دوشنبه ۳ اسفند ۹۴
و لله در مالک و ما مالک لو کان من جبل لکان فندا و لو کان من حجر لکان صلدا. (علی علیه السلام)
علی علیه السلام را اصحاب خاص و شیعیان فداکاری بود که در همه حال در راه
محبت و طاعت او از بذل جان مضائقه ننموده و همواره مورد لطف و عنایت آنحضرت
قرار گرفته بودند ذیلا بطور اختصار بشرح حال بعضی از آنان اشاره میشود.
1 ـ مالک اشتر نخعی:
تعریف و توصیف مالک خارج از آنست که در این چند سطر نوشته است اشاره
مینمائیم. میفرماید یکی از بندگان خدا را بسوی شما (برای حکومت) روانه کردم
که در روزهای خوفناک نمیخوابد و در ساعات وحشت و اضطراب از برابر دشمن بر
نمیگردد و بیمناک نشود و بر بدکاران از سوزاندن آتش سختتر است و او مالک
بن حارث از قبیله مذحج است پس سخنش را بشنوید و فرمانش را در آنچه با حق
مطابقت دارد اطاعت کنید فانه سیف من سیوف الله زیرا او شمشیری از شمشیرهای
خدا است که تیزی آن کند نشود و ضربتش بی اثر نباشد [1] .
يكشنبه ۲ اسفند ۹۴
این محدوده زمانی نشانه هایی دارد که در اصطلاح «علایم آخِرُالزّمان» خوانده میشود.
علاوه بر این اصطلاح رایج، در فرهنگ مسلمانان، اصطلاح مشابه دیگری به نام
«اشراطُ الساعَة» وجود دارد. این اصطلاح که بیشتر نزد اهل سنّت رایج است،
به نشانه های وقوع قیامت اختصاص دارد؛ [1] ولی روایات ذکر شده ذیل این
عنوان، نشان میدهد که بسیاری از نشانه های آن، همچون نشانههای
آخِرُالزّمان است و میتوان بسیاری از نشانه های آخِرُالزّمان را نیز
نشانه های قیامت دانست. بخشی از مشخصه های آخِرُالزّمان عبارت است از:
1) گریز از دین
پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله درباره ویژگیهای انسانهای این دوران میفرماید:
یَأتِی عَلَی النَّاسِ زَمانٌ... دینُهُم دَراهِمُهُمْ وَ هَمُّهُمْ
بُطُونُهُمْ وَقِبلَتُهُمْ نِساؤُهُمْ یَرکَعُونَ لِلرَّغِیفِ
وَیَسْجُدُونَ لِلدِّرْهَمِ حیارَی سُکاری لا مُسلِمینَ وَ لا نَصاری»؛ [2]
.
«زمانی بر مردم خواهد آمد که درهم های آنان دینشان خواهد بود و همت ایشان
شکمشان و قبله آنها زنانشان. برای طلا و نقره، رکوع و سجود به جای
می آورند. آنان همواره در حیرت و مستی خواهند بود. نه بر مذهب مسلمانی اند و
نه بر مسلک نصرانی».
2) دنیا پرستی
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «سَیَأتِی عَلَی اُمَّتی زَمَانٌ
تَخْبُثُ فِیهِ سَرائرُهُمْ وَتَحْسُنُ فِیهِ عَلانِیَتُهُمْ طَمَعاً
فِیالدُّنیا وَلایُریدُونَ بِهِ مَا عِنْدَاللهِ رَبِّهِمْ یَکُونُ
دِینُهُمْ رِیَاءً لایُخالِطُهُم خَوفٌ یَعُمُّهُمُ اللّهُ مِنْهُ بِعِقابٍ
فَیَدعُونَهُدُعَاءَالغَرِیقِ فَلایَستَجِیبُ لَهُمْ»؛ [3] .
«زمانی بر امت من می آید که در آن زمان، درونهای مردم پلید میشود؛ ولی
ظواهرشان به طمع مال دنیا آراسته میگردد، به آنچه در پیشگاه خداوند هست،
دل نمیبندند. کارشان ریا و تظاهر است. خوف از خدا به دلشان راه نیابد و
خداوند آنان را به عذابی فراگیر دچار سازد. آنها چون غریق، خداوند را
میخوانند؛ ولی او دعایشان را مستجاب نمیکند».
3) آزمایشهای بزرگ
یکی دیگر از ویژگیهای این دوران امتحاناتی است که انسانها در آن پشت سر
میگذارند. با این آزمونها، مردم به دو گروه تقسیم میشوند: موفقها و
ناموفقها.
دراینباره پیامبرگرامی صلی الله علیه وآله به حضرت علی علیه السلام
میفرماید: «یا عَلیُّ اَعجَبُ النَّاسِ اِیماناًوَاَعْظَمُهُمْ یَقیناً
قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِالزَّمانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَبِیَّ وَحُجِبَ
عَنْهُم الحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوادٍ عَلَی بَیَاضٍ...»؛ [4] .
«ای علی! بدان شگفت آورترین مردم در ایمان و بزرگترین آنان در یقین مردمی
هستند که در آخِرُالزّمان - با آنکه پیامبر خود را ندیدند و از امام خود
محجوب اند - به نوشته که خطی سیاه بر صفحهای سپید است، ایمان می آورند».
پی نوشت ها:
[1] ر.ک: متقی هندی، کنزالعمال، ج 25335 و9؛ ابن جریر طبری، جامع البیان، ج
26، ص 69؛ جصاص، احکام القرآن، ج 2، ص 244؛ ابن جوزی، زادالمسیر، ج 8، ص
291.
[2] محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 11، ص 379، ح 13305؛ ر.ک: صحیح مسلم، ج 1، ص 131.
[3] شیخ کلینی، الکافی، ج 8، ص 306، ح 476؛ ر.ک: شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص 253.
[4] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص366؛ کمال الدین، ج1، ص288، باب 25، ح8.
يكشنبه ۲ اسفند ۹۴
مورخین تعداد اولاد علی علیه السلام را مختلف نوشتهاند و تا سی و شش تن (18 پسر و 18 دختر) ثبت کردهاند شیخ مفید و علامه طبرسی 27 اولاد برای آنحضرت ذکر کردهاند و ما ذیلا بطور اختصار بدانها اشاره مینمائیم.
1 ـ حسن بن علی علیهما السلام بزرگترین اولاد آنحضرت بوده و برای دانستن شرح حال و تاریخ زندگانی او بکتاب حسن کیست؟ مراجعه شود [1] .
2 ـ حسین بن علی علیهما السلام دومین اولاد علی علیه السلام بوده و برای دانستن شرح حال و تاریخ زندگانی او بکتاب حسین کیست؟ مراجعه شود [2] .
3 ـ زینب کبری (عقیله) در سال ششم هجری بدنیا آمد و در حباله نکاح پسر عم خود عبد الله بن جعفر بود.
4 ـ زینب صغری که کنیهاش ام کلثوم بود.
مادر این چهار تن فاطمه زهرا دختر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و اولین زوجه علی علیه السلام بود و تا فاطمه علیها السلام در قید حیات بود آنحضرت زوجه دیگری در اختیار نداشت. ـ محمد حنفیه که کنیهاش ابو القاسم و مادرش خوله دختر جعفر بن قیس حنفیه است.
6 و 7 ـ عمرو رقیه که توأم (دو قلو) بدنیا آمدند و مادرشان ام حبیب دختر ربیعه است.
8 و 9 و 10 و 11 ـ عباس (حضرت ابو الفضل) و جعفر و عثمان و عبد الله که هر چهار تن در کربلا بدرجه رفیعه شهادت نائل آمدند و مادرشان ام البنین دختر حزام بن خالد کلابی است که در رثاء فرزندانش گوید:
یا من رای العباس کر علی جماهیر النقد
و وراه من ابناء حیدر کل لیث ذی لبد
انبئت ان ابنی اصیب برأسه مقطوع ید
ویلی علی شبلی امال برأسه ضرب العمد
لو کان سیفک فی یدیک لمادنی منه احد
و علی علیه السلام ام البنین را برهنمائی عقیل تزویج نمود چون عقیل بانساب عرب آشنا بود حضرت باو فرمود که برای من زنی اختیار کن تا فرزند شجاعی آورد عرض کرد ام البنین کلابیه را تزویج کن که از پدران او شجاعتر کسی در قبائل عرب نبوده است و مقصود علی علیه السلام وجود حضرت ابو الفضل بود که با برادران دیگرش در رکاب با سعادت حسین علیه السلام در کربلا شربت شهادت نوشیدند سید جعفر حلی ضمن قصیده غرائی در مورد شجاعت عباس علیه السلام که از پدرش ارث برده بود گوید:
بطل تورث من ابیه شجاعة
فیها انوف بنی الضلالة ترغم
فی کفه الیسری السقاء یقله
و بکفه الیمنی الحسام المخذم
قسما بصارمه الصقیل و اننی
فی غیر صاعقة السماء لا اقسم.
12 ـ یحیی که مادرش اسماء بنت عمیس بود و یحیی در کودکی پیش از شهادت پدرش از دنیا رفت. اسماء قبلا زوجه جعفر بن ابیطالب بود پس از شهادتجعفر در جنگ موته ابو بکر او را تزویج کرد و محمد از او بوجود آمد پس از وفات ابو بکر علی علیه السلام اسماء را بحباله نکاح خود در آورد.
13 و 14 ـ ام الحسن و رمله مادرشان ام سعید دختر عروة بن مسعود ثقفی است.
15 ـ 16 ـ محمد اصغر مکنی بابو بکر و عبد الله مادرشان لیلی دختر مسعود دارمیه و هر دو در کربلا بشهادت رسیدند.
17 تا 27 ـ نفیسه، زینب صغری، رقیه صغری، ام هانی، ام کرام، جمانه، امامه، ام سلمه، میمونه، خدیجه، فاطمه که از زنان دیگر آنحضرت بودند و اعقاب علی علیه السلام فقط از پنج تن از اولاد او یعنی حسنین علیهما السلام و محمد حنفیه و حضرت ابو الفضل و عمر میباشد [3] .
پی نوشت ها:
[1] این کتاب تا کنون دو مرتبه بوسیله انتشارات فراهانی بقطع وزیری و جیبی چاپ شده است.
[2] این کتاب چهار مرتبه بوسیله انتشارات فروغی بطبع رسیده است.
[3] ارشاد مفید جلد 1 باب 4 ـ اعلام الوری.
يكشنبه ۲ اسفند ۹۴
قل هذه سبیلی ادعو الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی.
(سوره یوسف آیه 108)
در اینجا بدون استناد بآیات و روایات وارده فقط به بحث عقلی و استدلالی پرداخته و نتیجه را بمعرض قضاوت بی طرفانه میگذاریم؟
دلیل یکم:
در اینکه خود پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله صاحب وحی و قرآن بوده و عالم برموز آفرینش و اولین شخصیت بشری از نظر کمال و اخلاق بود میان تشیع و تسنن اختلافی نیست.
اکنون میگوئیم جانشین پیغمبر صلی الله علیه و آله پس از آنحضرت هر کسی باشد لا اقل باید آدم درستکاری باشد. برای اینکه بنفع حریف سخن گفته باشیم از کلیه شرایط لازمه امامت صرف نظر کرده و فقط درستکاری را ملاک عمل قرار میدهیم زیرا کسی که درستکار هم نباشد اصلا شایستگی دخالت در هیچ کار مردم را ندارد چه رسد باینکه در مسند پیغمبر بنشیند و البته این سخن مورد قبول تمام مردم روی زمین خواهد بود بدلیل اینکه اصل بر اینست که همه مردم درستکار باشند حال اشخاص عادی فاقد صفت مزبور شدند چندان مهم نیست اما بر خلیفه مسلمین یعنی بر کسی که ادعای جانشینی پیغمبر را داشته و مسند آنحضرت را اشغال کرده است فرض و حتم است که امین و درستکار باشد و این امانت و درستکاری تنها در مورد خلیفه بلا فصل نیست بلکه شرط دائمی و اصلی خلافت است که تمام جانشینان پیغمبرباید صدیق و امین باشند، از نشانهها و علائم درستکاری اینست که شخص امین بحق خود قانع بوده و بحقوق دیگران تجاوز نمیکند. از طرفی اگر چیزی یا مقام و عنوانی تماما و فی نفسه مورد ادعا و تصاحب دو نفر قرار گیرد نظر بمحال بودن اجتماع ضدین نمیتوان ادعای هر دو نفر را صحیح دانست.
مثلا اگر دو نفر (در زمان واحد) هر یک جداگانه ادعای مالکیت شش دانگ خانهای را داشته باشند و یا ادعای ریاست یک کارخانه و یا مدیریت شرکتی را بکنند نمیتوان سخن هر دو را صحیح دانست زیرا شش دانگ خانه یا مال اولی است و یا متعلق بدومی است و رئیس کارخانه و مدیر شرکت نیز یکی از آن دو تن خواهد بود و هر دو نفر در ادعای خود صادق نمیباشند [1] .
شنبه ۱ اسفند ۹۴
روزگاری بر دنیا سپری شده که دیباچه زندگی دنیایی به شمار میآید و زمانی نیز خواهد گذشت که پایان این کتاب خواهد بود. برگههای پایانی کتاب زندگی انسان در زمین «آخِرُالزّمان» خوانده میشود. «آخِرُالزّمان» اصطلاحیاست که در فرهنگ اغلب ادیان بزرگ بهچشم میخورد و در ادیان ابراهیمی، از برجستگی و اهمیت ویژهای برخوردار است. این اصطلاح معمولاً به روزگار پایانی دنیا و رویدادهاییگفته میشودکه ممکن است در این بخش از زندگی دنیوی به وقوع پیوندد. ادیان بزرگ در باره آن پیشگوییهایی کردهاند؛ برای مثال در «انجیل» آمده است: «... و این را بدان که اوقات صعب در زمان آخر خواهد رسید، زیرا که خواهند بود مردم خود دوست و زرپرست و مغرور و متکبّر و کفرگو و نافرمان والدین و حقناشناس و بیدین، و بی الفت و بی وفا و خبث کننده و بیپرهیز و بیحلم و با خوبان بیاعتنا، و خائن و کم حوصله و عبوس کننده و عیش را بر خدا ترجیح میدهند». [1] .
قرآن مجید در آیات فراوان به دوران «آخِرُالزّمان» اشاره کرده [2] و در معارف ارزشمند اسلامی، این اصطلاح در دو معنای کلی به کار رفته است:
1. مدت زمانی طولانی که با ولادت پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله آغاز و با شروع رستاخیز بزرگ پایان مییابد. از این رو آن پیامبر الهی را پیامبر آخِرُالزّمان نیز نامیدهاند. [3] .
2. مدت زمانی که با ولادت واپسین جانشین پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله حضرت مهدیعلیه السلام مقارن شده و زمان غیبت و ظهور را در برگفته، با شروع قیامت به انجام میرسد.
روایات معصومینعلیهم السلام نشان میدهد:
یکم. با سپری شدن این دوران، بساط زندگی دنیوی برچیده و مرحلهای جدید در نظام آفرینش آغاز میشود.
دوم. آخِرُالزّمان خود به دو مرحله کاملاً متفاوت تقسیم میشود: دوران نخست که در آن انسان به مراحل پایانی انحطاط اخلاقی میرسد. فساد اخلاقی و ستم همه جوامع بشری را فرا میگیرد و واپسین امیدهای بشری به ناامیدی میگراید. دوران بعد، عصر تحقّق وعدههای الهی به پیامبران و اولیای خدا است وبا قیام مصلح جهانیآغاز میشود.
کلیات عقاید مربوط به «آخِرُالزّمان» تقریباً از سوی همه فرقههای بزرگ اسلامی پذیرفته شده است؛ ولی در خصوص وابستگی این تحولات به ظهور مهدی موعودعلیه السلام و نیز هویت او اختلاف نظر وجود دارد. شیعیان دوازده امامی، حضرت مهدیعلیه السلام و حکومت جهانی او را حسن ختام حیات بشر در کره زمین و او را همان موعود امتها میدانند. در نظر آنان، با ظهور حضرت مهدیعلیه السلام، برخی از ائمه و نیکان و صالحان و نیز بدان و تبهکاران تحت عنوان «رجعت» به دنیا باز میگردند وزندگی دنیاییپایان مییابد.
با گلگشتی در کلمات نورانی معصومانعلیهم السلام، میتوان واژههایی را که بیانگر پیوند مهدویّت و آخِرُالزّمان است، یافت. این واژهها عبارت است از:
1 . «آخِرُالزَّمان» (پایان زمان)
پیامبرصلی الله علیه وآله بهحضرت علیعلیه السلام فرمود: «اَلا اُبَشِّرُکَ اَلا اُخْبِرُکَ یا عَلِیُّ فَقالَ: بَلی یا رَسُولَاللَّهِ فَقالَ کانَ جَبْرَئیلُ عِندی آنِفاً وَاَخْبَرَنی اَنَّ القائِمَ الَّذِی یَخْرُجُ فِی آخِرِالزَّمانِ فَیَمْلَأُ الاَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوراً مِنْ ذُرّیَّتِکَ مِنْ وُلْدِالحُسَیْنِ». [4] .
«آیا تو را بشارت ندهم؟ آیا تو را خبر ندهم؟ عرض کرد: بله، یا رسول اللّه! آن حضرت فرمود: هم اینک جبرئیل نزد من بود و مرا خبر داد قائمی که در آخِرُالزّمان ظهور میکند و زمین را پر از عدل و داد میسازد - همان گونه که از ظلم و جور آکنده شده - از نسل تو و از فرزندان حسینعلیه السلام است».
2 . «لا تَذهَبُ الدُّنیا» (دنیا به پایان نمیرسد)
این تعبیر بیانگر حتمی بودن تحقّق حوادثی است که پس از آن ذکر میشود. عبداللّه بن مسعود میگوید: رسول گرامی اسلامصلی الله علیه وآله فرمود: «لا تَذهَبُ الدُّنیا حَتّی یَلِیَ اُمَّتِی رَجُلٌ مِنْ اَهلِ بَیْتِی یُقالُ لَهُ المَهْدِیُّ»؛ [5] «دنیا به پایان نمیرسد؛ مگر اینکه امت مرا مردی رهبری کند که از اهل بیت من است و به او مهدی گفته میشود».
و روشن است دنیا به پایان نمیرسد مگر اینکه بخش پایانیاش (آخِرُالزّمان) را پشت سرگذارد.
3 . «لا تَقُومُ السّاعَة» (قیامت برپا نمیشود)
پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه وآله فرمود:
«لا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّی یَقُومَ قائِمٌ لِلحَقِّ مِنَّا وَذلِکَ حِینَ یَأذَنُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ وَمَنْ تَبِعَهُ نَجا وَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ هَلَکَ...»؛ [6] «قیامت بر پا نمیشود تا اینکه قیام کنندهای به حق از خاندان ما قیام کند و این هنگامی است که خداوند به او اجازه فرماید و هر کس از او پیروی کند، نجات مییابد و هر کس از او سرپیچد، هلاک خواهد شد».
4 . «لاتَنقَضِی الاَیَّامُ» (روزها منقضی نگردد)
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: «وَلا تَنْقَضِی الاَیَّامُ حَتّی یَمْلِکُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتِی یُواطِیءُ اِسمُهُ اِسْمی»؛ [7] «روزها منقضی نگردد تا اینکه مردی از اهلبیت من بر زمین حکومت کند که همنام من است».
5 . «لَوْ لَمْ یَبقَ مِنَ الدُّنیا اِلاّ یَومٌ واحِدٌ» (اگر از دنیا بیش از یک روز باقی نماند)
امیرمؤمنانعلیه السلام بر بالای منبر در شهر کوفه چنین فرمود: «لَو لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنیا اِلاَّ یَوْمٌ واحِدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلک الیَومَ حَتی یَبْعَثَاللّهُ رَجُلاً مِنّی»؛ [8] «اگر از دنیا بیش از یک روز باقی نماند، خداوند آن روز را چنان طولانی خواهد کرد تا اینکه مردی از خاندانم بر انگیخته شود».
6 . «عِندَ اِنقِطاعٍ مِنَ الزَّمانِ» (در بخش پایانی زمان)
پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمود: «یکُونُ عِنْدَ اِنقِطَاعٍ مِنَ الزَّمانِ وَظُهُورِ الفِتَنِ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ المهدی عَطاؤهُ هَنیِئاً»؛ [9] «هنگام پایان زمان وآشکار شدن فتنهها، مردی هست کهبهاو مهدیگفتهمیشود و بخشش بسیار دارد».
پی نوشت ها:
[1] کتاب مقدس، ترجمه فاضل خان همدانی، نامه دوم پولس حواری به تیموتیوس، باب سوم.
[2] ر.ک: سوره واقعه (59)، آیات 40 و14 و 49؛ حجر (15)، آیه 24؛ اعراف (128).
[3] شیخ صدوق، کمالالدین، ج 1، ص 190؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 40، ص 177؛ ج 2، ص 87؛ همچنین ر.ک: تفسیر قرطبی، ج 4، ص 306؛ تفسیر طبری، ج 1، ص 557.
[4] ابن ابی زینب نعمانی، الغیبة، ص 357.
[5] شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص 182، ح 141 و ر.ک: سنن ترمذی، ج 4، ص 505؛ مسند احمد، ج 1، ص 377؛ تاریخ بغداد، ج 4، ص 388.
[6] شیخ صدوق، عیون اخبار الرضاعلیه السلام، ج2، ص59؛ ر.ک: کشفالغمة، ج 2، ص 459.
[7] طبری، آملی، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 258.
[8] کتاب الغیبة، ص 46. ر.ک: شیخ صدوق، کمال الدین و تمامالنعمة، ج 1، ص 317، ح 4؛ ابن شهرآشوب، المناقب، ج 2، ص 227.
[9] اربلی، کشفالغمة، ج 3، ص 260؛ ر.ک: بحارالانوار، ج 51، ص 82.
شنبه ۱ اسفند ۹۴
همانگونه که در قرآن کریم آمده است، شیطان از سجده بر انسان خودداری کرد (حجر/31) و از درگاه خداوند رانده شد (حجر/34). در این هنگام او از خداوند درخواستی کرد:
«قالَ رَبِّ فَأنظِرْنی إلی یَومِ یُبْعَثونَ (حجر/36):گفت: پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده بگذار!)».
خداوند در پاسخ او:
«قالَ فَإنّکَ مِنَ الْمُنْظِرینَ - إلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلومِ (حجر/37و38) فرمود:تو از مهلت یافتگانی! (امّا نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا روز و وقت معیّنی.»
از این تعبیر معلوم می شود در خواست شیطان، اجابت نشده است، و طبق فرموده امامان علیهم السّلام منظور از روز وقت معیّن، وقت ظهور امام قائم (عج) است.
بنابر این شیطان در این وقت کشته می شود یا می میرد.
در روایات می خوانیم، شخصی در مورد جمله
«یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلومِ»
که در آیه مذکور آمده از امام صادق علیه السّلام سؤال کرد، امام علیه السّلام فرمود:
«وقتی که قائم (عج) ظهور کند و به مسجد کوفه بیاید، در این مسجد، شیطان به حضور آن حضرت می آید و زانو به زمین می زند و می گوید:
«یا وَیْلَهُ مِنْ هذَا الْیَوْمِ: وای از این روز».
آنگاه امام قائم (عج) موی پیشانی شیطان را می گیرد و گردنش را می زند و او را به هلاکت می رساند، این روز وقت معلوم، (در آیه مذکور) است. («اثباة الهداة»، ج7، ص101)
بنابر این شیطان کشته می شود، ولی در اینجا این سؤال پیش می آید: پس دیگر مردم آزادی در اراده ندارند و همچون فرشتگان مجبور به اطاعت خدا خواهند بود؟
خیر، آزادی اراده و اختیار از انسانها گرفته نمی شود، منظور از کشتن شیطان این است که ریشه های فساد و عوامل انحراف و ظلم و جور در عصر درخشان حکومت امام عصر (عج) نابود می گردد و به جای آن عقل و ایمان حکومت می کند، چنانکه در حدیث دیگری نیز می خوانیم:
«در صحف ادریس پیامبر علیه السّلام آمده: تو ای شیطان! تا زمانی که مقدّر کرده ام که زمین را در آن زمان از کفر و شرک و گناه پاک سازم، مهلت داده خواهی شد، ولی در این زمان (به جای تو) بندگان خالص و پاکدل و با ایمان روی کار آیند آنها را خلیفه و حاکم زمین می کنم و دینشان را استوار می سازم، که تنها مرا می پرستند و هیچ چیز را شریک من قرار نمی دهند، در آن روز است که تو (شیطان) و همه لشکریانت از پیاده و سواره را نابود می نمایم» («بحار الانوار»، ج 52، ص 384)
توضیح بیشتر اینکه کشته شدن و نابودی شیطان همانند کشته شدن و نابودی انسان نیست، شیطان مانند بشر جسم ندارد که کشته شود، کشته شدن او در مورد بالا، همان قطع نفوذ او و مرگ حکومت و تزویر او می باشد. («حضرت مهدی (عج)، فروغ...»، ص 132)