بغض کرد ...
یادش آمد : مرد گفته بود سپرت را بفروش
و با پولش زندگی بساز برای فاطمه ام
اما نگفته بود : دخترم ، خودش سپر می شود برایت ...
ممنونم ازشمانظرلطفتونه
چشم....