اندوه جدایی

خانه غمها

بزرگان اهل مدینه وقتی این امر را مشاهده نمودند خدمت امیرمؤمنان علیه السلام رسیدند و گفتند: «ای اباالحسن! براستی که فاطمه علیها السلام شب و روز می گرید و از صدای شیون او شبها در بستر، خواب به دیدگان ما راه نمی یابد و آسایشی نداریم و هنگام روز هم در حین کسب و کار و طلب روزی ما را آرامشی نیست! اکنون که از حال ما آگاه شدی از فاطمه علیها السلام بخواه که یا شبها بگرید و روزها آرام باشد و یا روزها گریه کند و شبها خاموش بماند.»

امیرمؤمنان علیه السلام با خوشرویی پذیرفت و بعد به سوی خانه خود رفت و زهراعلیها السلام را دید که گریه امانش را بریده و تحملش از دست رفته است زهراعلیها السلام چون علی علیه السلام را دید لحظه ای به احترام حضرت علیه السلام خاموش ماند.

امیرمؤمنان علیه السلام فاطمه علیها السلام را گفت: «ای دختر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم بزرگان مدینه از من خواسته اند که از تو بخواهم که شبها یا روزها، یک کدام از آنها را برای پدر خود سوگواری کنی.»

فاطمه علیها السلام فرمود: «چه اندک است زمانی که با ایشان خواهم زیست و چه زود خواهد بود که از میان آنان غایب گردم. سوگند به خدا! من شبها و روزها خاموشی نخواهم داشت تا این که به پدرم رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم بپیوندم.»

علی علیه السلام فرمود: «[حال که چنین است] هرگونه که دوست داری رفتار کن!»

از آن روز به بعد برای فاطمه علیها السلام خانه ای در بقیع، آن جا که از مدینه به دور بود، ساخت. و این خانه «بیت الاحزان » (خانه غمها) نام گرفت. هر صبحگاه زهراعلیها السلام در حالی که حسن و حسین علیهما السلام پیش روی وی حرکت می کردند، گریان به سوی بقیع می شتافت و بین قبور شهدا به گریه و زاری می پرداخت. وقتی شب فرا می رسید، علی علیه السلام به نزد او می رفت و وی را به خانه باز می گرداند. (1)

سرانجام آلام و غمها و ستمهایی که بر فاطمه رفت او را از پای درآورد و بیمار شد. در حین بیماری، رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دید و حضرت صلی الله علیه وآله وسلم وی را مژده داد که شب هجران به سر آمده و به زودی با هم در بهشت دیدار خواهند کرد.

فاطمه علیها السلام دانست که از زندگیش اندکی بیش نمانده است، پس ام ایمن و اسماء بنت عمیس را فراخواند و در پی علی علیه السلام فرستاد. هنگامی که علی علیه السلام بیامد، زهراعلیها السلام فرمود: «پسر عمویم! همانا که خبرمرگم به من رسیده است و از این حال که دارم دریافته ام که این ساعت یا ساعتی دیگر به پدرم ملحق خواهم شد اینک تو را وصیت می کنم به چیزهایی که در قلب خویش پنهان ساخته ام.»

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «ای دختر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به هر چه دوست داری مرا سفارش کن!» آن گاه بالای سر زهراعلیها السلام نشست و هر که در خانه بود بیرون رفت.

فاطمه علیها السلام گفت: «پسرعمویم! تو هرگز مرا دروغگوی و خیانتکار ندیده ای و از آن هنگام که با هم زندگی می کنیم هیچگاه با تو مخالفتی نکرده ام.»

علی علیه السلام فرمود:«به خدا پناه می برم! تو به خدا آگاه تر و نیکوکارتر و پرهیزگارتر و کریمتر از این هستی و خداترسی تو از این بیش است که تو را به خاطر ناسازگاریت سرزنش کنم! دوری و جدایی از تو برایم دشوار است، اما چاره ای از آن نیست. سوگند به خدا! با رفتن تو مصیبت مرگ پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم دوباره تازه می گردد و غم فراق تو بسیار بزرگ خواهد بود «انالله و انا الیه راجعون »

از این مصیبت[به خدا پناه می برم] که چه فاجعه آمیز و دردناک و جانسوز و حزن انگیز است به خدا قسم! مرگ تو حادثه ای است که بر آن صبر نتوان کرد و فاجعه ای است که همانندی نخواهد داشت.»

بعد از آن فاطمه علیها السلام و علی علیه السلام لحظاتی همنوا با یکدیگر گریه کردند و علی علیه السلام سر زهراعلیها السلام را گرفت و به سینه چسباند و گفت: «هر چه خواهی وصیت کن، همان گونه که فرمان دهی به جای خواهم آورد و خواسته تو را بر خواسته خویش برتری خواهم داد!»

فاطمه علیها السلام گفت: «خدا به خاطر من، بهترین پاداش تو را دهد. اما نخست تو را سفارش می کنم که پس از من با «امامه » دختر خواهرم ازدواج کنی زیرا وی برای فرزندانم مانند من است و مردان را از داشتن زنان چاره ای نیست.

و اما وصیت دوم من این که برایم تابوتی بساز [زیرا برای پوشیده ماندن اندام من مناسبتر است]... و وصیت دیگر من این که هیچ کس از آنان که بر من ستم کردند و حق مرا غصب نمودند نباید در تشییع پیکر من حاضر شوند، چرا که آنها دشمن من و دشمن رسول خدایند و اجازه نده که کسی از آنان و هر که پیروی ایشان کند، بر من نماز گزارند و شب هنگام، وقتی دیدگان مردم بخفت، مرا به خاک سپار.»

چون فاطمه علیها السلام وفات یافت، اهل مدینه همگی با هم به ناله درآمدند و زنان بنی هاشم در خانه زهراعلیها السلام گرد آمدند و همصدا با هم چنان می گریستند که شهر از ناله و فریاد آنان به لرزه درآمده بود، آنها پیوسته می گفتند:

«یا سیدتاه! یا بنت رسول الله!»

انبوه مردم به سوی علی علیه السلام و فرزندانش آمده و آنان را در میان گرفتند. امیرمؤمنان نشسته بود و حسن و حسین علیهما السلام رو به روی او بودند و اشک می ریختند و جمعیت از دیدن گریه آنها می گریستند....

مردم بسیاری در اطراف خانه علی علیه السلام نشسته بودند و گریه و زاری می کردند و انتظار می کشیدند تا جنازه حضرت را بیرون آورند و بر آن نماز بخوانند. سرانجام ابوذر از خانه بیرون آمد و خطاب به جمعیت گفت: «به خانه های خود روید که تشییع پیکر دختر رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به تاخیر افتاده است.» مردم برخاستند و پراکنده شدند.

وقتی که اهل مدینه به خواب رفتند و پاسی از شب گذشت، امیرمؤمنان علیه السلام و حسن و حسین علیهما السلام همراه با عمار و مقداد و عقیل و زبیر و ابوذر و سلمان و بریده و نیز گروهی از بنی هاشم و آشنایانی دیگر، پیکر مطهر زهراعلیها السلام را بیرون آوردند و بر آن نماز خواندند و در تاریکی شب به خاک سپردند. علی علیه السلام قبر زهراعلیها السلام را همسطح با زمین قرار داد تا کسی محل قبر شریف او را نشناسد. (2)

شکوه های علی علیه السلام با پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم

پس از آن که امیرمؤمنان علیه السلام فاطمه علیها السلام را در تاریکی شب دفن کرد و اثر قبر را از روی زمین محو ساخت، برخاست و رو به سوی مرقد شریف رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم کرد و عرضه داشت:«سلام بر تو باد ای رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم ! از سوی من و دخترت که اینک به دیدار تو آمده و در کنار مرقد تو مسکن گزیده است. همان که خدا برای او سرعت ملحق شدن به تو را اختیار نموده بود.

ای رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم در مرگ دختر برگزیده تو شکیبایی من اندک است و با رفتن سیده زنان جهان قدرت و توانایی من از دست برفت و تنها یادآوری مرگ تو[که بزرگترین مصیبت زندگی من بود] مرا تسکین می دهد و آرام می سازد. من بودم که پیکر مطهرت را در عمق گور نهادم و روح تو هنگام بیرون شدن از پیکرت بر روی گلوگاه و سینه من گذشت.

آری در کتاب خداست آیه ای که به سبب آن، این مصایب را به آسانی پذیرایم: «انالله و انا الیه راجعون » اکنون ودیعتی که در نزد من داشتی به سوی تو بازگشت و امانت ادا گردید و زهراعلیها السلام را از من گرفتند و اینک چقدر آسمان و زمین زشت و نازیبا می نماید.

ای رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم !

اما غم من که خواهد پایید و اما شب من که بی خوابی خواهد بود و اندوه من قلبم را ترک نخواهد گفت مگر این که خدا سرایی را که تو در آن جای گرفته ای برای من برگزیند.

حزنی که دلم را چرکین ساخته است و غمی که قرارم را گرفته است آه که چه زود بین ما جدایی افتاد! و من به پروردگار خویش شکایت می برم.

به زودی دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که چسان امت تو برای ستم بر او همداستان شدند پس تو همه چیز را از وی بپرس و از حال او خبردار شو! چه بسیار غمهایی که در سینه فاطمه علیها السلام موج می زد که برای رهایی از آنها راهی نمی یافت به زودی همه چیز را خواهد گفت و خدا داوری خواهد کرد که او بهترین حکم کنندگان است.

سلام بر شما دو تن باد! سلامی که با آن وداع می گویم و [من از سرنوشت خویش] نه خشمگین هستم و نه افسرده. اگر شما را ترک گویم نشانه یاس و ملالت من نیست و اگر پیش شما بمانم به سبب این نیست که در آنچه خداوند صابرین را وعده داده است تردیدی داشته باشم.

آه! افسوس افسوس [از این مصیبت بزرگ] لیکن بردباری برای من شایسته تر و زیباتر است و اگر ترس این نبود که آنان که حکومت را به دست گرفته اند، آگاه گردند، درنگ و ایستادن [در کنار قبر فاطمه علیها السلام را] بر خود واجب و لازم می دانستم و همچون زنی فرزند از دست داده که بر مصیبتی جانکاه می گرید بر این فاجعه می گریستم.

در برابر پروردگار، دخترت پنهانی به خاک سپرده شد، در حالی که حق وی پایمال شده بود و میراثش را از وی ستانده بودند با وجود آن که از رحلت تو دیری نمی گذشت و هنوز یاد تو در دلها کهنه نشده بود.

من با خدا و رسولش شکوه هایم را باز می گویم و به خاطر فرمان تو ای رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم به بهترین حال شکیبا خواهم بود. درود خدا بر تو و سلام و رضوان الهی شامل حال فاطمه علیها السلام باد!» (3)

تنهایی علی علیه السلام

پس از این که فاطمه علیها السلام درگذشت علی علیه السلام تنها ماند و خانه علی علیه السلام که روزگاری مهبط وحی و محفل فرشتگان بود به یکباره به فراموشی سپرده شد و سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم درباره امیرمؤمنان علیه السلام و فرزندان وی و مقام معنوی ایشان، در غوغای فتح سرزمینهای جدید و تقسیم غنایم از یادها برفت و ربع قرن طول کشید تا مردم دوباره بر در خانه علی علیه السلام گرد آمدند، اما این بار فاطمه علیها السلام که جانش را به خاطر حق علی علیه السلام و مظلومیت او فدا کرد، دیگر زنده نبود تا... .

پی نوشتها:

1) بحارالانوار، ج 43، و مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 322.

2) الغتان النیشابوری، روضة الواعظین (منشورات مکتبه الحیدریه، نجف، 1386 ه - 1966 م) ج 1، ص 151.

3) کلینی، اصول کافی، (انتشارات دارالکتب الاسلامیه، تهران بازار سلطانی) ج 1، ص 458، ح شماره 3، باب مولد «الزهراء فاطمه علیها السلام »; روضه الواعظین، ج 1، ص 152.

۷ ۴

در آخرین سخنان دخت آفتاب آموزه های زندگی ساز

سخنان آخرین و سفارش های شیرین و یا غم آلود انسانهای آسمانی، صحیفه ای سبز و روشن است دایره المعارفی است درس آموز که طراوت و بالندگی خود را درتمامی عصرها و نسلها حفظ نموده نگاه آدمی را به فراسوی حوادث اوج می دهد.

پاره ای از این سخنان لبریز از آموزهای اخلاقی، کلامی، فقهی، ادبی و ... است که بسان مشعلی فروزان، راه راستی و درستی را برای همگان نمایان می سازد. گرچه فضای برخی از آنان، با غبار غم و موج ماتم همراه است اما به یقین فراز و فرود حوادث به همراه شیوه شیرین زندگی در بیان، ارائه الگوهای اطمینان بخش و هدایت آفرین در کلام و منطقی محکم و درست در گفتار، طلوعی روشن و تابناک در افق دیدگان آدمی می آفریند.

در این میان گنجینه سخنان پاک بانوی آفرینش، فاطمه زهرا(س) که در هفت گفتار ویک نوشتار از آن حضرت به دست ما رسیده است.

نمونه ای جاودان و روح افزا است که هر یک، کتاب معرفت همراه با آموزنده های زندگی ساز و درس آموز خواهد بود.

ما هم نگاهی نو به هشت نکته گرانسنگ این سخنان می افکنیم و یکایک آنان را درنهانخانه وجودمان می سپاریم:

1- ادب در کلام، احترام به شوهر

پاره ای از اندیشمندان «دبستان » را خلاصه «ادبستان » دانشمندان و آفرینش را مدرسه ای گسترده برای تربیت آموزی و ادب آفرینی شمرده اند.

ادب - که نگهداشتن حد هر چیزی است - شیوه همیشه پیشوایان معصوم بوده است و درگفتار و رفتار آنان تجلی می یافته است.

سلاله یاسین، فاطمه زهرا(س) در حالی که واپسین سخنان خود را با همسر ارجمندش درمیان می گذارد، بدون آن که طوفان حوادث غباری بر سخنان او بنشاند و یا بغض واندوه لحظه ای از ادب و احترام وی را بر باید، شوهر خویش را با کنیه خطاب نمودو عبارت: «یا اباالحسن » بر زبان راند.

چنانکه در عرب مرسوم بوده و هست، سخن گفتن با کسی همراه با بیان کنیه او نشان از نوعی احترام و دلدادگی دارد.

در سخنی دیگر رو به علی(ع) نموده، با عبارتی آهنگین و عشق افروز، دعایی ارزشمند برای نیکبختی دنیوی و اخروی همسر خود کرده و می فرماید:

«جزاک الله عنی خیر الجزاء یا بن عم رسول الله(ص ») پروردگار سبحان تو راپاداش دهد برترین پاداش ها ای پسر عموی رسول خدا - درود خداوند بر او و آل اوباد.

انتخاب واژه های زمردین و چینش ارزش آفرین در عبارت، بیانگر دقت و ژرف نگری دراستفاده های معنوی از هر یک از آنان است، چنانکه در «یابن عم » (پسرعمو) اشاره به ریشه ای دیرین در نسب پیامبر اسلام و علی(ع) دارد و عبارت «رسول خدا» درسخن حضرت زهرا اشاره به رسالت پیامبر و آثار روحی معنوی این واژه نسبت به ارزش قدسی آن حضرت و ولایتی که علی(ع) از رسول الله دارد، ناگفته های گفتنی بسیاری رابازگو می کند.

شایان توجه است که اگر دخت آفتاب جایگزین این عبارت را «ابی » (پدرم) قرارمی داد بدون شک این بار معنوی از آن احساس نمی شد و چنین تاثیری ژرف نمی گذاشت.

2- بیان حالت خود، تشریح لحظه ها

پس از شروعی شیرین و ادب آمیز، سخن زهرای مرضیه(س) با بیان حالت و چگونگی زندگانی آن حضرت جاذبه ای دیگر به خود گرفته است: «لم یبق لی الا رمق من الحیاه » برای من لحظه ای بیش از زندگانی نمانده است. بدیهی است در این لحظه روحیه ای خاص و لحظاتی حساس وجود داشته، درخشان ترین واژه ها بیان خواهد شد.

پس از آن به تشریح زمان خود پرداخته، می فرماید: «و حان زمان الرحیل والوداع » (زمان کوچ و خدا حافظی فرا رسیده است) هنگامه ای طاقت سوز و هنگامی درد افروز که توان از همگان می رباید، به ویژه زمانی که بانویی هجده ساله باصورتی نیلی، پهلویی شکسته و بازویی نشان دار از ماجرایی ستم آلود در بسترآرمیده باشد. سپس با عبارتی کوتاه ریزش رنج از بلندای کلمات بر پهنه وجود امام علی(ع) پدیدار می شود که:

فاستمع کلامی فانک لاتسمع بعد ذلک صوت فاطمه ابدا «(علی جان » سخنان مرا بشنوکه پس از این صدای فاطمه را نخواهی شنید، هیچگاه) گویی یکایک واژه ها در توفانی از غم و اندوه نمایان شده است و افزون بر توجه بخشیدن با کلمه «فاستمع » صدای مظلومیت و مهربانی در لابلای حروف به گوش جان می رسد.

3- شروع سخن، نخستین وصیت

مجموعه واژه هایی که در گفتارها از آن استفاده می کنیم; گاهی «امر» است که در آن از فراز اقتدار، آمرانه لب به سخن می گشاییم و دستور می دهیم، و زمانی «التماس » است که در «حضیض » نیاز و ناتوانی،خواسته خود را از ژرفای وجود طلب می نماییم و موقعی «خواهش » و یا «سفارش » که جلوه ای از برابری، دوستی و صمیمیت در آن نمایان است. گزینش کلماتی که چنین هاله ای از مفاهیم داشته باشند فضای عبارات و جملات را دگرگون می کنند و با اندک دقتی لازم، برداشت هایی ارجمند نصیب آدمی می نماید.

به سخنان یاس عصمت، حضرت زهرا(س) بر می گردیم و پس از تشریح لحظه ها و حالات او،عبارت آغازین آن بانو را می نگریم: اوصیک(وصیت و سفارش می کنم ...) چنانچه که می بینیم، گستره ادب، بزرگواری و صفا و صمیمیت در وجود حضرت چنین واژه پرمفهومی را بر شاخسار بیان بی بی نمایان ساخته است در حالی که به جای آن این واژه ها هیچگونه زشتی نداشت:

از تو می خواهم که ...

به تو می گویم که ...

باید چنین کنی ...

و ...

پس از این عبارت، نخستین وصیت آغاز می شود:

«اوصیک اولا ان تتزوج بعدی » (نخستین وصیت من به تو این است که پس از من ازدواج کنی) توگویی این عبارت کوتاه نسیمی صفا بخش بر تمامی بدبینی ها وبدگویی هاست که ازدواج شوهر را پس از رحلت همسر نشان از بی مهری و دوری از وفا ووفاداری می دانند. فلسفه ازدواج در کلامی پس از این عبارت بیان شده است که بدان می پردازیم اما پیش از آن، فاطمه زهرا(س) مورد ازدواج امام(ع) را تشریح می کندکه: ... بابنه اختی امامه فانها تکون لولدی مثلی (نخستین وصیت من به تو این است که پس از من با امامه; دختر خواهرم ازدواج کنی زیرا او همانند من به فرزندانم مهربان است) شیوه سخن گفتن و منطق در برخورد همراه با عطری آسمانی است که ابتدا شوهر خود را ترغیب به ازدواج نموده، سپس با دلیلی آرام بخش وگویا، علت پیشنهاد خود را به ازدواج با «امامه » توضیح می دهد. پس از این سخن فلسفه بیان خود را نسبت به ازدواج پس از خویش تشریح می کند:

فان الرجال لابد لهم من النساء

(همانا مردان برای زندگی خویش نیاز به زنان دارند)

و این خود، واقعیتی است که دست آفرینش به عنوان غریزه در نهاد آدمی نهاده است و پاک بانوی هستی با توجه ژرف بدان، نگاه همگان را به این نکته توجه می سازد.

4- مخفی بودن مراسم; استمرار مبارزه

پیکارهای عقیدتی و مبارزه های فکری فرهنگی، عرصه ای برتر از مکان و زمان دارد. از آغاز آفرینش تا پایان هستی بوده و خواهد بود و شعاعی فراتر از درگیری انسانها بر سر مقام و موقعیت و یا دارایی و دانایی خواهد داشت.

در این عرصه ارزشهای والای الهی و جلوه های جاودان انسان در توفان هواها وهوسها، غبار آلود می شود و گاه مسیر سعادت انسانها دگرگون می گردد.

حوادث غم آلود صدر اسلام و سراشیبی سقوط ارزشهای دینی در آن زمان، ماجرایی بودکه در غصب فدک جلوه گر شد اما تاثیری تلخ در راه هدایت افراد گذارد که تافرجام روزگار آثار آن باقی خواهد بود.

چنین بینش عرشی و عمیقی بود که دخت رسول الله را بر آن داشت پس از مبارزه ای رودررو و سنگین با غاصبان خلافت، این پیکار حق علیه باطل را پس از حیات خویش استمرار بخشد و برای همیشه فریادی علیه ضلالت و گمراهی و غصب و غارت فرود آورد.

فرازی از سخنان آن حضرت را می خوانیم:

اذا توفیت فلا تعلم احدا

«(علی جان » پس از وفات من، هیچ کس را آگاه مکن)

پس از آن برخی از محرمان ولایت و شیفتگان امامت را نام می برد تا در مراسم شرکت کنند:

الا ام سلمه و ام ایمن و فضه و من الرجال ابنی و العباس و سلمان و عماراو المقداد و اباذر و حذیفه (مگر ام سلمه و ام ایمن و فضه را از زنان و ازمردان دو فرزندم حسن و حسین(ع) و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذیفه را خبر کن) گویی عمق ستم ستمکاران چنان فاجعه ای آفریده است که زهرای اندوهگین و ستمدیده را بر آن داشته، تاکیدی دیگر با بیانی صریح و شفاف نسبت به مقصودخود بیان نماید:

اوصیک ان لا یشهد احد جنازتی من هؤلاء الذین ظلمونی و اخذوا حقی فانهم عدوی و عدو رسول الله.

«(همسرم!» تو را وصیت می کنم که هیچ کس از آنان که به من ظلم و ستم کرده اندو حق مرا غصب نمودند، نباید در تشییع پیکرم شرکت کنند! زیرا آنان دشمنان من ودشمنان رسول خدا می باشند) و بار دیگر با واژه هایی گوناگون غم و اندوه خود وبغض فرو رفته در ژرفای وجود خویش را بیان می کند:

و لا تترک ان یصلی علی احد منهم و لا من اتباعهم.

(و اجازه نده که فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بگزارد) پس از این سخن،راه عمل به وصیت خود را تشریح می نماید که انجام مراسم به دور از دیدگان دشمنان خواهد بود:

و ادفنی فی اللیل اذا هداءت العیون و نامت الابصار (مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم ها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشد) و باز آن بانوی معصوم ومظلوم تصمیم به تصریح نام دشمنان می گیرد تا برای چندمین بار افزون بر بیان سخن خود و تاکید جملات، دوبار نیز نام دشمنان خود را بر زبان جاری کند که تا بیرق هستی در اهتزاز است وانسانهای اندیشمند و دین باور به وصایای وی می نگرند، آگاه باشند که با دلی لبریز از اندوه و نگاهی سرشار از اشک غم دنیا را ترک کرده است و از دست غاصبان راضی نبوده است. از اینرو می فرماید:

و لا تؤذنن بی احدا و لا تؤذنن بی ابابکر و عمر بحق محمد رسول الله(ص) ان لا یصلی علی ابوبکر و لا عمر هیچ کس را خبر نکن و ابابکر و عمر را نیز آگاه نساز و تو راسوگند می دهم به حق محمد(ص) که ابابکر و عمر بر پیکر من نماز نخوانند.

آری قسم دادن آن حضرت به حق محمد(ص) و اشاره به رسالت پدر خود در کلام، خبر ازتصمیم راسخ و قطعی فاطمه(س) در اعلان برائت از دشمنان بوده است و این برائت رابا رسالت پدر بیان می کند تا رنگ شخصی و یا خواسته های مادی به خود نگیرد وهمگان درس تبری از آن بیاموزند.

5- سفارش هنگام غسل; صحیفه عفاف

آخرین لبخند فاطمه(س) در دنیا، آن زمانی بودکه از پوشیده بودن پیکر خویش پس از رحلت آگاه شد، هنگامی که یکی از نزدیکان چگونگی پنهان سازی بدن را زیر پارچه ای که بر چندین قطعه چوب قرار دارد به آن حضرت نشان داد. پس از این لحظه آرامش بیشتر به آن بانو روی آورد و برای پس ازرحلت خود و هنگام غسل سخنی ارزشمند و جمله ای عفاف آفرین فرمود:

یا اسماء! اذا انامت فاغسلینی انت و علی بن ابیطالب و لاتدخلنی علی احدا ( ای اسماء! وقتی از دنیا رفتم تو و علی(ع) مرا غسل دهید و هیچ کس را در کنار جنازه من قرار ندهید) آنجا که بنیان تقوا، پاکدامنی و خویشتن داری در برابر گناه درژرفای وجود آدمی، قرار گیرد و عشق به عبادات و طاعات در اندیشه انسان آرام یابد، برای لحظه هایی که از نظر فقهی تکلیفی ندارد، نیز ناراحت و آشفته خاطرخواهد بود و این نشان از روشنی دل و دیده آن حضرت از باورهای پاک و آسمانی است و راهی هموار و نورانی برای پیروان پاک نیت و فاطمی سیرت خواهد بود تا گامهایی بیشتر در راه رسیدن به قله های قدس و تکامل بپیمایند.

6- پس از دفن و نیازهای ضروری انسان

اذا انا مت فتول غسلی و جهزنی و صل علی وانزلنی قبری و الحدنی و سو التراب علی و اجلس عند راسی قباله وجهی

وقتی وفات نمودم، علی جان! تو غسل و کفن مرا بعهده گیر و بر من نماز بگزار و مرا درون قبر گذاشته دفنم کن و خاک بر روی قبر من ریخته آن را صاف نما. بر بالینم وروبریم بنشین.

عباراتی غم بار و ماتم افروز از سخنان زهرا(س) را مرور نمودیم. سخنانی که در آن تنها به شوهر خود اجازه غسل و کفن و ورود در قبر می دهد و پس از آن چگونگی صورت ظاهری مرقد خویش و نشستن همسر خود را بیان می کند. این سخنان مقدمه ای برای وصایای بعدی آن بانو است که فرمود:

فاکثر من تلاوه القرآن و الدعا فانها ساعه یحتاج المیت فیها الی انس الاحیاء.

(«بر بالینم و روبروی من بنشین و» زیاد قرآن بخوان و دعا کن; زیرا در چنین لحظه هایی میت به انس گرفتن بازماندگان محتاج است)

آری: کتاب هدایت بخش انسانها«قرآن نازل » و دعاهایی که خوانده می شود،«قرآن صاعد» مائده هایی آسمانی است که در هر حال بویژه به هنگام لحظه ای آغازین ورود در قبر، ضرورتی دو چندان برای آدمی دارد زیرا چنین هنگامی، وقت تحولی سرنوشت ساز در روح و جسم انسان است وآنچه او را آرامش می بخشد و از اضطراب خاطر و نابسامانی روانی نجات می دهد; سکان سلامت بخش و راحتی آفرین یاد و نام خداست که در «قرآن و دعاها» تجلی چشمگیری دارد.

7- زیارت: نشان و فاداری و صمیمیت

در فرازی دیگر از سخنان سبز و جاودان دخت آفتاب می بینیم که بیانگر صفاتی ارزشمند برای همسران است:

اوصیک یا ابا الحسن ان لا تنسانی و تزورنی بعد مماتی (تو را وصیت می کنم علی جان که مرا فراموش نکنی و پس از وفات من همواره مرا زیارت نمایی)

دنیا مزرعه اعمال آدمی است و هرآنچه از این سوی هستی به آن سوی حیات که اعمال صالح و کارهای خداگونه است فرستاده شود و این سیره حسنه استمرار یابد، شادی روان و راحتی روح بیشتری نصیب انسان می شود. در میان تمامی اعمال، یاد آوری انسان و زیارت مرقداو، ارزشی والا و نشان از صمیمیت و صفا بین افراد خانواده دارد. از اینرو پس ازوفات خدیجه(س) رسول خدا(ص) هماره به یاد همسر خود بود و باذبح قربانی، گوشت آن را برای دوستان همسر خود می فرستاد تا یاد و نام او جاویدان بماند و یا فاطمه زهرا(س) به زیارت قبر عموی خود حمزه می رفت.

8- دعاهای آخرین; واژه های عاطفه آفرین

در فراز پایانی وصیت نامه حضرت زهرا(س)

عباراتی عاطفه آفرین نسبت به فرزندان خود، سپردن همسر خویش به خداوند و سلام ودرود همیشگی به سادات و فرزندان تا روز قیامت عنوان شده است ...

انا استودعک الله تعالی و اوصیک فی ولدی خیرا ...«علی جان!» من شما را به خدا می سپارم ودرباره فرزندانم سفارش به نیکو کاری دارم.

و در وصیتی دیگر که به قلم حضرت نوشته شده است، می فرماید:

و استودعک الله و اقرا علی ولدی السلام الی یوم القیامه شما را به خدا می سپارم و بر فرزندانم تا روز قیامت سلام و درود می فرستم.

از مجموع سخنان آخرین بزرگ بانوی می توان نگاه گسترده، عشق و عاطفه و توجه به خداوند در تمامی لحظه ها و حالات را فرا گرفت.

امید آن که فرازهای گوناگون و درس آموز سخنان فاطمه زهرا(س) هماره در برابرآیینه نگاه ما باشد و نکته های اخلاقی، ادبی، اجتماعی، و عاطفی عبارات آن بی بی آویزه هوش مان قرار گیرد.

ان شاء الله

۶ ۲

یاس کبود (شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام)

ویژگی منحصر به فرد

فاطمه علیهاالسلام را همه می شناسند؛ حتی غیر مسلمانان نیز از او به قداست یاد می کنند. مهربانی، شجاعت، عصمت، دانش، تقوا و در یک کلام، فضلیت ها با نام فاطمه گره خورده است. فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر خداست که در قرآن، مقام والایش بیان شده است، قلب و جان پیامبر صلی الله علیه و آله که تاریخ، سفارش های ایشان را به محبت او و فرزندانش ثبت کرده است. نام فاطمه علیهاالسلام ، با مظلومیت هم گره خورده است و سوم جمادی الثانی، سالروز شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، بهترین فرصت برای گره زدن دل های شیدا بر گوهرهای حُسن اوست.

آغاز مظلومیت

داغ فراق پیامبر صلی الله علیه و آله برای جهان اسلام و به ویژه خانواده ایشان مصیبت بزرگی بود، به ویژه آنکه این مصیبت بزرگ، آزارهای سختی را در پی داشت که در طول تاریخ، گریبانگیر اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله شد. این مصیبت ها آن قدر کمرشکن بود که زهرا علیهاالسلام زبان به شکوه گشود: «پدرجان! تنها و حیران مانده ام. صدایم خاموش شده و پشتم شکسته است. زندگی ام مکدّر گردیده و دنیا بر من تاریک شده است». اشعاری هم که منسوب به ایشان است، عظمت مصیبت را می رساند که: «مصیبت هایی بر من فرو ریخت که اگر بر روزهای روشن می ریخت، همه در سیاهی فرو رفته و شب می شدند».

گریه های زهرا علیهاالسلام

پنج نفر در دنیا به «بکّاء» یعنی بسیار گریه کننده معروف شده اند؛ آدم علیه السلام که در جدایی از بهشت می گریست. یعقوب علیه السلام که بر جدایی یوسف گریه می کرد. یوسف علیه السلام که در فراق یعقوب علیه السلام شبانه روز اشکش جاری بود. اما فاطمه علیهاالسلام آن قدر بر وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله گریست که اهل مدینه از گریه او ناراحت شدند و اعتراض کردند. از این رو، ایشان به مقبره شهدای اُحُد می رفت و آنجا گریه می کرد. بعد از او هم امام سجاد علیه السلام بر مصیبت پدرش امام حسین علیه السلام می گریست. به یقین زهرا فقط در فراق پدر خویش نمی گریست، بلکه پی آمدهای دردناک رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله ، شکیب آن بانوی شکیبا را گرفته و پشت آن کوه صبر را خم کرده بود.

عیادت زنان مدینه

هنگامی که حضرت فاطمه علیهاالسلام در بستر شهادت قرار گرفت، زنان مدینه به عیادت او رفتند و جویای احوالش شدند. حضرت پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «به خدا سوگند از دنیای شما بیزارم و مردهای شما را دشمن می دارم... . کردار مردان شما زیانی آشکار است؛ چرا که آنها از ابوالحسن علی علیه السلام روی گردان شدند. سوگند به خدا روی گردانی آنها از علی علیه السلام ، به این دلیل است که شمشیر علی در میدان های نبرد، تیز و کوبنده بود. او باکی از مرگ نداشت... . آنها بر ما ستم کردند و دست از یاری ما کشیدند».

سخنان علی و فاطمه علیهماالسلام با یکدیگر

هنگامی که فاطمه علیهاالسلام احساس کرد زمان رحلتش نزدیک شده است، خطاب به علی علیه السلام گفت: «ای پسر عمو! از روزی که با من زندگی کردی، از من دروغ و خیانتی ندیدی و هیچ گاه با تو مخالفت نکردم». علی علیه السلام فرمود: «نه هرگز، تو آگاه ترین، نیکوکارترین و گرامی ترین شخص هستی و خوف تو در پیشگاه خدا بیشتر از آن است که تو را به خاطر مخالفت با من، سرزنش کنم. فراق تو برای من بسیار سخت است، ولی چه باید کرد که چاره ای از مرگ نیست. سوگند به خدا، مصیبت رسول خدا را بر من تازه کردی و فراق و فقدان تو برای من بسیار بزرگ و دشوار است.... این مصیبتی است که تسلیت و آرامش ندارد و حادثه ای جان سوز و جبران ناپذیر است». سپس ساعتی با هم گریه کردند.

لحظه غم انگیز شهادت

زمانی که وفات حضرت فاطمه علیهاالسلام نزدیک شد، به اسماء بنت عُمَیس فرمود: «آبی بیاور تا وضوبگیرم». ایشان وضو گرفتند و به روایتی غسل هم کردند. سپس خود را معطّر ساخته و لباس های تازه ای پوشیدند و فرمودند: «ای اسماء! مقداری از آن کافور بهشتی را بالای سرم بگذار تا مرا با آن حنوط کنند». سپس پای خود را به سمت قبله دراز کرده، خوابیدند و پارچه ای بر روی خود کشیدند و فرمودند: «ای اسماء! ساعتی صبر کن و بعد از آن مرا صدا بزن، اگر جوابی ندادم، بدان که من به پدر خویش ملحق شده ام و علی علیه السلام را باخبر کن». اسماء بعد از ساعتی، چند مرتبه ایشان را صدا زد، ولی جوابی نشنید. سپس پارچه را از روی ایشان برداشت و دریافت که مرغ روحش به بهشت برین پرواز کرده است.

حسن و حسین علیهماالسلام درکنار بدن مادر

زمانی که اسماء از شهادت فاطمه علیهاالسلام آگاه شد، سراسیمه از خانه بیرون آمد و حسن و حسین علیهماالسلام را در بیرون خانه ملاقات کرد. آنها سراغ مادر خویش را گرفتند، ولی جوابی دریافت نکردند. از این رو، با عجله داخل خانه شدند و مادر را رو به قبله در حال خواب دیدند. حسین علیه السلام مادر را تکانی داد و دریافت که او از دنیا رفته است. پس رو به برادر کرد و گفت: «برادر جان! خدا به تو در مصیبت مادرمان اجر دهد». در این لحظه حسن علیه السلام خود را روی مادر انداخت. گاهی او را می بوسید و گاهی می گفت:« مادرم! با من سخن بگو قبل از آنکه روح از بدنم بیرون رود». حسین علیه السلام نیز پاهای مادرش را می بوسید و می گفت: «مادرم! من پسرت حسین هستم، پیش از آنکه قلبم شکافته شود با من سخن بگو».

امیرمؤمنان و خبر شهادت زهرا علیهاالسلام

اسماء به حسن و حسین علیهماالسلام گفت: « نزد پدر بروید و وفات مادرتان را به او خبر دهید». حسن و حسین علیهماالسلام از خانه بیرون آمدند، در حالی که فریاد می زدند: «آه ای محمد صلی الله علیه و آله ، ای احمد! امروز مصیبت فقدان تو برای ما تازه شد ؛ چرا که مادرمان از دنیا رفت». آن دو وارد مسجد شدند و خبر شهادت مادر را به علی علیه السلام رساندند. امیر مؤمنان از شنیدن این خبر آن چنان متأثر شد، که بی هوش بر زمین افتاد و تا وقتی آبی به صورتش نزده بودند، در همان حال بود. سپس با ندایی جان سوز فرمود: «ای دختر محمد! به چه کسی خود را تسلیت دهم. تا زنده بودی مصیبتم را با تو تسلیت می دادم، اکنون بعد از تو چگونه آرام گیرم».

وصیت نامه زهرا علیهاالسلام

امام علی علیه السلام با قامتی خمیده از درد فقدان زهرا علیهاالسلام ، کنار بدن پاکش حاضر شد. روانداز او را بلند کرد و نامه ای بالای سر فاطمه علیهاالسلام مشاهده کرد. آن را برداشت و خواند: «به نام خداوند بخشنده مهربان. این وصیت فاطمه علیهاالسلام دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله است: فاطمه گواهی می دهد که خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد صلی الله علیه و آله ، بنده و فرستاده خداست. بهشت و دوزخ حق است و تردیدی در بر پاشدن قیامت نیست و خداوند مردگان را از قبر بر می انگیزد. ای علی! من فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله هستم که خداوند مرا به ازدواج تو در آورد تا در دنیا و آخرت، از آن تو باشم. تو از دیگران به من شایسته تری. مرا شبانه حنوط کن، غسل بده و کفن نما، و شبانه بر من نماز بخوان و مرا به خاک بسپار و به هیچ کس خبر نده. تو را به خدا می سپارم و به فرزندانم تا روز قیامت درود می فرستم».

مدینه در سوگ فاطمه علیهاالسلام

هنگامی که خبر وفات حضرت فاطمه علیهاالسلام در مدینه منتشر گردید، همگان ناله کنان به خانه علی علیه السلام آمدند و دسته دسته برای عرض تسلیت شرفیاب شدند. آن حضرت نشسته بود و حسن و حسین علیهماالسلام مقابل ایشان نشسته بودند و گریه می کردند؛ به طوری که مردم از گریه آن دو، اشکشان جاری می شد. زینب وام کلثوم نیز اشکشان خشک نمی شد. مردم منتظر بودند تا بر بدن پاک زهرا علیهاالسلام نماز بخوانند. در این وقت ابوذر بیرون آمد و گفت: «بیرون آوردن جسم فاطمه علیهاالسلام تا شب به تأخیر افتاد». با این خبر، مردم از آنجا پراکنده شدند.

غسل و دفن شبانه

زمانی که شب فرا رسید، امیر مؤمنان علی علیه السلام بنا به وصیت زهرا علیهاالسلام ، به کمک اسماء بنت عمیس، بدون آنکه پیراهن او را از تن بیرون آورد، فاطمه را غسل داد و او را داخل تابوت نهاد. حضرت سپس به امام حسن علیه السلام فرمود: «به ابوذر خبر بده بیاید». او ابوذر را خبر کرد و با هم فاطمه علیهاالسلام را تا محل نماز حمل کردند. تشییع شبانه زهرا علیهاالسلام با حضور امام حسن، امام حسین، سلمان، ابوذر، مقداد و چند نفر از یاران ویژه حضرت انجام گرفت. آنان بر جسم حضرت زهرا علیهاالسلام نماز خواندند و شبانه او را به خاک سپردند. حضرت علی علیه السلام اطراف قبر حضرت زهرا علیهاالسلام هفت قبر دیگر ساخت تا قبر فاطمه علیهاالسلام شناخته نشود. به روایتی نیز چهل قبر دیگر را آب پاشید که معلوم نشود کدام تازه است و بنا به روایت سوم، قبر زهرا علیهاالسلام را مسطّح و هموار نمود تا مشخص نباشد.

اختلاف در محل قبر فاطمه علیهاالسلام

مزار شریف حضرت فاطمه علیهاالسلام بر ما آشکار نیست. بعضی می گویند علی علیه السلام ، فاطمه علیهاالسلام را نزدیک قبور امامان بقیع دفن کرده است. بعضی هم معتقدند زهرا علیهاالسلام ، مابین قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و منبر آن حضرت به خاک سپرده شده است. برخی دیگر می گویند آن حضرت، در خانه خود دفن شده است.

مدینه! فاطمه تو هنوز هم تنهاست

نشان غربتش از قبر بی نشان پیداست

پس از رسول بیان کن حکایت غم او

دلیل عمر کم و ازدیاد ماتم او

چه شد که گفت علی جان! شبانه دفنم کن

شبانه غسل بده، مخفیانه دفنم کن

مدینه! کاش کسی بود وقت تدفینش

کمک کند به علی از برای تسکینش

محمد موحدیان

بالاترین سند مظلومیت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله ، مخفی بودن قبر فاطمه علیهاالسلام است. سالانه، میلیون ها نفر مسلمان برای انجام اعمال حج به مکّه و مدینه سفر می کنند. آنها از خود می پرسند قبر فاطمه دختر پیغمبر صلی الله علیه و آله کجاست و چرا زهرا علیهاالسلام وصیت نمود او را شبانه دفن کنند؟

سخنان علی علیه السلام بعد از خاک سپاری

پس از آنکه امیر مؤمنان علی علیه السلام از خاک سپاری فاطمه علیهاالسلام فارغ شد، اشکش جاری گردید و رو به طرف قبر پیامبر کرد و فرمود: «سلام برتو ای رسول خدا! سلامی از طرف خودم و دخترت که هم اکنون در جوارت آرمیده و به سرعت به تو ملحق شده است. ای پیامبر خدا صلی الله علیه و آله صبرم از فراق دختر برگزیده ات کم شده و طاقتم از دست رفته است، ولی پس از روبه رو شدن با فاجعه سترگ رحلت تو، هر مصیبتی به من برسد کوچک خواهد بود. ... پیامبر خدا! امانتی که به من سپرده بودی، به تو برگردانده شد. اما اندوه من همیشگی است و شب هایم را با بیداری به سر می برم تا اینکه به تو بپیوندم».

