منتظرالمهدی۳۱۳

منتظرالمهدی۳۱۳

  • محتوای وبلاگ
  • درباره من
  • موضوعات و کلیدواژه ها
  • آمار و آرشیو
  • کرامات حضرت عباس(ع) - دشمن اباالفضل را مار نیش زد

    حجة الاسلام و المسلمین آقای سید فخر الدین عمادی از حوزه علمیه قم مرقوم داشته ‏اند: 

    این جانب زمانی که ضریح حضرت اباالفضل علیه‏السلام را در اصفهان می‏ساختند و مردم هر کدام به نوبه خود کمک می‏کردند شنیدم: یک حاجی از اهل تهران با همسرش، به عنوان کمک به ضریح آن حضرت ماشین سواری دربستی را کرایه می‏کنند که به اصفهان بروند. در بین راه راننده ماشین از توی آینه چشمش تصادفا به جواهرات گردن زن حاجی، که بسیار گرانبها بوده می‏افتد. از حاجی می‏پرسد: شما برای چه به اصفهان می‏روید؟ می‏گوید: قصد ما دو نفر، کمک کردن به ضریح حضرت اباالفضل العباس علیه‏السلام می‏باشد و به این منظور به اصفهان می‏رویم.

     

     

    راننده می‏فهمد که حاجی و زن او، هم پول فراوانی به همراه دارند و هم جواهرات گرانبهائی به دست و گردن زن آویخته است با خود می‏گوید چه خوب است که در بین راه اینها را از بین ببرم و هر چه دارند بردارم و از این رانندگی خلاص بشوم! از دلیجان که رد می‏شود در میان بیابان، به عنوان اینکه ماشین نقص فنی پیدا کرده، ماشین را نگه می‏دارد و زن و مرد را از ماشین پیاده می‏کند و سپس یقه ‏ی حاجی را  گرفته از جاده کنار می‏کشد تا خفه‏ اش بکند، زنش که ماجرا را می‏بیند، اظهار می‏کند: تو ما را نکش، هر چه بخواهی به تو می‏دهیم ولی آن خبیث هر چه داشته ‏اند از آنها می‏گیرد و خود آنها را نیز در چاهی که در صد قدمی جاده بود می‏ اندازد، که شاید تا صبح بمیرند. سپس حرکت می‏کند و وارد اصفهان می‏شود و به خانه می‏رود. در اثر خستگی می‏خواهد بخوابد ولی خوابش نمی‏برد و با خود می‏گوید امکان دارد که آنها در میان چاه نمیرند و کسی آنها را نجات بدهد و در نتیجه من گرفتار شوم. خوبست برگردم اگر زنده هستند آنها را بکشم و اگر مرده ‏اند خیالم راحت باشد.

    نزدیکی های صبح به طرف تهران حرکت می‏کند و ضمنا چند تا مسافر هم سوار می‏کند چون به همان مکان می‏رسد ماشین را نگاه می‏دارد و به مسافرین می‏گوید: اینجا باشید چند دقیقه دیگر من می ‏آیم و حرکت می‏کنم، مقداری کار دارم و الان بر می‏گردم، زمانی که به نزدیک چاه می‏رسد می‏بیند ناله ‏ی آنها بلند است که می‏گویند: مردم، به داد ما برسید، مردم مردیم، و ناله می‏زنند، راننده می‏گوید: شما که هستید؟ می‏گویند ما را راننده لخت کرده و به چاه انداخته و خودش رفته است تا بمیریم، ای مسلمان، ما را نجات بده که ما برای کمک به ضریح حضرت اباالفضل علیه‏السلام به اصفهان می‏رفتیم راننده می‏گوید: الان شما را خلاص می‏کنم! این را گفته و می‏رود سنگی را که در نزدیک چاه بود بلند بکند و به چاه بیندازد و آنها را بکشد، که یک دفعه ماری از زیر سنگ بیرون می‏ آید و نیش خود را فورا در بدن وی فرو می‏کند! 

     

     

    راننده فریاد می‏کشد و از اثر صدای او، مسافرین که منتظر راننده بودند، به دنبال صدا حرکت می‏کنند و می‏بینند راننده افتاده و فریاد می‏زند و می‏گوید: مردم، مار مرا کشت! در این حین، از طرفی دیگر نیز صدایی می‏شنوند وقتی که به دنبال آن صدا می‏روند می‏فهمند صدای دوم از میان چاه می‏باشد، ریسمانی تهیه کرده و حاجی و زنش را از میان چاه بیرون می‏ آورند و از آنها می‏پرسند چه شده است؟ حاجی جریان مسافرتش را بیان می‏کند و می‏گوید چقدر به راننده التماس کردیم که ما را به حضرت اباالفضل علیه‏السلام ببخش، قبول نکرد و ما را به چاه انداخت. 

    مسافرین می‏گویند: راننده را می‏شناسی؟ می‏گوید آری! و چون به نزد راننده می ‏آیند حاجی و زنش می‏گوید: آن راننده همین شخص است در همین حال راننده از اثر سم مار می‏میرد و چون لباس وی را می‏گردند می ‏بینند هنوز پول و جواهرات زن حاجی در جیب او بوده و جایی پنهان نکرده است!

     

     

    منبع:کرامات باب الحوایج (زندگانی حضرت ابوالفضل العباس و سی و چهار کرامت و عنایت آن حضرت) ؛ سید بشیر حسینی ؛ نسیم حیات صفحات 56 تا 58

    نویسنده : منتظرالمهدی (عج) | تاریخ ارسال : چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۱۴ ب.ظ
    بازدید : ۳۷۲ | لایک (۱)
    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی


    منتظرالمهدی۳۱۳
    منتظرالمهدی۳۱۳


    بسم الله الرحمن الرحیم

    وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ

    بِأَبصـارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ

    و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ *

    و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـلَمین ۞


    --------------------------------------

    السلام علیک یابقیه الله فی ارضه

    باعرض سلام خدمت همه ی شیعیان امیرالمومنین مولاعلی علیه السلام ،دربلاگفادوتاوبلاگ داشتم امایکی ازآنهاحذف شدودیگری بخش زیادی ازپستهای آن حذف شد

    آدرس وبلاگم دربلاگفا

    montazeralmahdi313.blogfa.com

    مینویسم برای مردی که چهارگوشه ی قلبش شکسته است.(مهدی جان مرا ببخش که در تمام زندگی‌ام مراقب دل همه بودم الا دل شما)

    ـــــــ۞۞۞___۞۞۞
    __۞____۞_۞____۞
    __۞______۞_____۞
    ___۞__یا مهدی __۞
    _____۞_______۞
    _______۞___۞
    __________۞


    --------------------------------------

    خداوندا:
    از تو می خواهم

    👈نه مثل مختار بعداز واقعه!

    👈نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!

    👈و نه مثل توابین بعد از واقعه!

    👈بلکه مثل عباس (ع) درتمام واقعه!

    👈مثل مسلم پیشتاز واقعه!

    در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم!

    سخنم بی تو مگرجای شنیدن دارد

    نفسم بی تو مگرنای دمیدن دارد!

    علت کوری یعقوب نبی(ع) معلوم است

    شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد!

    --------------------------------------
    هرگونه کپی برداری بدون ذکرمنبع شرعاحرام است.

    --------------------------------------


    این وبلاگ برای رضایت مولایم مهدی (عج) تنظیم شده است امید است که مورد تایید آن حضرت واقع شود.

    نذرصاحب الزمان (عج)

    اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب سلام الله علیها

    بیمه ی اربابم مهــــــــــدی (عج)

    1393/11/15

    ¸.•)´
    (.•´
    *´¨)
    ¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨)
    (¸.•´ (¸.•` *(`'•.¸(`'•.¸ ¸.•'´) ¸.•'´)

    التمـــــــــاس دعــــــــای فرج دارم

    (¸.•'´(¸.•'´ `'•.¸)`' •.¸)•.¸)`' •.¸)
    ¸.•´•.¸)`' •.¸)
    ( `•.¸
    `•.¸ )
    ¸.•)´
    (.•