🌹ملا محمد علی منصب سربازی را به تو دادیم.🌹
◀ مصاحبه با حجتالاسلام خسروپناه دربارة سلسله اساتید مرحوم قاضی طباطبائی(ره)
در رابطه با سلسلة مشایخ مرحوم آقا سید علی قاضی طباطبایی(ره) اساتید ما مثل آیهالله حسنزاده در نوشتههایشان این سلسله را توضیح دادهاند که ایشان شاگرد عرفانی مرحوم آقا سید احمد کربلایی بودند .
آقا سید احمد کربلایی هم شاگرد ملاحسینقلیهمدانی هم شاگرد مرحوم آقا سید علی شوشتری بودند . و در نوشتة این اساتید میآید که سید علی شوشتری هم شاگرد یک «جولا» نامی بوده که هویت ایشان خیلی معلوم نیست.
من بیشتر میخواهم در مورد همین مرحوم جولا صحبت کنم . در رابطه با جولا که اسم دقیقش «ملامحمد علیجولا» میباشد و به غلط گاهی اوقات تعبیر میکنند به ملاقلی جولا ولی ملامحمدجولا درست است.
جولا هم به اعتبار شغلش به وی گفتند چون شغلش بافنده بوده و در شهرستان دزفول زندگی میکرده و اصالتاً دزفولی بودند. قصهاش از این قرار است که ایشان در مغازه خودش مشغول بافندگی بودند و مقید بودند که نان خودشان را ، خودشان پخت و پز کنند و از بیرون نان نمیگرفتند . غذایی هم که بیشتر مصرف میکرد نان و ماست بود و بسیار در مسأله خورد و خوراک اهل احتیاط بودند. نزدیکیهای محل کسب ملامحمد جولا ، منزل یکی از سلاطین قاجار بوده که یک سربازی از آن منزل حفاظت و نگهبانی میکرده (هویت این سرباز هم مشخص نیست.)
این سرباز یک روز نزد ملامحمد جولا میآید و میگوید: مطلع شدم شما خودتان نان میپزید. اگر امکان دارد روزی دو قرص نان اضافهتر پخت کنید تا من هم استفاده کنم و هر چه قدر قیمتش شد تحویل بدهم
بعد از مدتی سرباز میآید پیش او و میگوید :
«جناب ملامحمدعلی! من چند وقت دیگر از دنیا میروم و مسئولیت کفن و دفن من به عهدة شما.»
ایشان هم میگوید :«من که به تنهایی نمیتوانم این کار را انجام بدهم.»
سرباز میگوید: «نه ، هستند افرادی که کمکت کنند.»
خلاصه بعد از چند روزی ، یک شب در منزل ایشان را میزنند و میگویند سرباز از دنیا رفت و شما مأمورید که کار دفن او را انجام دهید . ملامحمدعلی هم میرود و اعمال کفن و دفن او را انجام می دهد و برمیگردد. این قضیه تمام میشود و تا بعد از مدتها شبی میآیند درِ منزل ایشان را میزنند و میگویند :
«آقا ، با شما بیرون شهر کار دارند.»
میگوید: « کدام آقا ؟»
میگویند : «آقا امام زمان شما را خواسته.»
ملامحمدعلی با آن افرادی که به سراغش آمده بودند به خارج شهر میروند. آقا یک خیمهای خارج از شهر دزفول زده بودند. ملا محمدعلی وارد میشود سلام میکند. بعد از جواب سلام آقا به ایشان میفرماید: «ملامحمدعلی! مقام سرباز رابه تو دادهایم»
ملامحمدعلی خیال میکند شغل آن سرباز را که باید برود از منزل یکی از سلاطین قاجار نگهبانی دهد ، منظور آقاست . میگوید: «آقا! من که سربازی بلد نیستم و آموزش ندیدهام.»
آقا تبسمی میکنند و میگویند: «نه! ما مقام و منزلت سرباز را به تو دادیم.» باز هم متوجه نمی شود. برای بار سوم آقا میفرمایند : متوجه میشود که مقام و منزلت کعرفانی و مقام معنوی سرباز را میخواهند به او بدهند.
در واقع آن سرباز، سرباز حضرت ولیعصر (عج) بوده که با حضرت ارتباط داشته و برخی از مشکلات و معضلات مردم را حضرت از طریق این سرباز تأمین میکرده است . و آن مقام و منزلت را حضرت به ملامحمد علیجولا منتقل میکنند و از آن به بعد میشود سرباز ولیعصر.