پنجشنبه ۲۸ آبان ۹۴
جناب آقای سید رضا رضایی گفتند:
یک نفر ارمنی به نام لاهوتی در تهران بود که 3 عدد ماشین لیلانداف داشت و
جلوی هر کدام از ماشینها نوشته بود: شرکت با ابوالفضل العباس علیهالسلام.
در یکی از مسافرتها من با او هم سرویس بودم.
پرسیدم علت چیست که شما خود را در این ماشینها با حضرت قمر منیر بنی هاشم علیهالسلام شرکت کرده اید؟
گفت: من در سال 1319 شمسی با ماشین کرام که تازه به ایران آمده بود، عازم
زاهدان بودم و زن و بچه را نیز برای تفریح با خود به آن شهر میبردم. در
گردنهای، ترمز ماشین بریده شد و به دنبال آن در سر یک پیچ، کنترل ماشین در
شرف سقوط بود، یک دفعه همسرم گفت: یا ابوالفضل علیهالسلام! و ماشین
میخکوب شد.
پس از آنکه از مرگ نجات پیدا کردیم، به زنم گفتم: این، اسم چه کسی بود که
شما صدا زدید؟ گفت: وقتی که ما در تهران بودیم، یک روز در خانه ی اجارهای
مشغول لباس شستن بودم که بچه ی صاحبخانه در حوض افتاد زن صاحبخانه، که مادر
بچه باشد گفت: یا ابوالفضل علیهالسلام! من این اسم را نخستین بار از او
شنیدم، و دیگر چیزی نمیدانم. زمانی که من این حرف را شنیدم، تکان خوردم و
چندی بعد که عبورم به مشهد مقدس افتاد نزد یکی از علمای مشهد - گویا آیت
الله سبزواری بود - رفته و به دست مبارک ایشان مسلمان شدم. سپس مرا به
بیمارستان امام رضا علیهالسلام شریک کرده ام و خود من هم، با وجود اینکه
هنوز ارامنه به همان نام اول صدایم میزنند، مسلمانم و این سیاست کار ماست.
منبع:کرامات باب الحوایج (زندگانی حضرت ابوالفضل العباس و سی و چهار کرامت
و عنایت آن حضرت) ؛ سید بشیر حسینی ؛ نسیم حیات صفحات74 و 7