شیخ ابوالحسن خرقانی شبی به نماز ایستاده بود،
! ندا آمد که: ای ابوالحسن! خواهی آنچه از تو می دانم
با خَلق بگویم تا تو را سنگسار کنند؟؟
! شیخ گفت: پروردگارا خواهی آن چه از رحمت تو می دانم
و از کرم تو می بینم با خلق بگویم تا دیگر هیچکس سجودت نکند؟؟
پاسخ آمد: نه از تو؛ نه از من.
تو به کار خود مشغول شو و من به کار خود...
"عطّار نیشابوری"
تذکرة الاولیاء
using for this website? I'm getting sick and tired of Wordpress because I've had problems with hackers and I'm looking at options for another platform.
I would be fantastic if you could point me in the direction of a good platform.