شنبه ۱۶ آبان ۹۴
مجلسی رحمه الله با سند خود در توصیف ستارگان نقل کرده است:
امام حسن علیهالسلام در توصیف ستارگان فرمود:سپس در آسمان، چراغهایی روان
کرد که نورشان در خزانه ی اوست، و حارس [1] آسمانی در میانشان و نیز
شهابشان از ستاره هایی که همچون در می درخشند، در گردش است؛ آن ستاره هایی
که اگر تابش آنان نبود، چشم بندگان خدا در تاریکیهای هراسانگیز بسیار
پرظلمت شب، چیزی را نمیدید، و در آنها رهنمونها بر راههای روشن قرار
داد تا جابه جا شدن و رفت و آمد خود را که به آن نیاز دارند، دریابند. [2] .
بحرانی با سند خود از امام صادق علیهالسلام نقل کرده است:
چون امام حسن علیهالسلام از کوفه آمد، مردم مدینه به استقبالش آمدند؛ در
حالی که شهادت امیرمؤمنان علیهالسلام را به او تسلیت، و آمدن او را تهنیت
میگفتند، و همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله [نیز] نزد امام حسن
علیهالسلام آمدند و عایشه گفت:ای أبامحمد! سوگند به خدا! جد تو زمانی از
دنیا رفت که پدر تو درگذشت، و من در آن روزها که نزد ما بود، با پیشگویی
مرگ او، سخنی راست گفتم.
و حضرت علیهالسلام فرمود:شاید آن سخن، تمثل تو به اشعار «لبید بن ربیعه» بود که میگوید:
من به آن زن بشارت دادم، و او با شتاب، روسری خود را بیفکند، که گاهی
بشارتها، شتابورزان را بیبند و بار میکند، و کاروانیان به او گفتند که
میان او، و آبادی های نجران و شام، مانعی [از دریا و دره] نیست، و او عصای
خود را بیفکند و [خوشحال] به مقصد خود رسید، آن چنان که مسافری در بازگشت
[به وطن خود] شادمان است.
سپس به این اشعار، گفتار خود را افزودی:چون علی علیهالسلام کشته شد، به عرب بگویید:[دیگر آزاد هستی،] هر چه خواهی انجام ده.
و عایشه گفت:ای پسر فاطمه! در علم غیب، همچون جد و پدر خود هستی. چه کسی
این خبر را از من به شما داد؟ فرمود:این که غیب نیست، زیرا آن را آشکارا
گفتی، و از تو شنیدند، [بلکه] غیب، [از زمین] بیرون آوردن توست - [در
تنهایی و تاریکی،] بی هیچ شعله ی آتشی [که روشنایی دهد] - آن [کیسه ی دوخته
از] جامه ی کهنه ی سبزی را که در وسط خانه ی خود [پنهان] داشتی، و کف دست
خود را [ناخواسته] به پارهی آهنی زدی و زخمی کردی، و اگر نه این است، پس
زنان همراه خود را نشان ده. آری، آن [کیسه] را - که اموال نامشروع، در آن
گرد آورده بودی - بیرون آوردی. و از آن چهل دینار [طلای ناب] - که
نمیدانستی وزن آن چقدر است - بیرون آوردی، و برای شادمانی از قتل
امیرمؤمنان علیهالسلام، در میان دشمنان او - از تیم و عدی - پخش کردی.
و عایشه گفت:ای حسن! سوگند به خدا! چنان است که فرمودی، و به خدا، [با قتل علی] پسر هند بهبود یافت، و مرا نیز شفا داد.
و أمسلمه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله گفت:وای بر تو، ای عایشه!
این رفتار از تو شگفت نیست، و من بر تو شهادت میدهم که رسول خدا صلی الله
علیه و آله، در جمعی که تو و امای من و میمونه حاضر بودید، به من فرمود:ای
امسلمه! مرا در دل خود چگونه می یابی؟ عرض کردم:بیاندازه شما را نزدیک به
خود میبینم [و دوست دارم]. فرمود:و علی علیهالسلام را در دل خود چگونه
می یابی؟ عرض کردم:همانند شما. فرمود:امسلمه! سپاس خدا را از این نعمتی که
داری، و اگر علی را، همچون من دوست نمیداشتی، در آخرت از تو بیزاری
میجستم، و نزدیکی تو به من در دنیا، سودت نمیداد. و تو [ای عایشه!] به
رسول خدا صلی الله علیه و آله گفتی:و آیا این چنین است همه ی همسران تو، ای
رسول خدا؟! فرمود:نه. و تو گفتی:نه به خدا! من در خود منزلتی برای علی
علیهالسلام نمیبینم، خواه ما را نزدیک خود کنی یا دور سازی. و پیامبر صلی
الله علیه و آله فرمود:بس است، ای عایشه!
عایشه گفت:امسلمه! محمد صلی الله علیه و آله میمیرد، و علی میمیرد، و
حسن نیز مسموم از دنیا میرود، و حسین نیز کشته میشود، همان گونه که
جدشان، رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو خبر داده است.
امام حسن علیهالسلام فرمود:و آیا جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو نیز خبر نداد که چگونه میمیری و سرانجامت چه خواهد شد؟
عایشه گفت:به من جز خبر خیر نداده است.
فرمود:جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله، به من خبر داد که تو با بیماری و
خیارک - که آن مرگ (شما) آتشیان است - میمیری، و سرانجام تو و دار و
دستهات در آتش است.
عایشه گفت:حسن! چه زمانی؟
فرمود:آن زمان که به تو خبر داد:با علی علیهالسلام - امیرمؤمنان - دشمنی
میکنی، و از خانه ی خود، امر و نهی کنان، بیرون می آیی، و بر شتر مسخ
شدهای از سرکشان جن - بکیر نام - مینشینی، و جنگی را راه میاندازی که در
آن، خون بیست و پنج هزار نفر از مؤمنانی را که میپندارند تو مادرشان
هستی، میریزی.
عایشه گفت:آیا جد تو این خبر را داد یا از غیبگویی توست؟
فرمود:از علم غیب خدا و دانش پیامبرش و امیرمؤمنان علیهالسلام است.
پس عایشه رو برگرداند و گفت:سوگند به خدا! هشتاد دینار صدقه میدهم [و این
بلا را از خود برمیدارم]. و برخاست، و امام حسن علیهالسلام فرمود:سوگند
به خدا! اگر چهل قنطار [3] نیز صدقه بدهی، پاداشی جز آتش نخواهی داشت. [4]
.
پی نوشت ها:
[1] حارس، نام ستاره آسمانی است.
[2] بحارالانوار 92:58، ح 12.
[3] قنطار:مال بسیار.
[4] مدینة المعاجز 410:3، ح 946.