دوشنبه ۴ آبان ۹۴
امام زمان (ع ) روضه می خواند
مقدس اردبیلی می فرماید: آمدم کربلا زیارت اربعین بود از بس که دیدم زائر
آمده و شلوغ است ، گفتم : داخل حرم نروم با این طلبه ها مزاحم زوار از راه
دور آمده نشویم .
گفتم : همین گوشه صحن می ایستم زیارت می خوانم ، طلبه
ها را دور خودم جمع کردم یک وقت گفتم : طلبه ها این آقا طلبه ای که در راه
برای ما روضه می خواند کجا است ، گفتند: آقا در بین این جمعیت نمی دانیم
کجا رفته است .
در این اثناء دیدم یک عربی مردم را می شکافت و بطرف من
آمد و صدا زد ملا احمد مقدس اردبیلی می خواهی چه کنی ؟ گفتم می خواهم زیارت
اربعین بخوانم ، فرمود: بلندتر بخوان من هم گوش کنم .
زیارت را بلندتر
خواندم یکی دو جا توجه ام را به نکاتی ادبی داد وقتی که زیارت تمام شد به
طلبه ها، گفتم : این آقا طلبه پیدایش نشد؟ گفتند: آقا نمی دانیم کجا رفته
است یک وقت این عرب بمن فرمود مقدس اردبیلی چه می خواهی ، گفتم : یکی از
این طلبه ها در راه برای ما گاهی روضه می خواند، نمی دانم کجا رفته ، می
خواستم اینجا بیاید و برای ما روضه بخواند.
آقای عرب بمن فرمود مقدس
اردبیلی می خواهی من برایت روضه بخوانم ؟ گفتم : آری آیا به روضه خواندن
واردی ؟ فرمود: آری که در این اثناء دیدم عرب رویش را به طرف ضریح
اباعبداللّه الحسین (ع ) کرد و از همان طرز نگاه کردن ما را منقلب کرد
یکوقت صدا زد یا اباعبداللّه نه من و نه این مقدس اردبیلی و نه این طلبه ها
هیچ کدام یادمان نمی رود از آن ساعتی که می خواستی از خواهرت زینب
(علیهاالسلام ) جدا شوی در این هنگام دیدم کسی نیست فهمیدم این عرب مهدی
زهرا(علیهاالسلام ) بوده واقعا ساعت عجیبی بود. (1)
پاورقی
1- ترجمه کامل الزیارات ص 416.