تو را به خواب هم نمیبینم،
نه از بیمیلی دل،
از شدتِ خواهشِ بیدار ماندن…
تا شاید روزی، در بیداریام قدم بگذاری،
و شبها، به خوابِ نبودنت تبعید نشوم...
تو را به خواب هم نمیبینم،
نه از بیمیلی دل،
از شدتِ خواهشِ بیدار ماندن…
تا شاید روزی، در بیداریام قدم بگذاری،
و شبها، به خوابِ نبودنت تبعید نشوم...