درکوچه درویشان یک شب گذرم افتاد
در محفل بی خویشان آنجا نظرم افتاد
دیدم که خرد آنجا بنشسته زده زانو
مست از می یا حیدر در زمزمه یا هو
عقل و خرد و دینم نذر قدمش کردم
از کوچه درویشان میل حرمش کردم
در شهر نجف دیدم لیلا وزلیخا را
در طوف حرم دیدم من آدم و عیسی را
دیدم که علی باشد بر مسندسلطانی
جبرئیل و ملک دیدم در خدمت درباری
هم راز پیامبر را در تخت شرف دیدم
من صورت داور را در شاه نجف دیدم
مرا در تن بود تا جان علی گویم علی جویم
چه در پیدا چه در پنهان علی گویم علی جویم
به کامم تا زبان باشد زبان تا در دهان باشد
بهر لفظ و بهر عنوان علی گویم علی جویم
زقدسیات سبحانی هم از آیا ت قرآنی
بهر تفسیر و هر تبیان علی گویم علی جویم
اگر سباح در بحرم اگر سیاح هر شهرم
بهر مرز و بهر سامان علی گویم علی جویم
علی مولای درویشان صفا بخش دل ایشان
به هر دردی پی درمان علی گویم علی جویم
نخواهم جز علی دینی نه جز آئینش آئینی
بهر دم از سر ایمان علی گویم علی جویم
چو بلبل گر به بستانم به یاد شاه مردانم
بهر نغمه بهر الحان علی گویم علی جویم
زمهرش مست و حیرانم غم و شادی نمی دانم
چه در باغ و چه در بستان علی گویم علی جویم
من آن مرغ شب آویزم به ذکر او سحر خیزم
همه شب با هزار افغان علی گویم علی جویم
بر آورم سر چو در محشر به یاد ساقی کوثر
علی سلطان انس و جان علی گویم علی جویم
موافق گر دل آگاهی مجو غیر از علی شاهی
همی گو از دل و از جان علی گویم علی جویم