مھدےجان
شنبہ یعنے آغاز
یڪ هفته چشم انتظارے دیگر
آقاجان
بیا پایان بده بر ماتم چشم انتظاران
🍂اللّٰھُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْ🍂
مھدےجان
شنبہ یعنے آغاز
یڪ هفته چشم انتظارے دیگر
آقاجان
بیا پایان بده بر ماتم چشم انتظاران
🍂اللّٰھُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْ🍂
❖ مهدے جان ❖
اگر از چشم ما
اشکی نمی ریزد
اگر از سینه مان آهی
به سوی آسمانها بر نمیخیزد
دلیلش
قلب بیمار است
و گر نه
از غم هجر تو باید
صد هزاران مرتبه میمرد هر شیعه
ز بوی زلف تو یک عمر مست و مدهوشم
ز چشم خویش ز داغت همیشه می جوشم
اگر چه نیست نصیب دو دیده ام رویت
ولی خیال جمال تو می برد هوشم
منی که سوخته این سینه ام ز سوز فراق
بیا و لحظه ی آخر مکن فراموشم
نبین که غرق سکوتم در این دو روزه ی عمر
پر از نوا و فغانم اگر که خاموشم
بیا و بر سر بازار و این گدا بنواز
که نقد جان به هوای نگات بفروشم
به شوق روز وصال تو یوسف زهرا
به نام نامی – یابن الحسن – به چاووشم
بیا و این شب جمعه ببر حرم جانا
که در هوای طواف حریم شش گوشم
چو نی نوای غم نینوا به سینه توست
شبیهتان ز غم جدتان سیه پوشم
خدا گواست که آبی اگر که بردارم
بدون یاد لبش قطره ای نمی نوشم
اربـاربـــ جــانــ
دل سلامت میکند اما جوابش میکنی
اصلا این دیوانه را آدم حسابش میکنی!!😭😭
روزه دار مه روی
حجت ابن الحسنیم
کی شود موقع افطار
که ما روزه هجران بگشاییم ...!!
📎اللهم عجل لولیک الفرج
کسی که درد ندارد دوا نمی خواهد
کسی که هجر ندیده لقا نمی خواهد
قسم به ساحت قدس مقام ابراهیم
کسی که ذبح نموده منا نمی خواهد
کسی که محرم بیگانه شد ز یارش ماند
اقامت حرم آشنا نمی خواهد
زبان به شکوه نگرداند عاشق مخلص
اسیر درد محبت شفا نمی خواهد
کسی که رنگ شهادت به جبهه اش دادند
برای جلوه ، خضاب حنا نمی خواهد
دوباره این دل و این آستانه ی پر فیض
کسی نگفته نگارم گدا نمی خواهد
اگر چه زشتم از این خانه پا دمی نکشم
کسی نگفته به من ، او تو را نمی خواهد
دل شکسته ی ما دلبرا مگر دل نیست ؟
زیارت حرم کربلا نمی خواهد ؟
فانی ام... آغاز و پایانی ندارم جز خودت
غیر مقدورم که امکانی ندارم جز خودت
سال ها محتاج نانم از تنور خانه ات
از کسی در سفره ام نانی ندارم جز خودت
باز هم دارم غزل ها را بهانه می کنم
قصدی از شعر و غزل خوانی ندارم جز خودت
هر کسی که دل به او بستم دلم را زد شکست
با دل ویرانه خواهانی ندارم جز خودت
یک زمانی هم اگر حرفی ز آبادی شود
در خراب آبادِ دل، بانی ندارم جز خودت
چاره ای کن، غفلتم از تو جدایم کرده است
چاره ای هنگام حیرانی ندارم جز خودت
تا به کی باید باید تو را این قوم انکارت کنند؟
مثل یعقوبم که برهانی ندارم جز خودت
پاره کردم این گریبان را بدانی عاشقم
بهرِ کس پاره گریبانی ندارم جز خودت
از گناهانم پشیمانم، نگاهم کن کریم
مقصدی از این پشیمانی ندارم جز خودت
بین خلوتگاه قبرم شک ندارم آخرش
فاتحه خوانی و مهمانی ندارم جز خودت
در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن
خوب می دانی که رضوانی ندارم جز خودت
آرزویم کربلا رفتن به همراه شما است
همسفر در کوی جانانی ندارم جز خودت
مادرت در پشت در فرمود مهدی جان بیا...
منتقم بر زخم پنهانی ندارم جز خودت
دلیلِ استغاثه ی، غروبِ بی قرارها
زلالِ عاشقانه و ، خروش چشمه سارها
سروده ی قدیمیِ فصول سرد سالها
لطافت نگاه تو لطافت بهارها
منم که محو دیدن ،گلی به روی شاخه ام
لبی که فخر میکند، به سرخیِ انارها
به رسم مردم عجم،شکارگاه حاضر است
تو هم به رسم شاهها،بزن بر این شکارها
تو زلف را به هم بزن که چشم خیره می کنی
بکش به دار گردنم، به دست تارتارها
چه گویم از مقام تو که جمعِ چهارده تنی
فدای قدو قامتت، خدایِ باوقارها
به مقدمت درآمده لباسهای عیدمان
بیا نگاه کن به ما، به رختِ نو نوارها
زخود سوال میکنم که اوج رحمت تو را
چگونه وصف میکند کلام شهریارها؟
هلال ماه شاهدی،تمام سال گریه ام
گذشته از دوازده،رسیده تا هزارها
برای وقت آمدن،سیاه لشگر توام
شما اجازه می دهی،بمانم این کنارها؟
امید بسته ام به آن، غروبِ روز جمعه که
خبر به عرش می رسد زجانب منارها
که آی مردم زمین، که آی اهل آسمان
به سر رسید عاقبت،تمام انتظارها
شاعر : عبدالحسین مخلص آبادی
غرق به خون شد از غصه قلب صبورت آقا
گناه من شده سد راه ظهورت آقا
یه لحظه یاد غم هات نبودم آقای تنها
بارمو روی دوشت گذاشتم همیشه هرجا
جوونی کردم حلالم کن
اگر نامردم حلالم کن
اگر عهد و توبه مو آقا
شکستم هر دم حلالم کن
حلالم کن یا اباصالح
******
شامل حال من بوده لطفت بدون منت
همیشه یاد من بودی و من به خواب غفلت
شرمنده ام اگر که نبودم مرهم براتو
شرمنده ام اگر در آوردم اشک چشاتو
شدم بغضی تو گلوی تو
فقط بُردم آبروی تو
خودم می دونم با اعمالم
زدم سیلی من به روی تو
حلالم کن یا اباصالح
******
با این همه بدی دادی بازم به من تو عزت
دست منو گرفتی آوردی میون هیئت
خوب می دونم براتو بجز دردسر نبودم
اگر نبود دعای تو بی شک نوکر نبودم
به دل عشق کربلا دادی
به این بیچاره بها دادی
تو جمع خوبات آقا جونم
منِ نالایق رو راه دادی
حلالم کن یا اباصالح
💠یوسف من💠
خودم را به ✨تو✨
منسوب می دانم با لفظ «شیعه»
نمی دانم این "انتساب" را
🍃از جنس یعقوب🍃 بدانم
😔یا از جنس برادران یوسف😔
🔥منتظر دلسوخته ات هستم🔥
یا باعث و بانی
😢به چاه غیبت افتادنت؟!😔😭
✨اللهم عجل لولیک الفرج✨
ا، الا مولایِ مه رویان کجایی
ب، بگو مولا نجف یا کربلایی
پ، پریشانم ، به داغت مبتلایم
ت، تو بر انسان و ایمان رهنمایی
ث، ثنایت باشد آقا افتخارم
ج، جوانم زانکه اربابم شمایی
چ، چرا من دل ببندم بر دو دنیا
ح، حریصم تا به بالینم بیایی
خ، خدامحور ،خدا باور، خدا رو
د، دعا کن بهرتان باشم فدایی
ذ، ذلیلم غم نصیبم بی قرارم
ر، رئوفی مهربانی با خدایی
ز، زبان در وصفتان باشد ثنا گو
ژ، ژغاره میکشم از دل کجایی؟
س، سر و جانم فدایت باد مولا
ش، شما بر دردِ بیماران دوایی
ص، صفا اندر صفا بردم ز نامت
ض، ضِیاءُالدینِ ما خود با صفایی
ط، طراوت میدهد نامت به دلها
ظ، ظَهیرُالدین والدنیای مایی
ع، عوالم را تو مولایی به واللّه
غ، غریب اما تو همچون مرتضایی
ف، فدایت میکنم الساعة جان را
ق، قیامت میکنی، مشکل گشایی
ک، کرم فرما ببخشا نوکرت را
گ، گر آقا جان از او دیدی خطایی
ل، لبم را دور کن از غیرِ نامت
م، منور کن دلم را با دعایی
ن، ندارم جز تو باللّه من کسی را
و، و شادم در دلم فرمانروایی
ه، همین باشد «بداغی» را سعادت
ی، یگانه شغلِ او باشد گدایی
شاعر : سیروس بداغی
ای کاش که آه دلم این بار بگیرد
من منتظرم دست مرا یار بگیرد
تا قلب مرا از همه اغیار بگیرد
درد از تن این خسته ی بیمار بگیرد
در هجر رخش سیل ز چشمم شده جاری
عاشق شده ام عاشق و مجنون نگاری
قلبم به خدا خون شده از دست زمانه
دل بهر وصال تو گرفته است بهانه
دنبال تو گشتم همه جا خانه به خانه
در ارض و سما هست ز روی تو نشانه
یک گوشه ی چشمی به من بی سروپا کن
از بار گنه نوکر خود را تو رها کن
بستند دلم را به سر طره ی مویت
هر چند دویدم نرسیدم سر کویت
ولله منم تشنه ی یک جرعه سبویت
با بار گنه دور شدم از مه رویت
من منتظرم تا ز رخت پرده بر افتد
دیوانه شوم گر به رخت یک نظر افتد
سرمایه ز کف دادم و عشق تو خریدم
افسوس که روی تو به این دیده ندیدم
هرچند دویدم به وصالت نرسیدم
تنها صفت وصف تو ای یار شنیدم
تا زنده ام ای دوست به من هم نظری کن
مُردم اگر از سوی مزارم گذری کن
بر تو از نزدیک آقاجان سلامم آرزوست
با شما عمریست این چندین کلامم آرزوست
دوست دارم دوستت باشم به هر قیمت شده
دشمنی با دشمنانت صبح و شامم آرزوست
چون شهیدانی که گمنامند اما با توأند
ترک جان و ترک نان و ترک نامم آرزوست
هر چه عنوان است در دنیای ما بی ارزش است
گفتن یک مرتبه ؛ آقا غلامم آرزوست
معنی رزق فراوان چیست با تو بودنست
در صراط مستقیم تو دوامم آرزوست
خسته از دیدار دولتهای وابسته به غیر
در زمان دولت عدلت مقامم آرزوست
در رکاب رهبرم تمرین یاری کرده ام
حال درک محضر و امر امامم آرزوست
ای خوش آنروزی که دستانت جوانم میکند
رؤیت طاووس جنت را مدامم آرزوست
چشم امتهای مظلومست بر روز ظهور
با شما همراهی روز قیامم آرزوست
گوش دل خواهم ؛ انابن المصطفایت بشنوم
هم انابن المرتضی ای با مرامم آرزوست
یوسفا روزی که بازآیی به تسخیر حرم
نعرۀ تکبیر از بالای بامم آرزوست
ابتدا دم میزنی از جد مظلومت حسین
روضه خوانی از لبان یک تشنه کامم آرزوست
خیمه های کربلا را در دلم افراشتی
نذر جان خویش بر اهل خیامم آرزوست
چون ندای یا لثارات الحسینت شد بلند
پرچم حق را ادای احترامم آرزوست
روز فتح کعبه و لبیک یا مهدی خوش است
از تمام دشمنانت انتقامم آرزوست
جنگ با آل سعود و جنگ با قوم یهود
با دو شمشیر کشیده از نیامم آرزوست
ذوالفقاری رو کنی کار ستم گردد تمام
همرهت با خصم ، پیکار تمامم آرزوست
عاقبت سربند یا زهرا گره وا میکند
در رکاب حضرتت حُسن ختامم آرزوست
شاعر : محمود ژولیده
ای کاش که درد و داغ ما را نکشد
هم، آتشِ اشتیاق ما را نکشد
ما زنده بر آنیم که کاری بکنیم
باشد که غم فراق ما را نکشد
شاعر : جواد شیخ الاسلامی