پنجشنبه ۱۴ آبان ۹۴
تمام مردم مسلمان حضرت امام مجتبی (علیه السّلام) را به عنوان سبط اکبر
حضرت خاتم انبیاء (صلّی اللّه علیه و آله) و فرزند ارشد امیرالمؤمنین (علیه
السّلام) و اوّلین فرزند فاطمه زهراء (علیها السلام) و دوّمین امام و
سوّمین حجّت خدا و چهارمین معصوم می شناسند.
او که در روز سه شنبه نیمه ی ماه مبارک رمضان سال دوّم هجری [1] دنیا را
به نور جمالش منوّر کرد و در دامن پاک و مطهّر حضرت فاطمه ی زهراء (علیها
السلام) متولّد شد. پیغمبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) اسمش را «حسن» و
کنیه اش را «ابا محمّد» گذاشت. (زیرا در عرب رسم است که در همان روزهای
اوّل تولّد به خاطر عظمت دادن به طفل و ایجاد روحیه ی پدری و مربّی شدن
تدریجی کنیه ای برای او تعیین می کنند). لذا به خاطر آنکه رسول اکرم (صلّی
اللّه علیه و آله) اسوه و الگو برای مردم مسلمان است. برای فرزند و نوه ی
عزیزش کنیه ی «ابو محمّد» را انتخاب کرد و از همان روز اوّل او را «ابو
محمّد حسن بن علی» (علیهما السّلام) نام دادند.
حضرت مجتبی (علیه السّلام) را در حالی که لباس سفیدی به او پوشانده بودند
رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) در آغوش کشید و اذان به گوش راست و
اقامه به گوش چپش گفتند و زبان به دهانش گذاشتند و او زبان آن حضرت را
مکید.
رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) او را به همسر «عبّاس بن عبدالمطلب» که
«ام الفضل» نام داشت سپردند تا او را شیر دهد. زیرا قبلا امّ الفضل در خواب
دیده بود که «عضوی از اعضای رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) در کنار او
است».
پیغمبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) خوابش را تعبیر فرموده بودند که حضرت
فاطمه زهرا (علیها السلام) پسری می آورد که تو خدمتگزار او خواهی بود.
حضرت مجتبی (علیه السّلام) بسیار زیبا بودند، پوست صورتشان سفید و کمی
گلگون، چشمهای مبارکشان سیاه و درشت بود، گونه هایشان نرم و محاسنشان پرپشت
بود، موی سرشان مجعّد، گردنشان نقره ای، شانه هایشان پهن و اندامشان مناسب
و در ملاحت و جذّابیت و زیبائی کسی مانند آن حضرت نبود وقتی به در خانه می
نشستند عابرین از رفتن باز می ماندند و می ایستادند و کوچه از جمعیت پر می
شد، همه مبهوت جمال مبارکشان بودند. پدر و جدّشان بهترین خلق خدا و
مادرشان بهترین زنان جهان بود.
روزی معاویه در حالی که میان سران قریش و اشراف نشسته بود گفت: بهترین مردم
از نظر نسب و حسب به نظر شما چه کسی است «مالک بن عجلان» برخاست و به حضرت
مجتبی (علیه السّلام) اشاره کرد و گفت: این (یعنی امام مجتبی (علیه
السّلام)).
پدرش علی (علیه السّلام) است مادرش فاطمه (سلام اللّه علیها)، عمویش جعفر
طیار (علیه السّلام) و جدّش پیغمبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) و جدّه اش
خدیجه کبری (علیها السلام) است.
آنهائی که در مجلس حاضر بودند همه از ترس سکوت کردند ولی «عمرو بن عاص» به
«مالک» گفت: شدّت محبّت تو به خاندان پیغمبر (علیهم السّلام) سبب شده که به
دروغ حرف بزنی.
مالک در جوابش گفت: که من جز به راستی و درستی سخنی نگفته ام و تو هم این
را بدان که هر کس رضایت مخلوق را بر غضب خدا ترجیح دهد در آخرت شقی و بدبخت
است، من معتقدم حتّی بنی هاشم از همه ی مردم پاک تر و سخاوتمندترند. سپس
رو کرد به معاویه و گفت: تو بگو آیا این چنین نیست؟
معاویه در جواب گفت:چرا همین طور است که تو می گوئی. [2] .
رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) او را بسیار دوست می داشت و مکرّر قلبا و
عملا و لسانا به او اظهار محبّت می فرمود که روایات فراوانی در کتب سنّی و
شیعه در این باره ذکر شده است.
