دلیلِ استغاثه ی، غروبِ بی قرارها

دلیلِ استغاثه ی، غروبِ بی قرارها
زلالِ عاشقانه و ، خروش چشمه سارها

سروده ی قدیمیِ فصول سرد سالها
لطافت نگاه تو لطافت بهارها

منم که محو دیدن ،گلی به روی شاخه ام
لبی که فخر میکند، به سرخیِ انارها

به رسم مردم عجم،شکارگاه حاضر است
تو هم به رسم شاهها،بزن بر این شکارها

تو زلف را به هم بزن که چشم خیره می کنی
بکش به دار گردنم، به دست تارتارها

چه گویم از مقام تو که جمعِ چهارده تنی
فدای قدو قامتت، خدایِ باوقارها

به مقدمت درآمده لباسهای عیدمان
بیا نگاه کن به ما، به رختِ نو نوارها

زخود سوال میکنم که اوج رحمت تو را
چگونه وصف میکند کلام شهریارها؟

هلال ماه شاهدی،تمام سال گریه ام
گذشته از دوازده،رسیده تا هزارها

برای وقت آمدن،سیاه لشگر توام
شما اجازه می دهی،بمانم این کنارها؟

امید بسته ام به آن، غروبِ روز جمعه که
خبر به عرش می رسد زجانب منارها

که آی مردم زمین، که آی اهل آسمان
به سر رسید عاقبت،تمام انتظارها

شاعر : عبدالحسین مخلص آبادی

۱۰ ۴
بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ

بِأَبصـارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ

و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ

و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـلَمین ۞

-------------------------
به امید گوشه چشمی از حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب سلام الله علیها

1393/11/15
---------------------------
هرگونه کپی برداری بدون ذکرمنبع شرعاحرام است.
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان