فضائل و مقامات امام حسن علیهم السلام - بخشش امام حسن

اربلی از سعید بن عبدالعزیز نقل کرده است:
امام حسن علیه‏السلام از مردی شنید از پروردگار خود می‏خواهد که ده هزار درهم به او روزی کند، امام حسن علیه‏السلام به منزل خود برگشت و ده هزار درهم برای او فرستاد. [1] .
ابن‏ شهرآشوب می‏گوید:
غاضری نزد امام حسن علیه‏السلام آمد و گفت:من رسول خدا صلی الله علیه و آله را نافرمانی کردم. امام حسن علیه‏السلام فرمود:بد کردی، چگونه؟ او گفت:رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:مردمی که زن را بر خود پادشاه کنند [و زن‏ سالار شوند]، رستگار نخواهند شد، و زنم بر من سالاری کرد و دستور داد تا برده‏ ای را بخرم، و خریدم و او فرار کرد. امام حسن علیه‏السلام فرمود:یکی از این سه چیز را اختیار کن:اگر می‏خواهی، بهای برده را برگزین. و او [بی‏درنگ] گفت:همین جا! و از این [به آن دوی دیگر] عبور نفرما، برگزیدم. پس امام حسن علیه‏السلام بهای برده را به او داد. [2] .
و نیز می‏گوید:
گروهی نزد امام حسن علیه‏السلام - که غذا می‏خورد - آمدند و سلام کردند و نشستند. امام حسن علیه‏السلام فرمود:بفرمایید، که غذا را برای خوردن گذاشته‏اند. [3] .
ابن ‏عساکر با سند خود نقل کرده است:
ابوهارون گفت:حج‏کنان راه افتادیم و وارد مدینه شدیم، و با خود گفتیم:ای کاش خدمت فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله - امام حسن علیه‏السلام - رسیده، بر او سلام کنیم! و نزد او رفتیم و درباره ‏ی مسافرت و احوال خود با او سخن گفتیم، و چون بیرون آمدیم برای هر یک از ما چهارصد [درهم] فرستاد، و ما به فرستاده‏ ی آن حضرت گفتیم:ما [پول] داریم و نیازی نداریم. و او گفت:نیکی امام حسن علیه‏السلام را برنگردانید.
و ما نزد امام حسن علیه‏السلام برگشتیم و از بی ‏نیازی خود خبر دادیم. آن حضرت فرمود:احسان مرا برنگردانید. ای کاش دستم بیش‏تر باز بود! این برای شما کم است، هان! من به شما توشه‏ای [و مژده‏ای] می‏دهم، و آن این است که در روز عرفه، خداوند متعال، بر بندگان خود به فرشتگان مباهات می‏کند و می‏فرماید:«بندگانم از هر سو نزد من آمده‏ اند تا رحمت مرا بخواهند، و من شما را گواه می‏گیرم که نیکوکارشان را بخشیدم، و ایشان را شفیع گنهکاران‏شان قرار دادم، و چون روز جمعه شود، پس باز چنان کنم.» [4] .
ابن‏ شهرآشوب می‏گوید:
و [این اشعار] از حسن بن علی علیه‏السلام است:
حقا که بخشش بر بندگان، واجب خداوندی است که در کتاب استوار [آسمانی او، قرآن] خوانده می‏شود. به بندگان سخاوتمند خود، مژده‏ ی بهشت داده است و برای بخیلان، آتش دوزخ آماده کرده است، کسی که دستانش بر بندگان راغب [و نیازمند خدا]، بخشش نداشته باشد، مسلمان نیست.
و نیز از اوست:از قدرت [خداوند] همه‏ی خلایق پدید آمدند که برخی سخاوتمند و برخی بخیل‏اند؛ اما سخاوتمند، در آسایش خواهد بود و بخیل، در غمی دراز.
و از همت [بلند] امام حسن علیه‏السلام این است که گفته‏اند:آن حضرت در شام نزد معاویه رفت و او بارنامه‏ ی بار بزرگی را حاضر کرد و پیش روی آن حضرت گذاشت، و چون آن حضرت خواست بیرون آید، خادمی کفش او را جفت کرد، و آن حضرت [نیز] همه‏ ی آن را به او بخشید. [5] .
ابن ‏عساکر با سند خود نقل کرده است:
ابوهشام قناد گفت:من کالاهایی را از بصره حمل کرده، نزد حسن بن علی علیه‏السلام می‏ آوردم، و او [در خرید آن،] با من چانه می‏زد، و [پس از معامله] چه بسا از نزد او برنخاسته بودم که همه را می‏بخشید، و می‏فرمود:پدرم از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرد که فرمود:فرد مغبون، نه ستوده است و نه دارای پاداش. [6] .
اربلی می‏گوید:
کسی نزد امام حسن علیه‏السلام آمد و از او حاجتی خواست. آن حضرت فرمود:فلانی! حق درخواست تو بزرگ، و شناخت آنچه باید به تو داد، مهم است و دستانم از رساندن تو به آنچه شایسته‏ ی آنی، ناتوان است. و [خدمات] فراوانی که در راه [رضای] خدای سبحان باشد، اندک است، و من در دارایی خود، چیزی را که وافی به سپاست باشد ندارم. پس اگر آنچه را که مقدور است، بپذیری و زحمت گردآوری و آهنگ تکلف حق واجب [بیشتر] خود را از من برداری، انجام خواهم داد.
عرض کرد:ای فرزند رسول خدا! همان اندک را قبول می‏کنم، و بخشش شما را سپاس می‏گویم، و عذر نداشتن را [نیز] می‏پذیرم.
امام حسن علیه‏السلام وکیل خود را خواست، و با او به حساب کامل هزینه ‏های خود رسیدگی کرد، و فرمود:آن زائد بر سیصد هزار درهم را بیاور. و او پنجاه هزار درهم آورد.
امام حسن علیه‏السلام فرمود:آن پانصد دینار چه شد؟ وکیل عرض کرد:نزد من است. آن حضرت فرمود:آن را نیز بیاور. و همه‏ی این درهم‏ها و دینارها را به آن مرد سائل داد و فرمود:کسی را بیاور تا آن را حمل کند. و او دو نفر را آورد، و امام حسن علیه‏السلام ردای خود را برای کرایه ‏ی آن دو نفر، [نیز] پرداخت؛ خدمتکاران عرض کردند:سوگند به خدا! دیگر پولی نزد ما نماند.
امام حسن علیه‏السلام فرمود:لکن من امیدوارم که نزد خدا پاداشی بزرگ داشته باشم. [7] .
ابن ‏شهرآشوب می‏گوید:
و از سخاوتمندی حسن بن علی علیه‏السلام این است که نقل شده است:کسی از او درخواست [کمکی] کرد، و امام حسن علیه‏السلام به او پنجاه هزار درهم و پانصد دینار داد، و فرمود:حمالی بیاور که آن‏ها را برایت حمل کند. و او حمالی آورد و آن حضرت علیه‏السلام ردای [شخصی] خود را به او داد و فرمود:این [نیز] کرایه‏ ی حمال.
و هنگامی که یکی از بادیه‏نشینان نزد آن حضرت آمد، فرمود:هر چه در صندوق است به او بدهید. و در آن صندوق بیست هزار دینار بود که همه را به او دادند. بادیه ‏نشین گفت:مولای من! نگذاشتی نیازم را بگویم و زبان به ستایش باز کنم! امام حسن علیه‏السلام [این اشعار را] سرود:
ما مردمی هستیم که بخشش ما [همچون] مروارید و برلیان نابی است که در آن، امید و آرزوها [ی نیازمندان] خوش می‏خرامند.
وجود [و دستان] ما پیش از درخواست [ایشان] بخشش می‏کند، تا مبادا آبروی کسی که سؤال می‏کند، بریزد.
اگر دریا برتری عطای ما را بداند، پس از لبریزی [و سرکشی] خود، از شرم پس رود [و فرو شود]. [8] .
مجلسی رحمه الله از کتاب العدد القویة نقل کرده است:
گفته‏ اند:مردی روبه‏ روی حسن بن علی علیه‏السلام ایستاد و گفت:ای فرزند امیرمؤمنان! تو را سوگند می‏دهم به آن خدایی که این نعمت‏ها را از روی اکرام خود - بی‏ هیچ واسطه‏ ای - به تو عطا فرمود! حقم را از دشمن بگیر؛ زیرا او سر به هوا و بیدادگری است که پیر کهنسال را احترام نمی‏گذارد و کودک خردسال را رحم نمی‏کند. و امام حسن علیه‏السلام - که تکیه داده بود - نشست و فرمود:دشمنت کیست تا حقت را بگیرم؟
عرض کرد:فقر. پس امام حسن علیه‏السلام لحظاتی سر در اندیشه فرو برد، سپس سر بلند کرد و به خادم خود فرمود:آنچه نزد تو هست، بیاور. و او پنج هزار درهم آورد. امام حسن علیه‏السلام فرمود:آن را به او بده. و به او فرمود:تو را به این قسم‏هایی که به من دادی، سوگند می‏دهم که هر زمان که [این] دشمن بیدادگر به سراغت آمد، نزد من بیا و دادخواهی کن. [9] .
در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه‏السلام آمده است:
کسی هدیه ‏ای نزد امام حسن علیه‏السلام آورد. امام حسن علیه‏السلام فرمود:کدام یک را بیش‏تر دوست داری؟ این که به جای هدیه ‏ی تو، بیست برابر آن (بیست هزار درهم) به تو دهم، یا دری از علم به رویت بگشایم که در دیار خود، به فلان ناصبی غلبه پیدا کنی و ناتوانان آن سامان را [از شر او] نجات بخشی؟ اگر خوب انتخاب کنی، هر دو را برایت فراهم کنم و اگر نه آن را که خواسته‏ای. عرض کرد:ای فرزند رسول خدا! آیا پاداش غلبه‏ ی بر آن ناصبی و نجات آن ناتوانان، به اندازه‏ی بیست هزار درهم است؟ فرمود:بلکه بیست میلیون بار بیش از همه ‏ی دنیا.
عرض کرد:ای فرزند رسول خدا! پس چگونه آن را که پست‏تر است، برگزینم؟! من آن سخن را - که برتر است و دشمنان خدا را از اولیای خدا دور می‏کند - انتخاب کردم. امام حسن علیه‏السلام فرمود:خوب انتخاب کردی! و آن دانش را به او آموخت، و بیست هزار درهم نیز به او داد، و او رفت و آن ناصبی را منکوب [و مغلوب] کرد، و خبرش به امام حسن علیه‏السلام رسید. و چون نزد امام حسن علیه‏السلام آمد، به او فرمود:ای بنده‏ی خدا! کسی چون تو، سود نبرده و کسی چون تو، دوستان بامحبتی پیدا نکرده است. تو، اولا، محبت خدا را به دست آوردی؛ ثانیا، محبت محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه‏السلام را؛ ثالثا، محبت خاندان پاک و معصوم آنان را؛ رابعا، محبت فرشتگان مقرب خدا را؛ خامسا، محبت برادران ایمانی خود را، و به شمار هر انسانی، پاداشی به دست آوردی که هزار بار برتر از دنیاست. گوارایت باد، گوارا. [10] .
راوندی رحمه الله از ابوبصیر نقل کرده است:
علی بن دراج، هنگام مرگ، برایم نقل کرد:خدمت امام باقر علیه‏السلام رسیدم و عرض کردم:مختار مرا برای برخی از کارهای خود به کار گرفت و من به مالی دست یافتم که برخی از آن، تلف شد و مقداری را مصرف کردم و مقداری هم بخشیدم. اینک دوست دارم که شما مرا از آن، حلال [و آزاد] کنید. امام باقر علیه‏السلام فرمود:حلالت باشد. عرض کردم:فلانی برای من نقل کرد که از حسن بن علی علیه‏السلام درخواست کرد تا در رجعت، زمینی به او اختصاص دهد، و آن حضرت فرمود:من کاری بهتر از آن برای تو می‏کنم؛ من خود و پدرانم را ضامن بهشت تو می‏کنم. آیا [امام حسن علیه‏السلام] این کار را کرد؟ فرمود:آری. عرض کردم:من نیز می‏خواهم که تو و پدرانت ضامن بهشت من باشید [آیا می‏شود؟] فرمود:آری. ابوبصیر می‏گوید:این سخن را برای من گفت و مرد، و من آن را به کسی نگفتم. پس از مدتی حرکت کردم و وارد مدینه شدم، و نزد امام باقر علیه‏السلام رفتم. آن حضرت تا مرا دید، فرمود:علی از دنیا رفت؟ عرض کردم:آری. فرمود:آیا برایت چنین و چنان گفت؟ و همه‏ ی آنچه را میان من و علی گذشته بود، مو به مو بازگو کرد. و من عرض کردم:سوگند به خدا! در آن هنگام که او این سخن را برایم گفت، نزد ما کسی نبود و من نیز آن را برای کسی نگفته‏ام. شما از کجا دانستید؟ رانم را با دست گرفت و فرمود:رها کن، رها کن، حالا چیزی مگو. [11] .
ابن‏ابی ‏الحدید از محمد بن حبیب نقل کرده است:
امام حسن علیه‏السلام به شاعری هدیه داد، یکی از همراهان گفت:سبحان الله! آیا به شاعری که گناه می‏کند و تهمت می‏زند، بخشش می‏کنی؟ آن حضرت فرمود:ای بنده ‏ی خدا! بهترین مصرفی که از مال خود داری، آن است که آبرویت را حفظ کند. خود را از شر [دیگران] دور داشتن، از [مصادیق] طلب خیر است. [12] .