در پرانتز، این مطلب قابل ذکر است که بگوئیم.
(شاید هنوز جمعی نتوانند بفهمند که فرزندان دخترِ انسان مانند فرزندان پسر انسان صد درصد به پدربزرگ منتسب اند.
ولی قرآن و ده ها روایت و علم «ژنتیک» ثابت کرده که اگر مادر در انعقاد
نطفه ی فرزند نقش بیشتری از پدر نداشته باشد لااقل نقشش با پدر مساوی است
(که ما این مطلب را مفصّلا در کتابهای دیگرمان اثبات کرده ایم [3] و دیگر
در اینجا که بنای اختصار را داریم اطاله ی کلام، نمی دهیم.)
حضرت امام مجتبی (علیه السّلام) دارای صفات نیکوئی بود که خدای تعالی او را برای مردم جهان الگو قرار داده بود.
او در دوران عمرش همیشه طرفدار حق بود و نمی خواست و نمی گذاشت کسی به کسی ظلم کند.
او بیشتر از همه خدا را در کارها منظور می فرمود و از خشیت و خوف خدا می
لرزید و شبها مشغول عبادت و بندگی خدا بود و همه ی اعمالش مرضی پروردگار
متعال بود.
او وقتی از قرآن کلمه ی «یا اَیهَا الَّذینَ امَنُوا» را تلاوت می کرد می
گفت:«لبّیک اللّهمّ لبّیک» و به خدای تعالی این گونه پاسخ می داد و ابراز
محبّت می نمود.
او به هیچ وجه جز راستی و صداقت چیز دیگری اظهار نمی فرمود و سخنانش مانند آیات قرآن، محکم و حجّت و حقیقت داشت.
او بیست و پنج مرتبه پیاده از مدینه به مکّه مسافرت فرمود و خانه خدا را زیارت نمود.
او اموال خود را دو مرتبه بین فقرا تنصیف کرد و نیمی از آنها را به آنان انفاق فرمود.
او در بعضی اوقات ایثار می نمود یعنی همه ی اموالشان را در مواقع خاص به بعضی از فقرا می بخشیدند.
او وقتی وضو می گرفت و می خواست با خدای تعالی هم صحبت شود و به نماز بایستد رنگش می پرید و از خوف خدای تعالی اعضای وجودش می لرزید.
او وقتی به در مسجد می رسید لحظه ای می ایستاد و دو دستش را به طرف آسمان دراز می کرد و می گفت:
پروردگارا، میهمان تو به در خانه ات ایستاده، پروردگارا، ای نیکوکاری که
گناهکاران با امیدی به در خانه ات می آیند از کارهای زشتی که من انجام داده
ام و در مقابل، عفو و رحمت و نیکی که تو انجام می دهی، درگذر. [4] .
پیغمبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود: من هیبت و حلم خود را به «حسن بن علی» (علیه السّلام) داده ام.
او دارای حلم عجیبی بود که در مقابل دشمنان علی بن ابیطالب (علیه السّلام)
صبر می کرد و از قدرت خدادادی خود، علیه آنان به خاطر بندگی خدا عکس العملی
از خود نشان نمی داد و از قدرت خود استفاده نمی کرد.
او کینه ی احدی جز دشمنان خدا را در دل نداشت و برای خدا دوستان خدا را دوست می داشت و برای خدا دشمنان خدا را دشمن می داشت.
او احاطه ی علمی بر ماسوی اللّه داشت و اگر می خواست از حالات هر موجود
ریزی ولو آنکه در اعماق زمین و یا در آسمانها باشد اطّلاع پیدا کند مطّلع
می شد.
او از هرگونه گناه و خطا و سهو و نسیان دور بود و از همه ی اینها معصوم بود.
او به قدری به خدای تعالی نزدیک بود که دستش، دست خدا و چشمش، چشم خدا و گوشش، گوش خدا و اراده اش، اراده ی الهی محسوب می شد.
او مانند رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) دارای خُلق نیکو و عظیمی بود که مردم از حُسن خُلقش در شگفت بودند.
او مانند رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) نسبت به مردم به قدری مهربان
بود که حاضر نبود لحظه ای انسانی در ناراحتی بسر ببرد و به فرموده ی قرآن
مصداق صحیح «عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ» [5] بود.
