عباس جان ،من گدای بی سروپا امشب اومدم درخونت میخوام بهت بگم اون قضیه ایی که خودت میدونی روقضاوت کن هرچی باشه قبول میکنم فقط بحق حسین جوابموبده به دستان تومن سپردم .....
کاش میگشتم فدای دست تو تا نمیدیدم عزای دست تو
خیمههایِ ظهر عاشورا هنوز تکیه دارد بر عصای دست تو
از درختِ سبزِ باغِ مصطفی تا فتاده شاخههایِ دست تو
اشک میریزد ز چشم اهل دل در عزای غمفزای دست تو
مهربونه خیلی!
ممنونم
یک ساعت پیش گقتم.....
متشکرم......
حیدر و حمزه ای سقا...
بعله.......
ان شاء الله.....
خیالتان راحت...
ان شاالله که خیره...
ان شاء الله ترحم کنه برحالم و جواب من بینوای مسکین روهم بده .....
سلام
عزیزم نگران نباش مشکلت رو به پسر عدالت سپردی!
خدا یاورته!مطمئن باش!
ممنونم گلم.....
مدد
چشم......
.... یعنی دیگر مجال غم نیست ....