جمعه ۱۱ آبان ۰۳
همیشه به خوابم می آیی...
تکه ای از قلبم را می ربایی
و آشفته ترین شب جهان را
در جانم می ریزی...
این گونه بی قرارم مکن...
من عمریست در حسرت آغوشت به خواب رفته ام
عمریست در حسرت چشمان زیبایت گریسته ام
کمی عاشقانه تر بیا...
چیزی گزیده تر ازخوابم می یابی
رویاهایم را میبینی
که در پشت پلک هایم به تماشایت به خواب رفته اند...
چشمانم را باز میکنم ، باز تو نیستی...
و این بی رحمانه ترین اتفاق هر روز است...