از تو چه پنهون آقاجون دیگه امیدی ندارم
عمرم کفاف بده بیام سر رو ضریحت بزارم
حسرت به دل تو این دیار زندگی سخت شده برام
چند وقته توی خلوتم فقط حسین و کربلام
چه حالی داره ای خدا سینه زدن تو کربلا
غسل زیارت از فرات نگاه به گنبد طلا
کربلا عشقت من دیوونه کرده
الهی که یه شب بیاد تو حرمت اعتکاف کنیم
با پرچم هیئتمون دور ضریح طواف کنیم
دم دمای سحر که شد از توی بین الحرمین
بریم به سمت حرم عباس علمدار حسین
کربلا عشقت من دیوونه کرده
با ذکر یا ام البنین پا توی صحنش می ذاریم
از بارگاه با صفاش سوغاتی تربت میاریم
غصه کربلات آقا عقده توی گلوم شده
یه عمریه زیارتت حریمت آرزوم شده
میگن نمی دونی چقدر قشنگه بین الحرمین
دور تا دورش نخلای صف صفا میدن عالمین
همه میگن تو کربلا کبود رنگ آسمون
انگار یه دنیای دیگست که پا میده برا جنون
کربلا عشقت من دیوونه کرده
مناجات با امام حسین(ع)
تا صبح میخوابند و من تاصبح بیدارم
تازه به غیر از درد و دل ، من درد هم دارم
درمان بیندازی نگاهش هم نخواهم کرد
اما بجایش درد بفروشی خریدارم
دیروز مجنون بودم و حالا زلیخایم
من داستانم، قصه ی در حال تکرارم
این کوچه گردی ام برای کوچه گردی نیست
دارم نهال عشق را در کوچه می کارم
اشک مرا هر وقت میبینی تفضل کن
هر وقت گریه میکنم یعنی گرفتارم
من عرضه کردم خویش را، بی مشتری ماندم
مانند جنس دور ریز بین بازارم
جز کنج این کوچه دگر جایى ندارم من
جایى ندارم من ولی این کنج را دارم
هرطور باشی زندگی ما همانطور است
ابرو گره کردی، گره افتاد در کارم
من فقر را مانند فرزندم بغل کردم
نفرین به من گر دست از این کار بردارم
امروز که پشت درم خب دستگیری کن
فردا که اعلامیه ی ترحیم دیوارم