شنبه ۲۶ دی ۹۴
روایات فراوانی بیان میدارد که تنها دین مورد قبول در عصر ظهور، همانا
«دین اسلام» است و با توجه به شرایطی که در عصر ظهور تحقق مییابد، ندای
توحید در سراسر گیتی حکم فرما خواهد شد.
امام حسین علیه السلام در توصیف حضرت مهدی علیه السلام میفرماید: «...
وَیُظْهِرُ بِهِ دینَ الحَقِّ عَلَی الدّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ
المُشْرِکُونَ» [1] ؛ «خداوند به وسیله او دین حق را بر تمامی ادیان ظهور
میبخشد و اگرچه مشرکان آن را نپسندند».
امام صادق علیه السلام فرموده است: «اِذا قامَ القائِمُعلیه السلام
لایَبْقَی اَرْضٌ اِلاَّ نُودِیَ فیها بِشَهادَةِ اَنْ لااِلهَ اِلاَّ
اللهَ واَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ»؛ [2] «در آن هنگام که قائم قیام
کند، هیچ سرزمینی باقی نخواهد ماند؛ مگر اینکه شهادت به توحید و نبوّت در
آن ندا خواهد شد».
البته از ظاهر برخی روایتها این انگاره حاصل میشود که آن حضرت آیین و روش
جدید خواهد آورد! و این سؤال پیش میآید که با توجه به اینکه قرآن کریم
کتاب جاودان الهی است، و اسلام آیین ابدی، چگونه امام مهدی علیه السلام
آیین جدید و کتاب تازه برای بشریت به ارمغان می آورد؟!
در پاسخ گفتنی است که: او تحکیم بخش دین اسلام و گسترنده قانون قرآن در
سراسر گیتی است؛ پس ناگزیر باید اسلام و تعالیم قرآن را به اجتماعات بشری
عرضه کند و مردمان را به پذیرش و باور اصول و فروع آن فرا خواند. آیین نو و
کتاب جدید و برنامه و راه و روش تازه و دیگر تعبیرهایی از این دست که در
احادیث رسیده [3] ، برای تبیین مسائلی است:
1. احکام و معارف فراوانی از مجموعه فرهنگ اسلام، در گذشته بنا به عللی
تبیین نگشته یا متناسب با سطح فرهنگ و فکر اجتماع گذشته نبوده است و یا
زمینه عملی آنها وجود نداشته است. بازگویی چنین معارف و مسائلی، بیگمان
برای جامعه اسلامی، ناشناخته خواهد بود و چون امام مهدی علیه السلام این
تعالیم را از ظاهر و باطن قرآن کریم استنباط میکند و به مردم میآموزد،
برای آنان تازگی دارد و آیین نو و کتاب جدید انگاشته میشود.
2. معارف و احکامی از قرآن کریم و اسلام، فراموش شده و از یادها رفته است؛
به گونه ای که در جامعه اسلامی ناآشنا و برای مسلمانان ناشناخته است. طرح
این مسائل نیز کتاب و آیین نو پنداشته میشود.
3. اصول و احکام فراوانی دچار تحریف و دگرگونی معنوی یا موضعی گشته است و
امامعلیه السلام آنها را - چنان که در اسلام اصیل بوده است - دیگر باره
مطرح میسازد و تحریف و انحرافهای روی داده را روشن میکند و مفهوم حکم یا
جایگاه آن را مشخص میسازد. این با طرز تلقی و برداشت عمومی مردم و برخی
از علما سازگاری ندارد؛ از این رو برنامه جدید و راه و روش تازه حساب
میشود.
بنابراین بیشترین مسائلی را که امام مورد توجه قرار میدهد و برای جامعه
اسلامی تازه و جدید جلوه میکند و ناشناخته و ناآشنا مینماید؛ مسائل مربوط
به عدالت اجتماعی و امور مالی و معیشتی است؛ یعنی، موضوعی که انسان سخت
نیازمند به آن بوده و بدان نرسیده است، همین امر نیز مشکل نابسامانی اصلی
زندگی بشر امروز را تشکیل میدهد و اجرای آن (برقراری عدل و دادگری در
سراسر گیتی) از اقدام های اصلی امام مهدی علیه السلام خواهد بود.
به عنوان مثال: امام موعودعلیه السلام به موضوع مساوات اسلامی شکل قانونی و
الزامی میدهد؛ چنان که اسحاق بن عمّار میگوید: «نزد امام صادق علیه
السلام بودم، آن حضرت از تساوی مردم با یکدیگر و حقی که هر کس بر دیگران
دارد، سخن گفت؛ من سخت در شگفت شدم! فرمود: «اِنَّما ذلِکَ اِذا قامَ
قائِمُنا وَجَبَ عَلَیْهِمْ اَنْ یُجَهَّزُوا اِخوانَهُم وَاَنْ
یُقَوُّوهُمْ» [4] ؛ این، به هنگام رستاخیز قائم ما است، که در آن روزگار،
واجب همگانی است که به یکدیگر وسایل رسانند و نیرو بخشند».
این موضوع در بسیاری دیگر از تعالیم اسلامی آمده است؛ لیکن به نام احادیث
اخلاقی کنار گذاشته شده و در فقه مطرح نگشته و در برنامه های الزامی
حکومتها و اجتماعات اسلامی به صورت اصل و قانون تثبیت نشده است! روشن است
که چون این تعالیم عملی شود، به صورت احکامی جدید جلوه میکند و...
امام مهدی علیه السلام از طواف مستحب با وجود کثرت طواف واجب، منع میکند
[5] مساجد و معابد مجلل و تزیین یافته شهرها و آبادیها را خراب میکند و
همه زواید و تشریفات و کاشی کاریها و گنبدها و گلدسته ها و زیورهای آنها
را می پیراید [6] و بودجه آنها را برای رفاه حال انسانها صرف میکند.
مساجد و معابد را ساده و بی آرایش و بی آلایش میسازد و...
امام مهدی علیه السلام سود در مبادلات بازرگانی و داد و ستدها را بر
میدارد و مردمان را مأمور میسازد تا هر کس به صورت خدمتگزاری نسبت به
جامعه کار کند و در برابر کالای عرضه شده سودی نگیرد. [7] و خود نیازهای
خود را همین سان از دیگران تأمین میکند.
امام مهدی علیه السلام بر بیشتر تفسیر و تأویل هایی که در قرآن کریم و
احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام صورت
گرفته است، خط بطلان میکشد و آرا و اندیشه ها را تابع و پیرو قرآن میسازد
و در چارچوبهای قرآنی می آورد. [8] .
و بدین سان مسائل و معارف و احکام جدیدی را امام مطرح میکند که برای مردم
ناشناخته است و آنها را آیین جدید و کتاب تازه می انگارند و گه گاه با امام
بر سر این مسائل درگیر نیز میشوند، و در این صورت جنگ با خودی و جامعه
اسلامی رخ میدهد. [9] .
فرازهایی از دعای ندبه از این چگونگی پرده برداشته میگوید: «اَیْنَ
المُدَّخَّرُ لِتَجْدیدِ الفَرائِضِ وَالسُّنَنِ، اَیْنَ المُتَخَیَّرُ
لِاِعادَةِ المِلَّةِ وَالشَّریعَةِ، اَیْنَ المُؤَمَّلُ لِاِحْیاءِ
الکِتابِ وَحُدُودِهِ، اَیْنَ مُحْیی مَعالِمِ الدّینِ وَاَهْلِهِ...».
[10] .
«کجا است آن کسی که برای تجدید و زنده کردن فرایض و سنن (آیین اسلام که محو
و فراموش شده) ذخیره شده است؟ کجا است آن کسی که برای برگرداندن (حقایق)
ملّت و شریعت (دین مقدّس اسلام) انتخاب و برگزیده شده است؟ کجاست آنکه برای
احیا و زنده کردن کتاب آسمانی قرآن و حدودش مورد امید و آرزوست؟ کجا است
زنده کننده نشانه های دین و اهل آن؟...».
پی نوشت ها:
[1] کمال الدین و تمام النعمة، ج 1، ص 317، ح 3.
[2] تفسیر عیاشی، ج 1، ص 81 و183؛ ر.ک: کمال الدین، ح 1، ص 254، ح 4.
[3] ر.ک: الغیبة، ص 322، ح 5، ص 320، ح 1؛ شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص 384؛ اربلی، کشف الغمة، ج 2، ص 465.
[4] وسائل الشیعة، ج 120، ص 26.
[5] الکافی، ج 4، ص 427؛ من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 525.
[6] ر.ک: کتاب الغیبة، ص 206، ح 175؛ فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص 264؛ قطب راوندی، الخرائج والجرائح، ج 1، ص 453، ح 39.
[7] ر.ک: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 313؛ شیخ طوسی، التهذیب، ج 7، ص 178.
[8] ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 138.
[9] عصر زندگی، ص 179 - 175.
[10] سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ص 504.