برخورد شدید علی علیه السلام با اندیشه نبش قبر

زمانی که مردم مدینه از خاک سپاری زهرا علیهاالسلام آگاه شدند، صدای گریه شان بلند شد و همدیگر را سرزنش می کردند که: «پیامبر شما جز یک دختر در میانتان نگذاشت و هیچ یک در مراسم نماز و دفن او نبودید و قبر او را نمی شناسید». تعدادی از آنان گفتند: «چند تن از زنان با ایمان را بیاورید تا این قبرها را نبش کنیم و بر جنازه فاطمه نماز بخوانیم و قبرش را زیارت کنیم». علی علیه السلام از این تصمیم با خبر شد و با عصبانیت تمام، در حالی که چشمانش سرخ شده و رگ های گردنش نیز از عصبانیت پرخون گردیده بود، شمشیر به دست به قبرستان رفت و مردم را از نبش قبرها باز داشت.

نمونه ای از کلمات نورانی فاطمه علیهاالسلام

اگر روزه، زبان، گوش، چشم و دست و پای روزه دار را از ارتکاب اعمال ناپسند دور نکند، به چه دردش می خورد؟

آن زمان که زن در خانه خود می ماند (وبه امور زندگی و تربیت فرزند می پردازد) به خدا نزدیک تر است.

از دنیای شما سه چیز محبوب من است: تلاوت قرآن، نگاه به چهره رسول خدا صلی الله علیه و آله و انفاق در راه خدا.

پاداش خوشرویی در برابر مؤمن، بهشت است و خوشرویی با دشمنِ انسان های ستیزه جو، انسان را از عذاب آتش باز می دارد.

کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا بفرستد، خداوند بزرگ، برترین مصلحت را به سوی او خواهد فرستاد.

سلامی به محضر زهرای مرضیه علیهاالسلام

سلام بر تو ای دختر رسول خدا،... سلام بر تو ای سرور زنان عالمیان، سلام بر تو ای همسر ولیّ خدا و بهترین خلق خدا بعد از پیامبرش، سلام بر تو ای مادر حسن و حسین علیهماالسلام ، ... سلام بر تو ای صدّیقه شهیده،... سلام بر تو ای با فضیلتِ پاک، سلام بر تو ای حوریه اِنسی،... خدا و فرشتگانش را گواه می گیرم که دوستِ دوستداران تو و دشمن دشمنان توام.

دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد

 سراغ باغ گلی را شبانه میگیرد

چه حکمت است که چون نام فاطمه آید

 برای گریه، دل من بهانه میگیرد

۳ ۳

روضه سوزناک حضرت زهرا

به درخواست یکی ازدوستان




دانلود روضه سوزناک حضرت زهرا - حاج منصور ارضی

۳ ۳

بغض


بغض کرد ...

یادش آمد : مرد گفته بود سپرت را بفروش

 و با پولش زندگی بساز برای فاطمه ام

اما نگفته بود : دخترم ، خودش سپر می شود برایت ...


۲ ۱

فاش بگو فاطمه شیر خداست


۱۰ ۳
بسم الله الرحمن الرحیم

وإِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ

بِأَبصـارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ

و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ *

و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَـلَمین ۞


--------------------------------------

السلام علیک یابقیه الله فی ارضه

باعرض سلام خدمت همه ی شیعیان امیرالمومنین مولاعلی علیه السلام ،دربلاگفادوتاوبلاگ داشتم امایکی ازآنهاحذف شدودیگری بخش زیادی ازپستهای آن حذف شد

آدرس وبلاگم دربلاگفا

montazeralmahdi313.blogfa.com

مینویسم برای مردی که چهارگوشه ی قلبش شکسته است.(مهدی جان مرا ببخش که در تمام زندگی‌ام مراقب دل همه بودم الا دل شما)

ـــــــ۞۞۞___۞۞۞
__۞____۞_۞____۞
__۞______۞_____۞
___۞__یا مهدی __۞
_____۞_______۞
_______۞___۞
__________۞


--------------------------------------

خداوندا:
از تو می خواهم

👈نه مثل مختار بعداز واقعه!

👈نه مثل حربن ریاحی میان واقعه!

👈و نه مثل توابین بعد از واقعه!

👈بلکه مثل عباس (ع) درتمام واقعه!

👈مثل مسلم پیشتاز واقعه!

در رکاب کسی باشیم که به انتظارش ایستاده ایم!

سخنم بی تو مگرجای شنیدن دارد

نفسم بی تو مگرنای دمیدن دارد!

علت کوری یعقوب نبی(ع) معلوم است

شهر بی یار مگر ارزش دیدن دارد!

--------------------------------------
هرگونه کپی برداری بدون ذکرمنبع شرعاحرام است.

--------------------------------------


این وبلاگ برای رضایت مولایم مهدی (عج) تنظیم شده است امید است که مورد تایید آن حضرت واقع شود.

نذرصاحب الزمان (عج)

اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب سلام الله علیها

بیمه ی اربابم مهــــــــــدی (عج)

1393/11/15

¸.•)´
(.•´
*´¨)
¸.•´¸.•*´¨) ¸.•*¨)
(¸.•´ (¸.•` *(`'•.¸(`'•.¸ ¸.•'´) ¸.•'´)

التمـــــــــاس دعــــــــای فرج دارم

(¸.•'´(¸.•'´ `'•.¸)`' •.¸)•.¸)`' •.¸)
¸.•´•.¸)`' •.¸)
( `•.¸
`•.¸ )
¸.•)´
(.•
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان