پنجشنبه ۱۴ آبان ۹۴
طبری با سند خود نقل کرده است:عبدالله بن عباس گفت:
گاو ماده ای از کنار حسن بن علی علیهالسلام گذشت. امام حسن علیهالسلام
فرمود:این گاو، به گوساله ی ماده ای - که سفیدی زیبایی در پیشانی، و سر دمش
نیز سفید است - آبستن است.
پس ما با قصاب رهسپار شدیم تا آن را سر برید، و گوسالهاش را درست همان
گونه که فرموده بود، یافتیم، و به امام حسن علیهالسلام عرض کردیم:آیا خدای
سبحان [این گونه] نیست که [میفرماید]:«و میداند آنچه را در رحم هاست»؟
[1] پس چگونه شما این را دانستید؟ فرمود:ما آن [علومی] را که سربسته ی و
گنجینه ی پوشیده است نیز میدانیم، آن علومی که هیچ فرشته ی مقرب و پیامبر
مرسلی بر آن آگاه نیست جز محمد صلی الله علیه و آله و آل معصوم او
علیهمالسلام. [2] .
و نیز طبری با سند خود نقل کرده است:
محمد بن نوفل عبدی گفت:در خدمت حسن بن علی علیهالسلام بودم که آهوی
ماده ای نزد او آوردند و او فرمود:این آهو، به دو بچه آهوی ماده آبستن است
که در چشم یکی، عیب است. پس آهو را سر بریدند و آن دو بچه آهو را به همان
گونه که فرموده بود، یافتیم. [3] .
شیروانی میگوید:امام حسن علیهالسلام فرمود:
چون قبر فریاد زند، گوید:خدایا! دشمنان آل محمد صلی الله علیه و آله را لعنت کن. [4] .
راوندی میگوید:روایت شده است:
امام حسن علیهالسلام [و برادرانش،] و عبدالله بن عباس بر خوانی نشسته
بودند که ملخی آمد، سر سفره نشست. عبدالله به امام حسن علیهالسلام گفت:بر
روی بال ملخ چه نوشته است؟ فرمود:نوشته است:منم، «الله» که هیچ معبود به
حقی جز من نیست، چه بسا ملخ را میفرستم تا برای مردمی گرسنه، رحمت باشد و
آن را بخورند، و چه بسا آن را میفرستم تا برای مردمی، عذاب باشد و خوراک
آنان را بخورد. عبدالله برخاست و سر امام حسن علیهالسلام را بوسید و
گفت:این از اسرار دانش است. [5] .
و نیز با سند خود از امام صادق علیهالسلام، از پدران بزرگوار خود نقل کرده است:
امام حسن علیهالسلام از مدینه به سوی مکه، پیاده راه افتاد و پاهایش ورم
کرد. به او گفتند:اگر سوار شوی، این ورم ها میخوابد. فرمود:هرگز، و لیکن
چون به این منزل [که پیش رو داریم] رسیدیم، به مردی سیاه پوست برمیخوریم
که همراه خود روغنی دارد که این ورم را خوب میکند، از او بخرید، و چانه
نزنید.
یکی از غلامان گفت:در راه خود، منزلی که چنین فردی داشته باشد، نداریم؟
فرمود:چرا، داریم. و چندین مسافت راه پیمودند و ناگهان با آن سیاه پوست
روبه رو شدند. امام حسن علیهالسلام به غلام خود فرمود:این، آن سیاه پوست؛
روغن را خریداری کن و سیاه پوست گفت:این روغن را برای چه کسی میخواهی؟
گفت:برای حسن بن علی بن ابیطالب علیهالسلام. گفت:مرا نزد او ببر، و خدمت
امام حسن علیهالسلام رسید، و گفت:ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله
من غلام شما هستم، و بهای روغن را نمیگیرم، ولی از خدا بخواه که به من،
پسری سالم روزی کند که شما اهل بیت علیهمالسلام را دوست بدارد؛ زیرا همسرم
را با درد زایمان، پشت سر گذاشتم. امام حسن علیهالسلام فرمود:برو به منزل
خود، که خداوند متعال، پسری سالم [6] ، به تو مرحمت فرموده است.
و آن سیاه پوست، بیدرنگ به منزل برگشت و دید که همسرش پسری سالم به دنیا
آورده است. سپس نزد امام حسن علیهالسلام برگشت و از این نوزاد، برای او
[تشکر و] دعای خیر کرد، و امام حسن علیهالسلام از آن روغن به پاهای خود
مالید، و از جا برنخاسته، ورم ها خوابید [و بهبود یافت]. [7] .
صفار قمی با سند خود از عبدالغفار جاری، از امام صادق علیهالسلام نقل کرده است:
در خدمت امام حسن بن علی علیهالسلام، دو نفر حضور داشتند. امام حسن
علیهالسلام به یکی از آنان فرمود:تو دیشب به فلانی چنین و چنان گفتی. و او
شگفت زده شد و گفت:امام هر چه رخ داده، میداند! و امام حسن علیهالسلام
فرمود:ما همه آنچه در شب و روز جریان دارد، میدانیم. سپس فرمود:خداوند
متعال حلال و حرام، و تنزیل و تأویل را به پیامبر خود آموخت، و رسول خدا
صلی الله علیه و آله نیز همه ی علوم را به علی علیهالسلام آموخت. [8] .
اربلی میگوید:
امام حسن علیهالسلام به پدر بزرگوار خود فرمود:همانا عرب را [در هوا و
هوس] سیاحتی [شگرف] است، و اینک از رؤیاهای [دنیوی] دور از دسترس خود
بازمانده اند، و سوار بر شتران، شتابان به سوی تو رهسپارند تا تو را - هر
چند در آشیانه ی [ناشناخته ی] جاندار [کوه و بیابانها] نیز پناه گرفته
باشی، بیرون آورند. [9] .
ابن شهرآشوب از ابوحمزه ی ثمالی، از امام زین العابدین علیهالسلام نقل کرده است:
حسن بن علی علیهالسلام نشسته بود که کسی آمد و گفت:ای فرزند رسول خدا!
خانه ات سوخت. [امام علیهالسلام، با آرامش] فرمود:نه، نسوخته است. در این
احوال، شخص دیگری آمد و گفت:ای فرزند رسول خدا! آتش در همسایگی خانه ی شما
افتاد تا جایی که ما یقین کردیم به خانه ی شما نیز میرسد، سپس خدا آتش را
از آن جا برگرداند. [10] .
پی نوشت ها:
[1] لقمان:34؛ (و یعلم ما فی الأرحام).
[2] دلائل الامامة:171، ح 89.
[3] دلائل الامامة:171، ح 90.
[4] مناقب اهل البیت:83.
[5] الخرائج و الجرائح 241:1، ح 6.
[6] «که از شیعیان ماست»، این جمله به نقل از کشف الغمة است.
[7] الخرائج و الجرائح 239:1، ح 4.
[8] بصائر الدرجات:290، ح 2.
[9] کشف الغمة 574:1.
[10] المناقب 6:4.