با حضور تو
آفتاب چه شرمگین است!
از پس هزار ابر
بیرون بیا .
توفان بیداد مىکند .
مرا به کشتىات راه مىدهى؟
گاهگاهى
- براى همیشه -
نگاهمان کن .
تو،
تنها به خود مىمانى .
غیبت و دوستى .
دیر نکردهاى؟ !
«پاى ارادت»
در پى تو مىگردد .
حسنت،
یوسفىتر .
مىآیى؟
منتظرت مىمانم .
از اندیشه خود
سرشارم کن!
قاب خیال من
پر از تصویر توست .
آنان که درس عاشقى نخواندهاند;
قدر انتظار نمىدانند .
با چشم منتظر هم مىشود
عشق را نجوا کرد .
با تلاوت تو
صد بار زنده مىشوم!