لحظه ی سال تحویل همه باهم
دعای فرج (الهی عظم البلاء )
را قرائت می کنیم ....
لحظه ی سال تحویل همه باهم
دعای فرج (الهی عظم البلاء )
را قرائت می کنیم ....
تمام شهر
بوی عطر بــ🌸ـهار گرفته
و تمام من بوی تــ😍ـو ،
کجایی⁉️
بهار دارد می رســ😔ــد
بـیـ👣ـاای اصل بهار
👈آیا همسرم به من خیانت کرده است ؟👇
مرد عرب نگران بود نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد...
عرض کرد: اکنون حدود دو سال است که خدا فرزند پسری به من داده است… من و همسرم هر دو سفید پوستیم ولی بچه ما سیاه به دنیا آمده است!!
در طول این دو سال نگران نبودم که این پسر فرزند من نباشد …اما ، کسی در دلم نگرانی ای ایجاد کرد و گفت:
همسرت به تو خیانت کرده است و این پسر ، پسر تو نیست چرا که همرنگ تو به دنیا نیامده است...
اکنون این فکر تمام وجودم راه فرا گرفته است که نکند همسرم به من خیانت کرده باشد و این پسر ، فرزند من نباشد!
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: به بیرون از مدینه برو !
آدرسی به او داده و فرمودند : در این محل جوانی مشغول به کار است و در حال ساختن خانه ای می باشد ، او را پیدا کن و فرزندت را کنار او رها کرده و نظاره گر باش ، اگر فرزندت به نزد او رفت بدان حلال زاده است اما اگر پسرت از آن جوان دوری کرد نطفه اش از تو نیست!
مرد چنین کرد ؛
بیرون از مدینه رفته و آدرسی را که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) داده بودند پیدا کرد ، جوان را دید...
فرزندش را کنار او رها کرد و خود عقب رفت…
کودک کمی به مرد که در حال کار کردن بود نگاه کرد ، کمی اطراف او راه رفت و اطرافش را نگاه کرد ؛
مرد عرب ایستاده بود و از دور تماشا می کرد که کودک چه می کند ، در دلش غوغایی بود.
دید پسرکش گوشه پیراهن جوان را گرفت و تکان داد و دستهایش را باز کرد تا جوان او را بغل کند.
دید که جوان ، دست از کار شست و کودک را بغل کرد ،
از دور لبخند کودک و آن مرد جوان را دید ؛ دلش آرام گرفت ؛
به نزد جوان آمده و سلام کرد و کودک را خواست که از آغوش جوان بگیرد ، کودک خودش را به آغوش مرد جوان چسبانیده بود ، بالاخره پدر ، پسرش را گرفته و از مرد جوان عذر خواست و خداحافظی کرد.
به مدینه و مسجد پیامبر آمد و ماجرا را تعریف نمود ؛
رسول گرامی اسلام (سلام الله علیه و علی آله) , به او فرمودند : شک نکن که این پسر ، فرزند توست و ممکن است در اعقاب تو فردی سیاه بوده باشد که این فرزند به او تمایل پیدا کرده و نطفه به شکل او منعقد شده است؛
مرد عرب از رسول گرامی اسلام پرسید : یا رسول الله ! می شود آن جوان را به من معرفی کنید ؟
حضرت فرمودند : او برادر و عموزاده من علی بن ابیطالب (علیهما السلام) است ؛
سپس رو به مرد عرب فرمودند : کذِبَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ وُلِدَ مِن حَلالٍ وَ هو یَبغِضُ عَلیًا
دروغ می گوید آن کس که می گوید حلال زاده است در حالی که با علی (علیه السلام) دشمنی دارد .
📚 امالی صدوق، ص ۲۰٩
+ از خوندنش نهایت لذت و بردم فوق العاده بود ....
ببخش، حرف زیادی زدم، غلط کردم
شما امامی و من هم غلام، مختاری
مرا فراق و غمت می کشد، تو خواهی دید
که خورده برگۀ ترحیم من به دیواری
#عجــل_لولیڪ_الفرج
#وحید قاسمی
#یا_صـاحب_الزمـان_عج
در شوق #وصـــال ، بیقـرارم برگــرد
از ماتمـ #هجـــران تو زارم برگـــرد
سال #نـو رسید و #جمـعه آخـــر سال
آقاے #غــریب روزگـــارم برگـــرد ..😞
چه قدر ندبه بخوانم! چرا نمی آیی؟
چه دیده ایی که از این دل شکسته بیزاری!؟
نیا! به درد خودم گریه می کنم، باشد
شما که از #بدی حــال من خبر داری
#صاحب_الزمان_عج
چرا به کوی محبت نمی بری ما را
سبب ز چیست نگارا نمی خری مارا
پرستوی حرم و گوشه قفس مردن
برای اوج گرفتن بده پری مارا
#عجل_لولیڪ_الفرج
مانده ام در پَسِ این شهر پر از دود و گناه
من بدون تو چطور نای نفس را دارم!!!
مهدی جانم
من قدیمی هستم و روزی ب دردت میخورم
فرش های کهنه را مردم گرانتر میخرند ..
#دلتنگم 😞
#یابن_طه
یابن طه، یابن یاسین، یابن انوار المضیئه
از غمت قدم خمید ای نور زهرا، تو کجایی
😞
+ چقدر دلم برات تنگ شده مهدی جانم :(
این بــارگُنه حــال مــرابـَدکـــرده
انگـــارکـه اربــاب مــرارَدکـــرده
یارّب دلِ من پیش حسین است ولی
بـدجــوردلـم هـوای مَشهد کـــرده
#باز_هوای_حرمت_آرزوست
#محمدحسن_رحیمی
گر بیایی دهمت جان و
نیایی کُشدم غم...!
من که بایست بمیرم...!
چه بیایی
چه نیایی...
#سعدی
آدم زنده به محبت نیاز دارد
و مرده به فاتحه؛
ولی ما جماعت برعکسیم
برای مرده گل می بریم،
و فاتحه ی زندگی بعضی ها را
می خوانیم...!
#حسین_پناهی
#یا_ضامن_آهو
گرچه دنیا همه زیباست ولی بی تردید
بهتر از صحن رضا در همه ی عالم نیست
+آخ چ دلتنگتم مولاجانم :(
نمی دونم چرا دعوتم نکردی
هههععییی ...
باور نمی کنم ک تو مولا کنی ردم ...
خسته شدم از این دوری...
کی می شود بیایی و فراق را از لغتنامه ها پاک کنی!
بی روی خوش تو زندهبودن
مرگ است به نام زندگانی
#مولانا
#وَ_تَصَــدَّق_عَلَینـا
ھرچہ دارم ھمہ از عطر لب مادرم است
عوض قصہ بہ بالای سرم گفت #حســین
بی تـ❤️ـو ؛
هر روز که ...
بر خلق خدا میگذرد ...
اشک...
باید بنویسد ؛
که چه ها میگذرد❗️...
سلام حضرت موعـ❤️ـود
با موفقیت هایم قضاوتم نکن، با تعداد زمانهایی که زمین خوردم و دوباره ایستادم قضاوتم کن.
#نلسون_ماندلا
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر آخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
چو بلبل نغمه خوانم تا تو چون گل پاکدامانی
حذر از خار دامنگیر کن دستم به دامانت
تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من
به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
امید خسته ام تا چند گیرد با اجل کشتی
بمیرم یا بمانم پادشاها چیست فرمانت
شبی با دل به هجران تو ای سلطان ملک دل
میان گریه می گفتم که کو ای ملک سلطانت
چه شبهایی که چون سایه خزیدم پای قصر تو
به امیدی که مهتاب رخت بینم در ایوانت
به گردنبند لعلی داشتی چون چشم من خونین
نباشد خون مظلومان؟ که می گیرد گریبانت
دل تنگم حریف درد و اندوه فراوان نیست
امان ای سنگدل از درد و اندوه فراوانت
به شعرت شهریارا بیدلان تا عشق میورزند
نسیم وصل را ماند نوید طبع دیوانت
#شهریار