع حج از مدینه به مکه آمدند و با پیامبر
اسلام صلی الله علیه وآله در عقبه بیعت کردند - برخورد آنها با مسأله بیعت،
برخورد با یک امر آشنا بود، بعد از آن نیز پیغمبر گرامی اسلام صلی الله
علیه وآله در فرصتهای مختلف با مسلمانان تجدید بیعت کرد.
پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله بیعت زنان را نیز می پذیرفت، اما نه از
طریق دست دادن؛ بلکه دستور میداد ظرف بزرگی از آب حاضر کنند. سپس آن حضرت
دست خود را در یک طرف ظرف فرو میبرد و زنان بیعت کننده در طرف دیگر.
گفتنی است در مورد پیامبرصلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام -
که از سوی خدا نصب میشوند - نیازی به بیعت نیست؛ یعنی، اطاعت پیامبرصلی
الله علیه وآله و امام معصوم علیه السلام منصوب از سوی او، واجب است؛ خواه
بر کسانی که بیعت کرده یا نکرده باشند.
و به تعبیر دیگر لازمه مقام نبوّت و امامت، وجوب اطاعت است؛ همانگونه که
قرآن میفرماید: «یَا اَیُّها الَّذِینَ آمَنُوا اَطیعُوا اللّهَ
وَاَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الاَمْرِ مِنْکُمْ». [1] ای کسانی که
ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز]
اطاعت کنید.
حال این پرسش پیش می آید که اگر چنین است پس چرا پیامبرصلی الله علیه وآله
از یاران خود یا تازه مسلمانان، بیعت گرفت که دو نمونه آن (بیعت رضوان و
بیعت با اهل مکه) در قرآن صریحاً آمده است. [2] .
پاسخ اینکه بدون شک این بیعت ها یک نوع تأکید بر وفاداری بوده که در مواقع
خاصی انجام میگرفته است؛ مخصوصاً برای مقابله با بحرانها و حوادث سخت از
آن استفاده میشده است تا در سایه آن روح تازه ای در کالبد افراد دمیده
شود. البته همین امر در بیعت با حضرت مهدی علیه السلام خواهد بود که جنبه
تأکید بر وفاداری دارد. یکی از کارهای نخست حضرت مهدی علیه السلام هنگام
ظهور بیعت با یاران خود است. این بیعت در مسجد الحرام و بین رکن و مقام
صورت میگیرد. [3] همچنین در روایات فراوانی نقل شده که اولین بیعت کننده
با حضرت مهدی علیه السلام، جبرئیل آن فرشته مقرب الهی است.
امام باقرعلیه السلام در ضمن روایتی میفرماید: «... پس نخستین کسی که با
او بیعت کند، جبرئیل است. سپس آن 313 نفر [بیعت میکنند]...». [4] پس از
این بیعت ویژه، حضرت مهدی علیه السلام با دیگر یاران خود بیعت خواهد نمود.
پی نوشت ها:
[1] نساء (4)، آیه 59.
[2] ر.ک: سوره فتح (48)، آیه 10 و 18.
[3] کتاب الغیبة، 476، ح 502.
[4] الغیبة، ص 314؛ روضةالواعظین، ص 290؛ ر.ک: الفتن، ص 183.
چهارشنبه ۲۳ دی ۹۴
سـید کـریـم ،
ما شما رو برای خودمون نمی خوایم ، مـا شما رو برای خــدا دوستتون داریم ، و هـر چه بنده تـر باشید بیش تـر دوستتون داریم ...
کسی می تونه در بست مخلص باشه، و تسلیم فرهنگ فاطمی باشه، فرهنگ حق
باشه، کسی می تونه که دلداده باشه، اونی که عاشق باشه از در این خونه هیچ
جایی نمی ره
الإمام الانیس الرفیق
آقا
خیلی زود رفیق میشه ، جوون خوب رفیق می خوای این رفیق، دنبال اون رفیقایی
نرو که دو روز تا موقعی که تو می تونی کارکنی براشون و یه چیزی بهشون بدی
باهاتن فردا که نتونی کاری براشون کنی یه لگدم بهت می زنن!
اون رفیقه و نعم الرفیق...
چهارشنبه ۲۳ دی ۹۴
از آیت الله محمدتقی بهجت پرسیده شد؟
-چرا امام زمان(عج) با اینکه امام هستند و دعا ایشان مستجاب می شود، برای فرج خودشان دعا نمی کنند؟!
-
حضرت غائب(عج) دارای بالاترین علوم است و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود
آن حضرت است . با این همه به هر کس که در خواب و بیداری به حضورش مشرف شده
فرموده است: برای من دعا کنید! درحالی که مرده را زنده می کند، خود در
زندانی وسیع به سر می برد! اما در مورد خود حق ندارد، هر چند برای دیگران
مخصوصا در امور فردیه عنایت خاصی دارد، اما در امور اجتماعیه که مربوط به
آن حضرت است، خیر ! خدا کند که ارتباط شیعه و اهل ایمان با امام زمان(عج)
قوت بگیرد .