او به قدری سخاوت داشت که فقرا و مساکین دائما از خوان احسانش بهره مند می
شدند و مظهر اتمّ «وَ یؤْثِرُونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ
خَصاصَةٌ» [6] بود.
او پناه بی پناهان و پیشوای پرهیزکاران بود.
او دارای شجاعتی بود که اگر مصالح اقتضا می کرد یک تنه بر تمام لشگریان معاویه و غیره غلبه می فرمود.
او به قدری در بندگی خدا و محبّت به خدا کامل بود که به هیچ وجه غیر خدا را
در هیچ کار مؤ ثّر نمی دانست و تنها به خدای تعالی متّکی بود.
او یک کلمه روی هوای نفس سخن نمی گفت و کلمات او همان سخنان خدای تعالی و پیغمبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) بود.
او واسطه ی بین خدا و خلق بود.
او وصی رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) بود.
او بقیة اللّه و شریک القرآن بود.
و بالاخره اگر هر یک از خوبیها در دنیا یاد می شد او اصل و فرع و اوّل و آخر آن خوبی بود. [7] .
در احادیث بسیاری که سنّی و شیعه نقل کرده اند آمده که رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود:
کسی که حسنم را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است. [8] .
از رسول اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) پرسیدند: در میان فامیلتان و اهل منزلتان چه کسی از همه نزد شما محبوب تر است؟ فرمود:
حسنم، حسینم، آنها را خیلی دوست دارم و هر که آنها را دوست داشته باشد من
هم آنها را دوست دارم و بدانید هر که را من دوست داشته باشم خدا هم او را
دوست دارد و روز قیامت او را به بهشت می برد و هر کس با آنها دشمنی کند با
من دشمنی کرده و کسی که با من دشمنی کند با خدای تعالی دشمنی نموده و هر کس
دشمن خدا باشد و خدا او را دشمن بدارد وارد جهنّم می شود.[9] .
پیغمبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) مکرّر می فرمود:حسنم و حسینم دو سید، دو آقای جوانان بهشت اند.
علی (علیه السّلام) فرمود:از رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) شنیدم که می
فرمود:محبّت حسن و حسینم آن چنان مرا شیفته کرده که محبّت دیگران را
فراموش کرده ام و خدایم به من امر کرده که من آنها را و کسانی که آنها را
دوست داشته باشند دوست داشته باشم. [10] .
علی (علیه السّلام) فرمود:روزی حسنم اظهار تشنگی کرد. رسول اکرم (صلّی
اللّه علیه و آله) خودش از جا برخاست و به جای آب شیر گوسفندی را دوشید و
به او داد. [11] .
پیغمبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله) فرمود:حسن و حسین مانند دو چشم اند برای من. [12] .
امام باقر (علیه السّلام) فرمود: حضرت امام حسین (علیه السّلام) در مقابل
حضرت امام حسن (علیه السّلام) به خاطر احترامی که برای آن حضرت قائل بود
حرف نمی زد.
پی نوشت ها:
[1] 15 رمضان المبارک سال دوّم هجری قمری مصادف بوده است با 23 اسفند سال دوّم هجری شمسی و همزمان با 11 مارس سال 624 میلادی.
[2] تاریخ بیهقی صفحه 101.
[3] کتاب «دو مقاله» و کتاب «انوار زهرا (علیهاالسلام)» و کتاب «پاسخ ما» (نوشته ی مؤلّف).
[4] بحارالانوار جلد 43 صفحه ی 339. متن دعا این است: «ضیفک ببابک یا محسن
قد اتاک المسیی فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک یا کریم».
[5] سوره توبه آیه ی 128. یعنی سخت است بر او که شما ناراحت باشید.
[6] سوره ی حشر آیه ی 9. یعنی آنان ایثار می کنند و آنان را بر خود ترجیح می دهند اگر چه خود آنها دست تنگ باشند.
[7] اقتباس از جمله ی زیارت جامعه که در حقّ ائمّه ی اطهار (علیهم السّلام)
می فرماید: «ان ذکر الخیر کنتم اوّله و اصله و فرعه و معدنه و مأواه و
منتهاه.
[8] بحارالانوار جلد 43 صفحه ی 304.
[9] بحارالانوار جلد 43 صفحه 106.
[10] بحارالانوار جلد 43 صفحه ی 269.
[11] بحارالانوار جلد 37 صفحه ی72.
[12] کتاب «سلیم بن قیس» صفحه 212.