پی نوشت ها:
[1] کشف الغمة 558:1.
[2] المناقب 17:4.
[3] همان.
[4] تاریخ ابن‏عساکر (ترجمة الامام الحسین علیه‏السلام):151، ح 254.
[5] المناقب 18:4.
[6] تاریخ ابن‏عساکر (ترجمة الامام الحسن علیه‏السلام):146، ح 245.
[7] کشف الغمة 558:1.
[8] المناقب 16:4.
[9] بحارالانوار 350:43، ح 22 و 237:77.
[10] التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیه‏السلام:347.

[11] الخرائج و الجرائح 730:2، ح 36.
[12] شرح ابن‏ابی ‏الحدید 10:16.

۲ ۱
Stuart
۱۰ خرداد ۲۰:۳۲
Hi there would you mind sharing which blog platform
you're using? I'm looking to start my own blog in the near future but
I'm having a hard time selecting between BlogEngine/Wordpress/B2evolution and
Drupal. The reason I ask is because your layout seems different then most blogs and I'm looking for something unique.
P.S Sorry for getting off-topic but I had to ask!
MiguLotrurse
۱۳ آبان ۰۸:۴۶
Buy Kamagra Soft [url=http://cheapvia100mg.com]viagra[/url] Amoxicillin Clav Drug Amoxicillin And Cephalexan Viagra Pills Mexico
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ

بِأَبصـارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ

و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ *

و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـلَمین ۞


--------------------------------------

السلام علیک یابقیه الله فی ارضه

باعرض سلام خدمت همه ی شیعیان امیرالمومنین مولاعلی علیه السلام ،دربلاگفادوتاوبلاگ داشتم امایکی ازآنهاحذف شدودیگری بخش زیادی ازپستهای آن حذف شد

آدرس وبلاگم دربلاگفا

montazeralmahdi313.blogfa.com

مینویسم برای مردی که چهارگوشه ی قلبش شکسته است.(مهدی جان مرا ببخش که در تمام زندگی‌ام مراقب دل همه بودم الا دل شما)

ـــــــ۞۞۞___۞۞۞
__۞____۞_۞____۞
__۞______۞_____۞
___۞__یا مهدی __۞
_____۞_______۞
_______۞___۞
__________۞


--------------------------------------

خداوندا:
از تو می خواهم

👈نه مثل مختار بعداز واقعه!

👈نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!

👈و نه مثل توابین بعد از واقعه!

👈بلکه مثل عباس (ع) درتمام واقعه!

👈مثل مسلم پیشتاز واقعه!

در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم!

سخنم بی تو مگرجای شنیدن دارد

نفسم بی تو مگرنای دمیدن دارد!

علت کوری یعقوب نبی(ع) معلوم است

شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد!

--------------------------------------
هرگونه کپی برداری بدون ذکرمنبع شرعاحرام است.

--------------------------------------


این وبلاگ برای رضایت مولایم مهدی (عج) تنظیم شده است امید است که مورد تایید آن حضرت واقع شود.

نذرصاحب الزمان (عج)

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب سلام الله علیها

بیمه ی اربابم مهــــــــــدی (عج)

1393/11/15

¸.•)´
(.•´
*´¨)
¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•` *(`'•.¸(`'•.¸ ¸.•'´) ¸.•'´)

التمـــــــــاس دعــــــــای فرج دارم

(¸.•'´(¸.•'´ `'•.¸)`' •.¸)•.¸)`' •.¸)
¸.•´•.¸)`' •.¸)
( `•.¸
`•.¸ )
¸.•)´
(.•
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان