پنجشنبه ۱۴ آبان ۹۴
امام حسن علیهالسلام در زمان خود عابدترین و پارساترین مردم بود و در
همه ی حالات زبانش به ذکر خداوند گویا بود و هرگاه به حج میرفت، پیاده و
گاهی پا برهنه میرفت و میفرمود:
«من از خدایم شرم میکنم که برای ملاقات با او پیاده به درگاهش نروم.»
او هرگاه به یاد مرگ و قبر و قیامت و گذشتن از صراط می افتاد آن چنان منقلب میشد که صیحه میزد و از حال میرفت.
هنگامی که مشغول وضو گرفتن میشد رنگش زرد میشد و در مورد علت آن میفرمود:
«میدانید که میخواهم مهیای مناجات با چه کسی شوم؟ سزاوار است که بنده، هنگام مناجات با خداوند صاحب عرش و رب العزه چنین باشد.»
امام مجتبی علیهالسلام به هنگام نماز، بهترین لباسهای خود را میپوشید و میفرمود:
«خداوند زیباست و زیباییها را دوست دارد و ما را امر کرده که به هنگام رفتن به مسجد زیبنده ترین لباسهایمان را برگیریم.» [1] .
و چون به طرف مسجد رهسپار میگشت و به در مسجد میرسید، سرش را به طرف آسمان بلند میکرد و میفرمود:
«الهی ضیفک ببابک، یا محسن قد اتاک المسییء، فتجاوز عن قبیح ما عندی بجمیل ما عندک یا کریم.»
«پروردگارا! مهمان تو به در خانه ات آمده، ای نیکوکار! گنهکاری اینک به
محضرت بار یافته، پس به لطف و کرمت از زشتیها و گناهانم چشم بپوش، ای خدای
کریم!»
امام مجتبی علیهالسلام به هنگام قرائت قرآن، هرگاه به آیه ی «یا ایها الذین امنوا» میرسید میفرمود:
«لبیک اللهم لبیک»
«فرمانبردارم پروردگارا، فرمانبردارم!»[2] .
پی نوشت ها:
[1] خذوا زینتکم عند کل مسجد. (اعراف / 31).
[2] بحارالانوار، ج 43، ص 331.