ساعات عمر من همگی غرق غم گذشتدست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
مانند مرده ای متحرک شدم، بیابی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت
می خواستم که وقف تو باشم تمام عمردنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت
دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده اماز راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت
بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایماز خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرمیک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
مولا شمار درد دلم بی نهایت استتعداد درد من به خدا از رقم گذشت
حالا برای لحظه ای آرام می شومساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت
منت به سر بنهادیم
اما ببین نامردیم
صاحب زمان گم کرده ام
ساعات عمر من همگی غرق غم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
مانند مرده ای متحرک شدم، بیا
بی تو تمام زندگی ام در عدم گذشت
می خواستم که وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه که می خواستم گذشت
دنیا که هیچ، جرعه آبی که خورده ام
از راه حلق تشنه من، مثل سم گذشت
بعد از تو هیچ رنگ تغزل ندیده ایم
از خیر شعر گفتن، حتی قلم گذشت
تا کی غروب جمعه ببینم که مادرم
یک گوشه بغض کرده که این جمعه هم گذشت
مولا شمار درد دلم بی نهایت است
تعداد درد من به خدا از رقم گذشت
حالا برای لحظه ای آرام می شوم
ساعات خوب زندگی ام در حرم گذشت