براى
پیامبر خدا دو شتر بزرگ آوردند. حضرت به اصحاب فرمود: آیا در میان شما
کسى هست دو رکعت نماز بخواند که در آن هیچ گونه فکر دنیا به خود راه ندهد،
تا یکى از این دو شتر را به او بدهم این فرمایش را چند بار تکرار فرمود،
کسى از اصحاب پاسخ نداد، امیرالمؤمنین به پاخواست و عرض کرد: یا رسول الله
!من مى توانم آن دو رکعت نماز را بخوانم .
پیامبر فرمود: بسیار خوب به جاى آور!
امیرالمؤمنین مشغول نماز شد، هنگامى که سلام نماز را داد جبرئیل نازل شد، عرض کرد: خداوند مى فرماید یکى از شترها را به على بده !
رسول خدا فرمود: شرط من این بود که هنگام نماز اندیشه اى از امور دنیا را به خود راه ندهد.
جبرئیل
گفت، خداوند مى فرماید: هدف على این بود که کدام شتر چاقتر است او را
بگیرد، بکشد و به فقرا بدهد، اندیشه اش براى خدا بود، نه براى خودش بود و
نه براى دنیا.
آنگاه پیامبر به خاطر تشکر از على هر دو شتر را به او داد.
خداوند نیز در ضمن آیه اى از آن حضرت قدردانى نموده ، فرمود:
«ان فى ذلک لذکرى لمن کان له قلب او القى السمع وهو شهید»
سپس
رسول خدا فرمود: هر کس دو رکعت نماز بخواند و در آن اندیشه اى از امور
دنیا به خود راه ندهد، خداوند از او خشنود شده و گناهانش را مى آمرزد.
چشم ممنونم ازانتقادتون
علی یارتان.
ممنونم همچنین
یاعلی مددمولایم.