منتظرالمهدی۳۱۳

منتظرالمهدی۳۱۳

  • محتوای وبلاگ
  • درباره من
  • موضوعات و کلیدواژه ها
  • آمار و آرشیو
  • فضائل و برتری های امیرالمومنین علیه السلام -اصحاب امام علی (ع)

    و لله در مالک و ما مالک لو کان من جبل لکان فندا و لو کان من حجر لکان صلدا. (علی علیه السلام)
    علی علیه السلام را اصحاب خاص و شیعیان فداکاری بود که در همه حال در راه محبت و طاعت او از بذل جان مضائقه ننموده و همواره مورد لطف و عنایت آنحضرت قرار گرفته بودند ذیلا بطور اختصار بشرح حال بعضی از آنان اشاره میشود.
    1 ـ مالک اشتر نخعی:
    تعریف و توصیف مالک خارج از آنست که در این چند سطر نوشته است اشاره مینمائیم. میفرماید یکی از بندگان خدا را بسوی شما (برای حکومت) روانه کردم که در روزهای خوفناک نمیخوابد و در ساعات وحشت و اضطراب از برابر دشمن بر نمیگردد و بیمناک نشود و بر بدکاران از سوزاندن آتش سخت‏تر است و او مالک بن حارث از قبیله مذحج است پس سخنش را بشنوید و فرمانش را در آنچه با حق مطابقت دارد اطاعت کنید فانه سیف من سیوف الله زیرا او شمشیری از شمشیرهای خدا است که تیزی آن کند نشود و ضربتش بی اثر نباشد [1] .
    آری مالک سیف الله المسلول بود که با شمشیر آتشبار خود خرمن هستی منافقین را خاکستر مینمود و مقام شامخی داشت که علی علیه السلام درباره‏اش فرمود: لقد کان لی کما کنت لرسول الله یعنی مالک برای من چنان بود که من نسبت برسول خدا بودم اگر باین کلام امام توجه دقیق شود آنوقت میزان عظمت و علو منزلت‏مالک روشن میگردد.
    ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه میگوید اگر کسی سوگند یاد کند که خدای تعالی در میان عرب و عجم کسی را مانند مالک خلق نکرده است مگر استادش علی بن ابیطالب را گمان نمیکنم که در سوگند خود گناهی کرده باشد زندگی مالک اهل شام و مرگ وی اهل عراق را پریشان نمود.
    رشادتهای مالک در جنگ صفین غیر قابل توصیف است و معاویه او را دست راست علی مینامید، پس از مراجعت از صفین علی علیه السلام او را بفرمانداری مصر اعزام نمود و بطوریکه قبلا شرح داده شد در قلزم بوسیله نافع مسموم گردید.
    خبر شهادت وی علی علیه السلام را بیاندازه متأثر نمود و برای آن شجاع بی نظیر بسیار گریه نمود و فرمود خدا رحمت کند مالک را و سپس فرمود مالک اگر کوه بود کوهی عظیم بود و اگر سنگ بود سنگی صلب و سخت بود مرگ او اهل شام را عزیز و اهل عراق را ذلیل نمود پس از این دیگر مثل مالک را نخواهم دید.
    2 ـ اویس قرنی: اویس بسیار عابد و عارف بود و او را از زهاد ثمانیه شمرده‏اند در یمن شتربانی مینمود و نفقه مادرش را بعهده داشت برای زیارت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از مادرش اجازه خواست که بمدینه سفر کند مادرش گفت برو ولی زیاده از نیم روز توقف منما!
    اویس که بمدینه رسید بخانه رسول خدا رفت ولی آنحضرت در مدینه حضور نداشت اویس پس از چند ساعت توقف در حالیکه بزیارت رسول اکرم صلی الله علیه و آله هم موفق نشده بود بیمن بازگشت، چون رسول خدا بمدینه آمد و وارد خانه شد فرمود این نور کیست که در اینجا مینگرم؟ گفتند شتربانی بنام اویس از یمن آمده بود و پس از مدتی توقف مراجعت نمود فرمود این نور را در خانه ما به هدیه گذاشته است [2] .
    در مجالس المؤمنین است که پیغمبر صلی الله علیه و آله او را نفس الرحمن مینامید و میفرمود من از جانب یمن بوی خدا میشنوم سلمان عرض کرد این شخص‏کیست؟ فرمود: ان بالیمن شخصا یقال له اویس القرنی یحشر یوم القیامة واحدة یدخل فی شفاعته مثل ربیعة و مضر، الا من راه منکم یقرءه منی السلام [3] .
    یعنی در یمن شخصی است که او را اویس قرنی گویند روز قیامت تنها محشور شود و در شفاعت او باندازه قبیله ربیعه و مضر داخل میشوند، هر که از شما او را دید سلام مرا باو برساند.
    اویس در صفین بخدمت علی علیه السلام رسیده و بیعت نمود و در رکاب وی جنگ کرد و در همان جنگ بدرجه شهادت نائل آمد.
    3 ـ محمد بن ابی بکر: از اصحاب مخصوص علی علیه السلام بلکه بجای فرزند آنحضرت است که درباره ‏اش فرمود محمد پسر من بوده ولی از صلب ابو بکر است، در جنگهای جمل و صفین در رکاب علی علیه السلام رشادتها نمود و پس از صفین از طرف علی بحکومت مصر منصوب شد و چنانکه سابقا اشاره گردید بدستور معاویه و حیله عمرو عاص مردم مصر بر او شوریدند و پس از کشتن وی جسدش را در شکم الاغ مرده‏ای گذاشته و آتش زدند.
    خبر شهادت او علی علیه السلام را بی نهایت پریشان نمود زیرا علاوه بر اینکه محمد از یاران با وفای علی علیه السلام بود مادرش اسماء بنت عمیس هم زوجه آنحضرت بود، محمد هنگام شهادت 28 سال داشت و یک طفل هفت ساله از خود بیادگار گذاشته بود.
    اشعار زیر از محمد بن ابی بکر است که در حقانیت علی علیه السلام و مذمت پدرش (ابو بکر) سروده است:

    یا ابانا قد وجدنا ما صلح‏
    خاب من انت ابوه و افتضح‏

    انما اخرجنی منک الذی‏
    اخرج الدر من الماء الملح‏

    انسیت العهد فی خم و ما
    قاله المبعوث فیه و شرح‏

    فیک وصی احمد فی یومها
    ام لمن ابواب خیبر قد فتح‏

    ما تری عذرک فی الحشر غدا
    یا لک الویل اذا الحق اتضح‏

    و علیک الخزی من رب السماء
    کلما ناح حمام او صدح‏

    یا بنی الزهراء انتم عدتی‏
    و بکم فی الحشر میزانی رجح‏

    و اذا صح ولائی لکم‏
    لا ابالی ای کلب قد نبح [4] .

    ـ ای پدر آنچه راه صلاح و درستی بود ما (در نتیجه پیروی از علی علیه السلام) پیدا کردیم، زیانکار و رسوا است کسی که پدرش تو باشی.
    ـ مرا از صلب تو بیرون آورد آن (خدائی) که مروارید را از آب شور (دریا) بیرون آورد.
    ـ آیا تو (باین زودی) عهد خلافت را که پیغمبر مبعوث در غدیر خم (درباره علی علیه السلام) فرمود و شرح داد فراموش کردی؟
    ـ آیا در آنروز پیغمبر احمد مختار درباره تو وصیت کرد یا در مورد آنکه درهای خیبر را گشود؟
    ـ فردای قیامت در محشر عذرت را چه میبینی (که خلافت را غصب کردی) وای بر تو چون حق آشکار شود.
    ـ و از پروردگار آسمان بر تو رسوائی و خواری باد هر زمانیکه کبوتری نوحه کند و یا بخواند (برای همیشه).
    ـ ای اولاد فاطمه شمائید پناهگاه من و بوسیله ولایت شما در محشر میزان اعمال نیک من سنگینی خواهد کرد.
    ـ و چون دوستی و اخلاص من برای شما سالم و بی عیب باشد باکی ندارم چه سگی پارس کند (از مخالفت ابو بکر چه ضرر میرسد).
    4 ـ میثم تمار: از خواص اصحاب علی علیه السلام بوده و مورد توجه آنحضرت قرار گرفته بود و در دوستی و محبت خود نسبت بعلی علیه السلام ثابت وپایدار بود و بالاخره در راه محبت آنجناب بدستور عبید الله بن زیاد بدار آویخته شد و آن ملعون میثم را با وضع فجیعی بدرجه شهادت رسانید.
    علی علیه السلام قبلا شهادت او را بدست ابن زیاد بوی خبر داده و حتی درخت خرمائی را که میثم بتنه آن بدار آویخته شده بود باو نشان داده بود و آن درخت کنار خانه عمرو بن حریث بود از اینرو میثم گاهگاهی میآمد بآن درخت آب میداد و در پای آن نماز میخواند و بعمرو بن حریث میگفت من همسایه تو خواهم بود حق همسایگی را با من خوب بجا بیاور عمرو از سخنان میثم چیزی نمیفهمید و گمان میکرد او قصد دارد یکی از خانه‏های اطراف منزل او را خریداری کند ولی پس از آنکه میثم بدستور ابن زیاد بچوب آندرخت دار زده شد عمرو بن حریث متوجه مقصود میثم شد و دانست که منظور او از گفتن آن سخنان چه بوده است [5] !
    5 ـ کمیل بن زیاد: از کبار تابعین و از اصحاب خاص علی علیه السلام بود و عرفا او را صاحب سر امیر المؤمنین گویند چنانکه خودش هنگام سؤال از حقیقت بآنحضرت عرض میکند: الست صاحب سرک؟
    دعای کمیل مشهور است که علی علیه السلام بوی تعلیم داده است.
    وقتی حجاج بن یوسف والی کوفه شد کمیل را طلبید و کمیل که میدانست حجاج او را خواهد کشت گریخت حجاج عطایای طایفه و قوم کمیل را قطع نمود کمیل که چنین دید گفت من پیر شده‏ام و عمر من تمام میشود سزاوار نیست که قوم و خویشان من از دریافت عطایای خود ممنوع شوند لذا خود را بحجاج تسلیم نمود حجاج گفت خیلی مایل بودم که بتو دست بیابم کمیل گفت از عمر من چیزی باقی نمانده لکن موعد خداوند است و پس از قتل هم حساب است و امیر المؤمنین علیه السلام نیز بمن خبر داده است که تو قاتل من هستی حجاج گفت تو در قتل عثمان شریک بوده‏ای و بدین بهانه دستور داد سرش را از بدن جدا نمودند و کمیل در نود سالگی بدرجه شهادت رسید [6] .
    6 ـ عبد الله بن عباس: (معروف بابن عباس) پسر عموی علی علیه السلام و از اصحاب‏و محبین آنحضرت بوده است. ابن عباس در علم انساب و فقه و تفسیر مهارت داشت و این افتخارات را در اثر شاگردی علی علیه السلام بدست آورده بود، مرد موقع شناس و بصیر و یکی از رجال ممتاز بود بدینجهت هنگام انتخاب حکمین در صفین علی علیه السلام او را تعیین نمود ولی مورد قبول سپاهیانش واقع نشد.
    ابن عباس از دوستداران و شیعیان حقیقی علی علیه السلام بود و هنگام شهادت آنجناب خیلی متأثر و محزون بود و در اثر گریستن زیاد در اواخر عمر نابینا شد و بهمان وضع از دنیا رفت.
    7 ـ قنبر: غلام مخصوص علی علیه السلام بود و حجاج بن یوسف او را دستگیر کرد و گفت تو بنده علی بن ابیطالب هستی؟ قنبر گفت من بنده خدا هستم و علی هم ولینعمت من است. حجاج گفت از دین علی تبری و بیزاری بجوی قنبر گفت تو مرا راهنمائی کن بدینی که بهتر از دین علی باشد.
    حجاج گفت حال که از دین او تبری نمیجوئی پس هر گونه کشتن را اختیار میکنی بگو تا ترا بدانقسم بقتل برسانم. قنبر گفت اختیار با خود تست بهر قسم که تو مرا بکشی من هم ترا بهمان قسم (در روز قیامت) بقتل میرسانم و بالاخره بدستور حجاج بشهادت رسید.
    از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که قنبر علی علیه السلام را خیلی دوست داشت و موقعیکه حضرت از منزل خارج میشد قنبر هم با شمشیر پشت سر او بیرون میشد یکشب علی علیه السلام فرمود قنبر چرا پشت سر من میآئی؟ عرض کرد بجهت آنکه مبادا صدمه‏ای بوجود مبارک تو وارد شود فرمود تو از اهل آسمان مرا حراست میکنی یا از اهل زمین؟ عرض کرد بلکه از اهل زمین فرمود بدون اذن خدا اهل زمین نمیتوانند بمن صدمه‏ای برسانند پس قنبر برگشت [7] .
    8 ـ رشید هجری: از اصحاب و محبان خاص علی علیه السلام بود و روزی علی علیه السلام باو فرمود ای رشید صبر تو چگونه خواهد بود که زنا زاده بنی امیه (ابن زیاد) ترا بخواهد و دستها و دو پا و زبان ترا قطع کند؟ عرض کرد یا امیر المؤمنین عاقبت آمرزش و بهشت است؟ فرمود ای رشید تو در دنیا و آخرت با من خواهی بود. و در روایت است که یکروز امیر المؤمنین علیه السلام با اصحابش بنخلستانی رفته و در زیر نخله‏ای نشستند و اصحاب قدری از آن رطب چیدند و خدمت حضرت گذاردند رشید عرض کرد یا امیر المؤمنین چقدر رطب خوبی است!
    علی علیه السلام فرمود ای رشید ترا بهمین درخت آویزان میکنند از آن تاریخ به بعد رشید روزها نزد آندرخت میرفت و او را آب میداد روزی که رشید بکنار درخت رفت دید شاخه آنرا بریده‏اند گفت حتما اجل من نزدیک شده است تا اینکه غلام ابن زیاد پیش رشید آمد و گفت امیر را اجابت کن رشید نزد عبید الله بن زیاد رفت آنملعون گفت از دروغهای مولایت برای من نقل کن! رشید گفت بخدا من دروغ نمیگویم و مولایم هم دروغ نفرموده و بمن خبر داده که دستها و پاها و زبان مرا قطع خواهی نمود.
    عبید الله گفت بخدا الان ما او را تکذیب میکنیم آنگاه دستور داد دستها و پاهای او را قطع کنند ولی زبانش را نبرند پس او را با دست و پای بریده میان بازار آوردند و او از امور عظیمه مردم را خبر میداد تا اینکه ابن زیاد دستور داد زبانش را هم قطع کردند و بهمان شاخه نخله بدار آویختند [8] .
    9 ـ سهل بن حنیف: از دوستداران مخلص علی علیه السلام بود و در صفین جنگهای سختی نموده و پس از مراجعت از صفین در کوفه وفات نمود، سهل در زمان رسول اکرم نیز در غزوات شرکت جسته و جزو چند نفری است که در احد از پیغمبر صلی الله علیه و آله حمایت نموده است شخص مورد اطمینانی بود و علی علیه السلام در موقع حرکت ببصره برای جنگ جمل او را در مدینه بجای خود گذاشته بود.
    10 و 11 ـ صعصعة بن صوحان و زید بن صوحان: این دو برادر هم از اصحاب خاص علی علیه السلام بودند زید در جنگ جمل شهید شد. موقعیکه معاویه بکوفه آمده بود صعصعه روزی در کوفه بمعاویه گفت دلم نمیخواست ترا خلیفه ببینم معاویه گفت حالا که مرا خلیفه میدانی برو بالای منبر و علی را سب کن!
    صعصعه بمنبر رفت و گفت ای مردم معاویه بمن چنین گفته است ولی من لعن میکنم معاویه را و کسی را که علی را لعن کند حاضرین مسجد نیز آمین گفتند.
    12 ـ عمار یاسر: عمار در زمان عمر والی کوفه بود و در کوفه بنشر فضائل علی علیه السلام می‏پرداخت چون عمر این خبر را شنید او را معزول نمود عمار بمدینه آمد عمر از وی پرسید آیا از اینکه معزول شدی غمگینی؟ عمار گفت مسرور نبودم بمنصوب شدن از جانب تو در اینصورت چگونه محزون می‏شوم بمعزول شدن؟ عمار در صفین پس از جنگهای سختی که نمود بشهادت رسید و در آن هنگام سنش متجاوز از نود سال بود و علی علیه السلام از مرگ او بسیار اندوهناک شد.
    علی علیه السلام اصحاب دیگری نیز مانند حجر بن عدی و قیس بن سعد و عدی بن حاتم و امثالهم داشته است که در همه حال مورد اطمینان و اعتماد وی بوده ‏اند.


    [1] نهج البلاغه از نامه 38.
    [2] ناسخ التواریخ کتاب صفین ص 195.
    [3] منتخب التواریخ ص 154.
    [4] از کتاب تحفه ناصری.
    [5] ارشاد مفید.
    [6] ارشاد مفید.
    [7] بحار الانوار جلد 42 ص 122.
    [8] منتخب التواریخ ص 160.

    نویسنده : منتظرالمهدی (عج) | تاریخ ارسال : دوشنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۵۸ ب.ظ
    بازدید : ۲۵۵ | لایک (۲)
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی


    خواندنی ها
    ۳ اسفند ۹۴، ۱۶:۰۴
    خیلی خیلی عالی بود
    ممنونم از شما
    یاران امیرالمومنین چه عظمتی داشتند وقتی مطالب شما رو میخوندم مو به تنم سیخ میشد
    پاسخ: لطف دارید

    خواهش میکنم

    بی نظیره این حس

    یاعلی مددی مولا...
    منتظرالمهدی۳۱۳
    منتظرالمهدی۳۱۳


    بسم الله الرحمن الرحیم

    وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ

    بِأَبصـارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ

    و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ *

    و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـلَمین ۞


    --------------------------------------

    السلام علیک یابقیه الله فی ارضه

    باعرض سلام خدمت همه ی شیعیان امیرالمومنین مولاعلی علیه السلام ،دربلاگفادوتاوبلاگ داشتم امایکی ازآنهاحذف شدودیگری بخش زیادی ازپستهای آن حذف شد

    آدرس وبلاگم دربلاگفا

    montazeralmahdi313.blogfa.com

    مینویسم برای مردی که چهارگوشه ی قلبش شکسته است.(مهدی جان مرا ببخش که در تمام زندگی‌ام مراقب دل همه بودم الا دل شما)

    ـــــــ۞۞۞___۞۞۞
    __۞____۞_۞____۞
    __۞______۞_____۞
    ___۞__یا مهدی __۞
    _____۞_______۞
    _______۞___۞
    __________۞


    --------------------------------------

    خداوندا:
    از تو می خواهم

    👈نه مثل مختار بعداز واقعه!

    👈نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!

    👈و نه مثل توابین بعد از واقعه!

    👈بلکه مثل عباس (ع) درتمام واقعه!

    👈مثل مسلم پیشتاز واقعه!

    در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم!

    سخنم بی تو مگرجای شنیدن دارد

    نفسم بی تو مگرنای دمیدن دارد!

    علت کوری یعقوب نبی(ع) معلوم است

    شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد!

    --------------------------------------
    هرگونه کپی برداری بدون ذکرمنبع شرعاحرام است.

    --------------------------------------


    این وبلاگ برای رضایت مولایم مهدی (عج) تنظیم شده است امید است که مورد تایید آن حضرت واقع شود.

    نذرصاحب الزمان (عج)

    اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب سلام الله علیها

    بیمه ی اربابم مهــــــــــدی (عج)

    1393/11/15

    ¸.•)´
    (.•´
    *´¨)
    ¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨)
    (¸.•´ (¸.•` *(`'•.¸(`'•.¸ ¸.•'´) ¸.•'´)

    التمـــــــــاس دعــــــــای فرج دارم

    (¸.•'´(¸.•'´ `'•.¸)`' •.¸)•.¸)`' •.¸)
    ¸.•´•.¸)`' •.¸)
    ( `•.¸
    `•.¸ )
    ¸.•)´
    (.•